روزنامه جوان
1403/03/10
از همنشینی با سربازان تا همنشینی با ملائکه
فردا جمعه، دومین جمعهای خواهد بود که دیگر نفس مسیحایی امام جمعه شهید مردم تبریز فضای مصلای این شهر را معطر نمیکند. او ناباورانه رفت بدون اینکه لحظهای مردم تبریز فکر آن را بکنند که در جمعه پیش رو حضورش را لمس نخواهند کرد. اما با شنیدن اولین «الله اکبر» از مأذنه مصلای تبریز همه خاطرات این شهید دوستداشتنی از ذهن آنها مرور شده بود. جوانان تبریزی که سن آنها به درک حضور شهیدان آیتالله قاضی و مدنی نمیرسید با آمدن آیتالله آلهاشم، بوی خوش شهیدان محراب را از وجود او استشمام میکردند و پروانهوار به دورش حلقه میزدند و دلخوش به اینکه اگر از درک حضور شهدای محراب محروم بودند، با آل هاشم آرامش یافتهاند. اما دریغا که تقدیر روزگار، او را به اسلاف شهیدش ملحق و شهری، استانی، نه بلکه جامعهای را داغدار خویش کرد.در یک دوره زمانی توفیق آن را داشتم در برخی جلسات کاری در خدمت این شهید عزیز باشم. چند ویژگی در این شهید عزیز برجسته بود:
۱. فروتنی و ادب در این مرد خدا موج میزد. برای او فرقی نمیکرد که با یک سردار سپاه یا امیر ارتش صحبت میکند یا یک سرباز. صرفنظر از روابط کاری که لازمه رعایت سلسله مراتبی است، او در روابط شخصی و ارتباط فردی به یک میزان با هر دو رفتار میکرد. سربازان وقتی که از دور او را میدیدند دیدار آنها مثابه دیدار پدر و فرزند بود و سرباز احساس نمیکرد با رئیس عقیدتی- سیاسی ارتش جمهوری اسلامی روبهرو شده است. در مأموریتها و محیط کار، همنشین با سربازان بود و تناول غذا با آنها را برای خود افتخار بزرگ میدانست و دست نوازش بر سر آنها میکشید و با تأسی از جد خویش رسول خدا (ص) مثل طبیب دوار به دنبال نیروهای نیازمندی بود تا دردهای آنها را دوا کند. این در حالی بود که در چند رده زیر مجموعه این شهید عزیز رفتارها با سربازان بعضاً به گونهای دیگر بود.
رعایت بیتالمال و سختگیری برای خود و گشاده دستی برای نیروهای تحت امرش از ویژگی بارز این شهید عزیز بود. با حداقلها میساخت، به دنبال هیچ امتیازی از خانه و ماشین نبود، در زندگی مدیریتی اش «قلیل المؤنه و کثیر المعونه» بود. به تعبیری، کم بهره میبرد و بسیار بهره میرساند.
۲. هیچ گاه حرف اختلافانگیزی در او دیده نمیشد. در موضوعی که محل اختلاف دو مرجع برای تعیین خطوط فاصل در مأموریتی بود به گونهای عمل میکرد که این دو مجموعه بدون چالش کار خود را ادامه میدادند و هزینهای برای مجموعه درست نمیشد.
۳. او یک امام جمعه تراز بود. آنگونه بود که ولی فقیه و امامالمسلمین از او انتظار داشت. مردمی، خوشرو، خاضع و گشادهرو بود. سادهزیستی سلوک و منش او بود، به شدت به انقلاب و آرمانهایش پایبند بود، انتصاب و وابستگی به نماز جمعه را به عنوان امتیاز برای خویش نمیدانست. برای او فرقی نمیکرد که رئیس عقیدتی- سیاسی یک پاسگاه مرزی در سراوان با دمای هوای ۵۰ درجه باشد یا مناطق صعب العبور غرب کشور در زمستان سرد با دمای منفی ۲۰ درجه. برای او فرق نمیکرد با حکم رهبر انقلاب امام جمعه نهبندان در نقطه صفر مرزی در خراسان جنوبی باشد یا امام جمعه تبریز که همواره مردمانش در صف اول مبارزه و جهاد در راه خدا بودهاند. او فقط و فقط به تکلیف عمل میکرد و عرصه خدمت هر کجا بود برایش فرق نداشت.
۴. شهید آل هاشم سد شکن بود و سدی را شکست که تا قبل از امامت جمعه او کسی را جرئت تغییر آن نبود. او تنها نردههای مخصوص حضور مسئولان در نماز جمعه تبریز را بر نداشت بلکه با این عمل خود الگودهی به همه نمازهای جمعهای کرد که هر روز با بعضی رفتارها فاصله روحانیت با مردم را بیشتر میکرد. او یاد داد که خطیب جمعه تنها امام روز جمعه نیست بلکه امام شنبه تا جمعه است. از نگاه این عزیز سفر کرده، امام جمعه انقلابی کسی است که بدون وابستگی به کانونهای قدرت، اهل خدمت باشد و، چون میداند به عنوان نماینده ولیفقیه، به این سمت منصوب شده، به دلیل نزدیکی به کانون امامت، از نظر مادی، پایینتر از تودههای مردم زندگی میکند.
۵. شهید آل هاشم اهل تحلیل و شناخت امور و مسائل مهم مملکت بود، پس در راه هدایت مردم و در جهت حفظ سرمایه اجتماعی، جان و زندگی، حیثیت و آبرویش را وقف خدمت به مردم میکرد. تازه نماز جمعه که تمام میشد کار او شروع میشد. جوانان به دورش حلقه میزدند، درد دل میکردند، راهنمایی میگرفتند، از ظرفیت و توانمندیها یشان میگفتند و او صبورانه گوش میکرد و هنوز چند روز از آن دیدار نگذشته بود که با آنها تماس گرفته میشد و به مجموعهای برای کار معرفی میشدند. او بود که با ایجاد روحیه، امید و انگیزه در اقشار مختلف جامعه، بهخصوص نسل جوان زمینه را برای نقشآفرینی آنان در جهت حرکت به سمت تشکیل جامعه تراز انقلاب فراهم میساخت.
۶. او فقط خود را سرباز ولی فقیه میدانست و بس؛ و چه زیبا خودش در وصف این سربازی میفرماید: «خدا را شاهد میگیریم من در اجرای حکم رهبری (در رابطه با امامت جمعه) لحظهای کوتاهی نکردم، شبانه روز دویدم. در این مدت یک روز مرخصی نرفتم. از اول طوری بودم که فقط به کار فکر میکردم، به دنبال مسائل خودم نبودم. در ارتش که بودم باید برخی روحانیون را به خارج از کشور میفرستادیم. اکثر روحانیون را به خارج از کشور فرستادم، اما خودم حتی یکبار هم سفر خارجی نرفتم. یکبار هم از طرف بعثه یا جای دیگر مکه مشرف نشدم، مکه رفتم، اما بهعنوان یک زائر!» و چه زیبا سر انجام نتیجه این تلاشهای شبانه روزیاش را اینگونه بیان میکند: «نتیجه کارم در یک کلمه این است که مردم را به انقلاب و امام و رهبری و نظام و روحانیت خوشبین کردم. این کار کمی نیست.» و اکنون که او در بین ما نیست همه با آن تشییع جنازه باشکوه و اشکهای جاری که بدرقه راهش شده بود اذعان داریم که او در نتیجه کار یک عمر خدمت خود موفق بوده است. اگر اینگونه نبود آن شهروند تبریزی «مرحوم حسن قربانپور قاضی جهان» با شنیدن خبر سقوط بالگرد او دچار حمله قلبی نمیشد و از دنیا نمیرفت و به او نمیپیوست.
هر چند اکنون جامعهای از وجود او محروم است ولی خرسندیم که او اکنون از همنشینی با سربازان به همنشینی به ملائکه رسیده است. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
خداحافظ برزیل ایران
از همنشینی با سربازان تا همنشینی با ملائکه
نامزدها از هر طرف با ناز و نیاز میآیند
حواشی واعظی، شمخانی و همچنان برجام!
طبیعت با «پسماند صفر» ماندگار میشود
خداحافظی با ممیزهای مالیاتی در دولت شهید رئیسی
ختم کشمکش خانه سینما و نماوا
کاخ سفید: اسرائیل هنوز خط قرمز بایدن را در رفح رد نکرده است!
ششمین پهپاد امریکا زیر پای یمنیها افتاد
جان دادن در آشیانه خالی
شخصیت شهید موسوی نگاه جهادی به مسئولیت بود
تجلیل ویژه از بانوان بیسابقه بود
توسعه روابط ایران با عراق تصمیمی راهبردی، کلان و ملی است