هرس

 تجربه هرس كردن، تجربه خاصي است. وقتي بار درخت را سبك مي‌كنيد درخت شاخه‌هاي نو مي‌زند، برگ‌زايي مي‌كند و آماده شكوفه دادن مي‌شود. سبكباري به دنبال خودش اميدواري مي‌آورد. درختِ هرس شده نويد نشاط و تحرك و فعاليت و ثمره و ميوه فراوان مي‌دهد. خلوت كردن شلوغي‌ها و بريدن اضافات نه فقط براي درخت كه در همه جا اولين قدم رشد و نشاط و اميدواري است. اگر كسي يك روز وسايل اضافي خانه را از جلوي چشم‌‌ و از زير دست و پا جمع كرده باشد، به انباري برده يا دور ريخته باشد، يا اينكه بعد از كشمكش زياد با خودش، به اين نتيجه رسيده باشد كه دكوراسيون خانه را به حالتي ساده و خالي از زلم زيمبو تغيير دهد و مزه شيرين خلوتي و سادگي خانه زير زبانش رفته باشد، بعيد است به بي‌نظمي و به‌هم‌ريختگي و زندگي در وسط جنگل اشياء رضايت دهد. تجربه نشان داده كه زندگي با اين خلوت كردن‌ها و پيراستن‌ها، جانِ تازه مي‌گيرد و انگار از نو آغاز مي‌شود.  اين مُدل، در جنگل انديشه‌ها هم كارساز بوده و هست. ذهني كه پر از اطلاعات و داده‌ها، آرا و نظرات و سوال‌ها و جواب‌هاي اين و آن است، نمي‌تواند تمركز داشته باشد و موضوعات را عميقا فهم كند. چنين ذهني روي هر گل ثانيه‌اي مي‌نشيند و زود پرواز مي‌كند به مقصد گلي ديگر. در دنياي امروز كه هر نظر در بدو انتشار به نظرات متناقض برخورد مي‌كند و هر تحقيق علمي بلافاصله با تحقيق علمي ديگر نقض مي‌شود، راهي نيست جز اينكه جنگل انديشه‌ها مدام هرس شود و حرف‌هاي اضافه، سخن‌هاي بي‌پايه و يافته‌هاي منافي عقل و خرد دور انداخته شود. نه‌تنها پذيرفته نشود كه امكان تحرك و نشاط ذهن را محدود مي‌كند، بلكه بازنشر هم نشود. فوروارد كردن حرف‌هايي كه ثمري جز شلوغ كردن جنگل انديشه‌ها ندارد، آن مزه شيرين سادگي و خلوتي را از بين مي‌برد. يك روز به خود مي‌آييم و مي‌بينيم در ميان بي‌شمار راي و نظر، يادداشت و مقاله و حرف و بحث، گرفتار و سردرگم شده‌ايم و اگر از ما بپرسند «چه حاصل؟» بايد بگوييم «هيچ» به اضافه مقاديري اضطراب، سردرگمي، بي‌اعتمادي به هر حرف و سخني و نااميدي و ...
ميني‌ماليست‌ها مي‌گويند « كم زياد است». يعني اختصار و ايجاز معجزه مي‌كند. يعني از هر چيز جان آن را پيش خود نگه‌دار و روي آن تمركز كن. اگر بحث اخلاق است، جان‌مايه اخلاق «آنچه براي خود مي‌پسندي براي ديگران هم بپسند» ما را بس. كافي است اين قاعده زرين به درستي و عميقا فهم شود. اگر علم است، اگر دين است، اگر عشق و آرامش و شادكامي و كار و فراغت و دنيا و آخرت هم كه باشد بهتر است كم باشد و عميق تا اينكه زياد باشد و كم عمق. گاهي جملات كوتاه، گزين‌گويه‌ها، تك‌بيت‌ها و رباعي‌ها مي‌توانند بادي باشند كه به بادبانِ قايقِ خرد و انديشه مي‌وزد و آن را به پيش مي‌راند. البته اگر سنجيده و انديشيده باشند و ژستِ بازي با جملات قصار به خود نگيرند. هيچ صيادي در اقيانوسي به عمق يك وجب، ماهي صيد نخواهد كرد ولي بسياري بوده‌اند و هستند كه هر روز در جوي‌هايي عميق ماهيگيري مي‌كنند. ما نيازمند هرسيم تا در دنياي انفجار حرف‌ها، اطلاعات و نظريات، صيادي نباشيم كه قلاب خود را به اقيانوسي با عمق يك وجب انداخته است.