ناب‌ترین رفاقت فوتبالی در قائمشهر

مجید حسین زاده  |  روزنامه‌نگار-  10 سال پیش، هوادار نابینای تیم نساجی قائمشهر هیچ‌گاه این تصور به ذهنش هم خطور نمی‌کرد که روزی بتواند تمام بازی‌های تیم محبوبش را از نزدیک و در ورزشگاه دنبال کند. «محمد مسافری» عاشق نساجی و فوتبال بود اما به‌خاطر نابینایی، امکان حضورش در ورزشگاه وجود نداشت و کسی هم نبود که مسئولیت بردنش به ورزشگاه خانگی این تیم قائمشهری برعهده بگیرد. اما یک هم‌کلاسی، یک رفیق تمام عیار، یک نوجوان با معرفت وقتی این همه عشق و علاقه را دید، تصمیمی گرفت که تا امروز یک دهه پای آن ایستاده و تمجید بسیاری از افراد را به‌همراه داشته است. «عادل یاورزاده» دوست و همراه همیشگی «محمد مسافری» شد تا این هوادار پرشور اما نابینای نساجی بتواند رفتن به ورزشگاه و تشویق تیمش از نزدیک را تجربه کند. حالا هر زمان وارد ورزشگاه وطنی بشوید، محمد و عادل را همیشه در کنار هم می‌بینید. در زمان حضور آن‌ها در ورزشگاه، عادل همیشه بازی‌ها را با هیجان و تعصبی خاص برای او گزارش می‌کند. به تازگی هم، ویدئویی از شادی «محمد» پس از گل برتری این تیم مقابل تراکتور که «عادل» آن را برایش گزارش می‌کند، در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شده است. در پرونده امروز زندگی‌سلام با «عادل یاورزاده» درباره ماجرای رفاقت ناب فوتبالی‌اش با «محمد» گفت‌و‌گویی داشتیم که در ادامه خواهید خواند.         به مساوی با استقلال راضی هستیم! این گفت‌و‌گو قبل از بازی حساس استقلال و نساجی در هفته بیست و هشتم لیگ‌برتر انجام شد. جالب است وقتی به عنوان اولین سوال از «عادل» درباره پیش‌بینی‌اش از نتیجه این بازی پرسیدم، به این نکته اشاره کرد که نساجی با مربیگری نکونام بعد از 24سال به لیگ‌برتر صعود کرد و بین هواداران نساجی هم محبوب است؛ او ادامه داد: «بازی بسیار سختی خواهد بود ولی خیلی امیدواریم که نساجی به روند خوبش ادامه بدهد و حداقل یک امتیاز از این بازی بگیریم تا خیال‌مان بابت ماندن در لیگ‌برتر راحت‌تر شود. ما چون هفته پیش استقلال‌خوزستان را بردیم، شرایط‌مان بهتر شده است. هرچند ما دوست داریم که این بازی را ببریم ولی به مساوی هم راضی هستیم.»  
 
 
گزارش بازی‌ها به جزء جدایی‌ناپذیر وجودم تبدیل شده‌است از او می‌پرسم که بعد از 10 سال گزارش بازی‌ها برای هوادار نابینای نساجی، از این کار خسته نشده که می‌گوید: «وقتی برای اولین بار با هم در ورزشگاه حاضر شدیم، متوجه شدم محمد شناخت کاملی از زمین بازی دارد و گزارش‌های کوتاه من حضورش در ورزشگاه را برای او جذاب‌تر می‌کند. به‌ همین خاطر تصمیم گرفتم کم‌کم به جای توضیح صرفا لحظه‌های حساس بازی، کل بازی را برای او گزارش کنم. حالا هم این کار برای من تبدیل به عادت شده و انگار جزء جدایی‌ناپذیر وجود من است. شاید برای‌تان جالب باشد اما من بعضی اوقات که تنها به ورزشگاه می‌روم، خودم برای خودم بازی را گزارش می‌کنم! این عادت دیگر همیشه همراه من هست حتی اگر محمد در کنار من نباشد.»   در مدرسه با هم آشنا شدیم از عادل درباره ماجرای آشنایی‌اش با محمد می‌پرسم که می‌گوید: «ما در مدرسه با هم آشنا شدیم.  محمد یک برادر دیگر هم دارد که او هم نابیناست و دبیرستان را در مدرسه عادی درس می‌خواند. محمد یک سال از من بزرگ‌تر است. حالا هم حدود 10 سالی می‌شود که دوست هستیم. او در مدرسه راجع به فوتبال خیلی صحبت می‌کرد و اطلاعات بسیار زیادی هم داشت. خیلی دوست داشت که به ورزشگاه برود اما خب، شرایطش را نداشت. من یک بار به او پیشنهاد دادم که بیا با هم به ورزشگاه برویم و خیلی استقبال کرد. البته آن اوایل مادرش مخالف بود اما بعد از این‌که چندبار با هم رفتیم و متوجه شد که من مثل چشم‌هایم مراقب محمد هستم، قبول کرد.»   پدربزرگم نابینا بود از عادل می‌پرسم که آیا قبل از آشنایی با محمد، اطلاعاتی درباره افراد نابینا و چالش‌های‌شان داشته یا نه که می‌گوید: «بله، من پدربزرگم نابینا بود و تا حدودی در جریان مشکلات و دردسرهای نابینایی بودم. به همین دلیل هم بود که وقتی به پدرم پیشنهاد دادم که می‌خواهم با محمد به ورزشگاه بروم، استقبال کرد. خودم هم خیلی دوست داشتم که در حد توانم به محمد کمک کنم تا به این آرزویش برسد. اولین بار سال ۹۳ بود که ما با هم به ورزشگاه رفتیم. دقیق یادم است بازی نساجی و فجرسپاسی بود. نساجی در آن بازی موفق شد با نتیجه ۱-۰ پیروز شود.»   قرار است خاطرات من و محمد یک کتاب شود از او درباره ویدئوی پربازدید اخیرشان از لحظه به ثمر رسیدن گل نساجی در بازی با تراکتور می‌پرسم که می‌گوید: «محمد کلا یک پسر هیجانی است و در فوتبال، احساساتش را بروز می‌دهد. خوشحالی اخیر او در بازی با تراکتور که پربازدید شد، مربوط به دقیقه 75 بود که نساجی گل زد و آن گل برای بقای‌مان در لیگ ‌برتر تاثیر زیادی داشت. این را هم بگویم که ما قرار است که یک کتاب هم بنویسیم درباره خاطرات‌مان از ورزشگاه رفتن و البته بیشتر اطلاعات بر اساس چیزهایی است که محمد خیلی خوب و با جزئیات در حافظه‌اش دارد.»   حافظه فوتبالی‌اش شوکه‌ام می‌کند «حافظه‌اش به طرز عجیبی خیلی خوب و قوی است». «عادل» با این مقدمه درباره هوادار نابینای نساجی می‌گوید: «مثلا زمانی که مشغول گزارش بازی برای او هستم، یکهو می‌گوید که مثلا در فلان بازی دو فصل پیش هم شبیه هم صحنه پیش آمد و فلان بازیکن توپ را گل کرد یا خراب کرد، درست است؟ یا از حواشی و نتایج بازی‌ها، اطلاعات خیلی زیادی در ذهنش باقی می‌ماند و گاهی که به من می‌گوید، شوکه می‌شوم.»   همه صحنه‌های بازی‌ها را گزارش می‌کنم از عادل می‌پرسم که آیا همه 90 دقیقه را برای محمد گزارش می‌کند که این‌طور پاسخ می‌دهد: «من تقریبا همه صحنه‌های بازی را برای محمد گزارش می‌کنم، نه این که فقط موقعیت‌های حساس را برای او توصیف کنم. اما وقتی نساجی گل می‌خورد، گاهی 2 یا 3 دقیقه حس و حالش را ندارم و دیگر نمی‌توانم گزارش کنم. البته این طوری هم نیست که تمام 90 دقیقه را برای محمد گزارش کنم ولی نمی‌گذارم او از هیچ موقعیت و اتفاقی در بازی بی‌خبر بماند. تلاشم این است. این را هم بگویم که گزارش بازی برای من سخت نیست اما ورودمان به ورزشگاه، گاهی با مشکلات زیادی همراه می‌شود. البته برادران یگان ویژه همراهی می‌کنند اما مشکل اصلی ما به خصوص وقتی ورزشگاه شلوغ است، برای ورود به ورزشگاه و پیدا کردن جای مناسب برای نشستن است.»       محمد به دنبال شغل و دانشجوی روان‌شناسی است « من متولد سال 76 هستم یعنی 27 ساله‌ام. در کار تاسیساتی مشغول هستم.» از او می‌پرسم که آیا محمد که بارها گفته به دنبال شغل است، مشغول به کار شده یا نه که می‌گوید: «پیگیر که هست ولی متاسفانه هنوز شغلی پیدا نکرده است. او در حال حاضر دانشجوی رشته روان‌شناسی است. البته خیلی درباره مشکلاتش با من صحبت نمی‌کند چون شاید کلا پسری نیست که به دنبال غر زدن باشد اما الان مهم ترین دغدغه‌اش، اشتغال است که با توجه به شرایطش، هنوز جایی پیدا نشده است.»   بازی صعود نساجی به لیگ‌برتر خاطره‌انگیزترین بود از او می‌پرسم که تا امروز چندتا بازی با محمد به ورزشگاه رفتید و خاطره‌انگیزترین‌شان کدام بازی بوده است که می‌گوید: «عدد دقیقش از دستم در رفته است ولی تقریبا همه بازی‌های خانگی نساجی را به ورزشگاه می‌رویم. برای بازی‌های خارج از خانه، آن‌هایی که شرایطش فراهم باشد به خصوص مثل تهران و ... خودمان را به ورزشگاه می‌رسانیم تا بازی را از نزدیک ببینیم. درباره خاطره‌انگیزترین بازی هم، رقابت نساجی با راه‌آهن بود که منجر به صعود به لیگ‌ برتر شد و 6 گل زدیم. آن بازی باید گل زیادی می‌زدیم که آن زمان نکونام، سرمربی ما بود. خیلی پیروزی شیرینی بود. یک جام قهرمانی در حذفی هم با ساکت الهامی بردیم که آن هم فراموش‌نشدنی است. هر دوی این بازی‌ها را من و محمد در ورزشگاه بودیم و از نزدیک دیدیم». او درباره تلخ‌ترین لحظه‌ای که برای محمد گزارش کرده هم می‌گوید: «چند فصل پیش، بازی نساجی با اکسین بود که بازی را باختیم و امید صعودمان به لیگ‌برتر خیلی کمرنگ شد. محمد بعدش با مالک باشگاه تماس گرفت و ناراحتی‌اش را ابراز کرد و مالک هم قول داد که مربی را عوض خواهد کرد که بعدش آقای نکونام به تیم ما آمد و پیروزی‌های‌مان شروع شد.»   نگاه ترحم‌آمیز به محمد ندارم از او درباره واکنش مردم به رفاقتش با هوادار نابینای نساجی می‌پرسم که می‌گوید: «مردم خیلی به من لطف دارند. مثلا می‌گویند معنای دیگری به رفاقت بخشیدم و یک دوست خوب باید مثل من باشد و ... . من تمام تلاشم این است که نگاه ترحم‌آمیز به محمد نداشته باشم و به عنوان یک رفیق به او نگاه کنم. البته محمد هم همیشه به من لطف دارد. مثلا به‌تازگی، عباس قانع برای گزارش یک بازی برای محمد به ورزشگاه آمد که ویدئوهای آن هم در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شد. بنده خدا، 90 دقیقه بازی را برای محمد به همان شیوه خاص و پرهیجان و احساسی خودش گزارش کرد ولی محمد بعدش به من گفت که من فقط گزارش‌های تو را دوست دارم.»   صبر محمد در پیاده‌روی اربعین برایم درس‌آموز بود از او می‌پرسم که آیا با محمد به جز ورزشگاه به جاهای دیگر مثل سینما، پارک یا سفر هم رفته‌اند یا نه که می‌گوید: «ما با هم فقط به ورزشگاه می‌رویم و گاهی هم تلفنی صحبت می‌کنیم. البته یک بار هم با هم به پیاده‌روی اربعین رفتیم که سفر بسیار خاص و معنوی بود. این سفرم یکی از جذاب‌ترین سفرهای ما بود. محمد خیلی دوست داشت در این سفر همراه من باشد. البته حقیقتش این است که بدون او این سفر برای من هم دلچسب نبود بنابراین با هم بار و بنه بستیم و راهی کربلا شدیم و یکی از بهترین خاطرات عمرمان رقم خورد. صبر و همراهی او برای من در این سفر، شگفت‌انگیز و درس‌آموز بود.»  


«قلعه‌نویی» برای محمد جشن‌تولد گرفت
از عادل می‌پرسم که بازیکن یا مربی خاصی در فوتبال کشورمان هست که بیشتر از بقیه هوای‌شان را داشته باشد که می‌گوید: «بازیکن‌های زیادی بودند که به من و محمد لطف داشتند. یکبار علی علیپور آن زمانی که در پرسپولیس بود، از من و محمد دعوت کرد که برای یکی از بازی‌های آسیایی پرسپولیس به ورزشگاه برویم که خیلی خوشحال شدیم. چند وقت پیش هم آقای قلعه‌نویی دعوت‌مان کرد که با محمد برای تماشای یکی از بازی‌های تیم‌ملی به ورزشگاه برویم. همان روزها، تولد محمد بود و مربی تیم ‌ملی هم که خیلی نسبت به او لطف دارد، گفته بود که بیاید و برایش در حاشیه تمرین با حضور ملی‌پوشان جشن تولد بگیریم.»         عشق به نساجی نقطه اشتراک من و محمد شد او یک خاطره هم از محمد دارد، از روزی که او باعث دلخوری هواداران نساجی شده بود؛ عادل می‌گوید: «طرفدارهای نساجی با تیم خونه به خونه بابل، رقیب هستند. یک بار محمد رفته بود برای تماشای بازی تیم بابل که برایش بین هوادارها حاشیه‌هایی ایجاد شد. او سعی داشت که هوادارهای این دو تیم را با هم آشتی بدهد که نشد و هوادارهای نساجی از او دلخور شدند که چرا محمد که سمبل نساجی است به ورزشگاه رقیب رفته است. البته این تیم الان منحل شده است. با این حال و هر چه که بود، عشق به نساجی نقطه اشتراک من و محمد شد و باعث شد تا در سرما و گرما کنار هم باشیم و برای حمایت از تیم شهرمان به ورزشگاه برویم. من و محمد باهم مثل برادر هستیم و همیشه سعی کردیم در کنار هم باشیم.»