ما و سرنوشت رژیم‌صهیونیستی

اینک برای بسیاری این سؤال مطرح است که جمهوری اسلامی و محور مقاومت بالاخره در مواجهه نهایی با رژیم صهیونیستی چه خواهد کرد و آیا احتمال دارد با عملیات نظامی گسترده طومار اشغالگران قدس را در هم بپیچد؟ از قبل معلوم بود ایران توان نظامی ضربه گسترده به رژیم صهیونیستی را دارد و عملیات وعده صادق۲ هم روی زمین نشان داد، هم توان موشکی ایران چنین توان بالقوه‌ای دارد و هم پدافند رژیم در مواجهه با چنین ضربه‌ای نارسایی گسترده‌ای دارد؛ بنابراین جمهوری اسلامی توان پایان دادن به عمر رژیم اسرائیل را به‌صورت بالقوه دارد، اما به نظر می‌رسد انتخاب اول ما این نیست. فلسطین برای ما سرزمین مقدس است و روشن است که برخلاف غربی‌ها و صهیونیست‌ها ما با نسل‌کشی موافق نیستیم. جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست دیدگاه نهایی خود را در مورد راه‌حل مسئله فلسطین اعلام کرده و آن تعیین سرنوشت این سرزمین به دست ساکنان اصلی آن یعنی فلسطینیان است. این دیدگاه هم با مبانی مردم‌سالارانه متعارف دنیا سازگار است و هم برخاسته از سنن الهی حاکم بر نظام هستی است که خداوند تغییر سرنوشت هر قومی را به خودش سپرده است.   در واقع این مردم فلسطین هستند که سرنوشت آن سرزمین را باید تعیین کنند. انقلاب ملت فلسطین است که تاریخ فلسطین را رقم خواهد زد و بعد از طوفان الاقصی ثابت شد آزادی فلسطین دیگر یک آرمان دور از واقع نیست و کاملاً شدنی است. البته طبیعی است که اشغالگران صهیونیست به‌سادگی این حق را به صاحبانش برنخواهند گرداند و با وجود این رژیم اشغالگر برقراری همه‌پرسی عادلانه تقریباً ممکن نیست.   پس چه باید کرد؟ اینجاست که وظیفه سایر امت اسلامی از جمله ایران ظاهر می‌شود. همه باید به ملت فلسطین کمک کنند و راهبرد این کمک «تضعیف همه‌جانبه رژیم‌صهیونیستی» است. باید مؤلفه‌های قدرت این رژیم (اعم از سیاسی، امنیتی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) روزبه‌روز ضعیف‌تر شود تا مسیر دستیابی فلسطینیان به حق تاریخی و سرزمینی‌شان  هموار شود.   به نظر می‌رسد مثلث «میدان، دیپلماسی و رسانه» باید در خدمت این کلان‌راهبرد قرار گیرد. بار اصلی بر دوش میدان است که با تمام ظرفیت‌های محور مقاومت به رژیم‌صهیونیستی هزاران ضربه وارد کند، اما دیپلماسی و رسانه هم باید مؤلفه‌های قدرت نرم رژیم را هدف گرفته و بکوشند تا حمایت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از رژیم را پرهزینه کنند. باید حامیان غربی اسرائیل به این درک برسند که هزینه حمایت از صهیونیست‌ها بسیار بسیار بیشتر از فواید آن است تا مجبور به انتخاب میان منافع ملی خود یا اهداف توسعه‌طلبانه سرمایه‌سالاران صهیونیست شوند. از طرفی روشن است که جامعه صهیونی، چنان دچار شکاف‌های متنوع و عمیق است که تضعیف مؤلفه‌های قدرت این رژیم، چسب‌های مصنوعی نگاه‌دارنده این جامعه را از هم خواهد گسیخت و شاهد نوعی فروپاشی درونی خواهیم بود.   نکته عمیقی که رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش‌تر مورداشاره قرار دادند که این رژیم ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، در واقع اشاره به فرایندی است که این رژیم را از بیرون و درون دچار اضمحلال خواهد کرد و نهایتاً عمر این غصب تلخ به پایان خواهد رسید.   البته همه این‌ها در شرایطی است که سران باند جنایتکار صهیونی دست به دیوانگی نزنند و جنگ به راه نیندازند که طبیعتاً در آن شرایط خود به دست خود فروپاشی رژیم را اراده کرده‌اند و تاوان آن را پرداخت خواهند کرد. انتخاب اول ما هیچ‌وقت جنگ نبوده و مایل به جنگ نیستیم، اما در برابر متجاوز خواهیم ایستاد و به همین نیز بسنده نخواهیم کرد. متجاوز باید تنبیه شود و تنبیه یک رژیم جعلی برچیدن آن است. البته وقوع جنگ در منطقه، بازندگانی بسیار بزرگ‌تر از خود رژیم صهیونی هم دارد و آن قدرت‌های فرامنطقه‌ای هستند که به قیمت حمایت بی‌چون‌وچرا از این رژیم جعلی منافع راهبردی و بلندمدت خود را در منطقه غرب آسیا از دست خواهند داد. آینده منطقه پس از رژیم صهیونی (چه با فروپاشی درونی و چه با جنگ از میان رود) آینده‌ای کاملاً متفاوت با امروز و دیروز خواهد بود و نظم جدیدی که بر این منطقه حکم‌فرما خواهد شد، پایه‌های تغییر ترتیبات و معادلات جهانی را به دنبال خواهد داشت.