گفت و گوی ایرانی -عربی در ایستگاه نخست!

گل عنبری-سومین نشست گفت و گوی ایرانی عربی در تهران پس از دو دور قبلی آن در دوحه به اتمام رسید. طرف ایرانی برگزار کننده این سلسله نشست‌ها یعنی شورای راهبردی روابط خارجی از نهادهای حکومتی ایران و طرف عربی برگزار کننده نیز یعنی مرکز مطالعاتی الجزیره وابسته به شبکه رسانه‌ای الجزیره به عنوان نهادی نزدیک به حاکمیت قطر است،بنابراین مهمانان ایرانی و عرب این نشست‌ها نیز معمولا از سلایق و گرایش‌های همسو یا نزدیک به دو قرائت ایرانی و قطری هستند. البته این بدان معنا نیست که دو قرائت هم‌پوشانی دارند، بلکه اتفاقا ناهمگونی و اختلاف‌نظرهای جدی میان هر دو بر سر مسائل متعدد منطقه‌ای وجود دارد. با این حال، روابط نسبتا خوب ایران و قطر و وجود قسمی از اشتراک نظر درباره مسئله فلسطین، فضایی برای تضارب آرا و گفت و گو میان دو طیف فراهم کرده است. از این رو، نه مهمانان ایرانی کلکسیونی از حضور همه سلایق آکادمیک و رسانه‌ای صاحب نظر در حوزه ایرانی عربی است و نه اندیشمندان عرب شرکت کننده پژواک همه قرائت‌ها، طیف ها و سلایق عربی است و وجود سفرای برخی کشورهای عربی نیز بیشتر زینت‌ المجلس است. به هر حال، نمایندگان دیگر سلایق عربی نزدیک به بقیه قطب‌های رسمی عربی همچون عربستان، امارات و حتی مصر حضور خاصی در این نشست‌ها ندارند و علل آن هم بیشتر پرهیز آن ها از مشارکت، خواه به دلیل زاویه‌ای است که با ایران یا قطر دارند و خواه به دلیل محدودیت‌های دیگر. ناگفته هم نماند که برخی سلایق منطقه‌ای نزدیک به قطر هم که زاویه بیشتری با ایران دارند، حضور ندارند.بنابراین ما با گفت و گوی فراگیر رسمی ایرانی با نمایندگان همه قرائت‌های نخبگانی و رسمی عربی روبه رو نیستیم، بلکه گفت و گو با بخشی از نخبگان جهان عرب است که زاویه کمتری دارند. البته در این سطح هم اهمیت خود را دارد.این گفت و گوها نظر به جایگاه تاثیرگذار الجزیره در جهت‌دهی به افکار عمومی عربی می‌تواند در تلطیف فضا اثرگذار باشد اما بعید است که برگردانی در رویکردهای رسمی دیگر بلوک‌های عربی داشته باشد. سطحی از گفت و گوها همواره از دیرباز وجود داشته اما خروجی موثر و جهت دهنده‌ نداشته و بیشتر گفت و گو برای گفت و گو و خالی نماندن عریضه بوده است. از دو دهه پیش هم متعاقب حمله به عراق و سپس شروع بحران سوریه، شکاف ایرانی عربی چه در سطح افکار عمومی، چه رسمی به نحو بی‌سابقه‌ای تعمیق یافت. این رخدادها بیشتر نقشی مکمل دارند و علت العلل بحران وجود یک نوع بی‌اعتمادی تاریخی معطوف به آمیختگی عواملی تاریخی با عناصر معاصر است که با وجود فراز و نشیب‌هایی همچنان به قوت خود باقی است. کما این که نبود سطحی معقول و مقبول از شناخت دو سویه از یکدیگر و دخالت بازیگران فرامنطقه‌ای نیز مزید بر علت بوده است. با این حال، پس از جنگ 8 ساله میان ایران و عراق، رفته رفته تنش‌های ایرانی عربی تا حدودی فروکش کرد و روابط ایرانی عربی در دوران اصلاحات بر ریل بهبود قرار گرفت، اما این وضعیت شکننده به دلایل عدیده‌ای به گفت و گوی ژرفی منتهی نشد و دوباره با شعله‌ور شدن آتش تنش، گفت و گوی ایرانی عربی به نقطه صفر خود بازگشت.مجدد با فروکش ظاهری برخی تنش‌ها و توام با بن‌بست‌های منطقه‌ای، گفت و گوهای ایران و عربستان با میانجیگری چین موجب از سرگیری روابط میان دو کشور شد. همین اتفاق مهم و قابل توجه حداقل در ظاهر به شکل‌گیری فضای مساعدی در سطح منطقه کمک کرد اما با گذشت یک سال از آن، هنوز گفت و گوی عمیقی میان دو طرف شکل نگرفته و روابط هم از حدود متعارف رسمی در حد بازگشایی سفارتخانه‌ها فراتر نرفته است. به نظر می‌رسد که ریاض به دلایلی، بسیار محتاطانه عمل می‌کند و حتی در حد از سرگیری پروازهای مستقیم به ایران هم گام خاصی برنداشته است؛ چه رسد به همکاری اقتصادی و همکاری امنیتی در سطح منطقه. در زمینه اقتصادی نیز که اکنون مهم‌ترین مولفه خلق منافع مشترک برای شکل‌گیری روابطی پایدار است، در سال قبل نه تنها عربستان صادراتی به ایران نداشته، بلکه صادرات ایران به آن کشور نیز کاهشی بود. همین خود انعکاس دهنده این واقعیت است که گفت و گوهای ایرانی عربی هنوز در ایستگاه نخست خود است و راه درازی در پیش دارد و فعلا وارد فاز همکاری منطقه‌ای نشده است. وقتی جنگ خانمان‌سوز غزه مستمسکی برای شروع و شکل‌گیری این همکاری نشد و هیچ فعل مشترکی جز در سطح بیانیه‌نویسی در سه نشست سازمان همکاری اسلامی شکل نگرفت، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. اما آن چه در زیر پوست منطقه می‌گذرد، عمیق‌تر از آن چیزی است که در ظاهر امر تحت عناوینی پدیدار است. گفت و گوهای فشرده عربستان و آمریکا در چند ماه اخیر برای انعقاد توافق نامه امنیتی «تاریخی» و ما به ازای آن (عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل)، انعکاسی از واقعیت‌های ژرفِ در جریان و همچنین برونداد تداوم بحران بی‌اعتمادی ایرانی عربی است.