استدلال عليه گياه‌خواري

سال‌ها پيش، هنگامي كه نخستين‌بار گياه‌خواري را تجربه كردم، با سيلي از تحقير، تمسخر و استدلال‌هاي «كوبنده» مخالفان گياه‌خواري مواجه شدم؛ با انباني از دلايل ديني، علمي و اجتماعي. اين حمله‌ها آنقدر شديد بود و من چنان ضعيف بودم كه پس از مدتي از گياه‌خواري دست كشيدم؛ نه چون استدلال مخالفان گياه‌خواري درست بود، بلكه چون توان پاسخ‌گويي به آنها و فشار اجتماعي را نداشتم. اما اين كوتاه آمدن موقت بود و بارها گياه‌خواري را آزمودم و سرانجام تصميم گرفتم با دستي پر وارد اين عرصه شوم. مساله اين نبود كه منِ گياه‌خوار بخواهم به گوشت‌خواران حمله كنم، نكته آن بود كه گويي من به دليل گياه‌خواري مجرم هستم و بايد حتما از اين بيراهه باز گردم. به همين سبب اگر كسي مي‌شنيد گياه‌خوارم بر خود «واجب» مي‌ديد تا از آيات و رواياتي كه خودم از حفظ بودم يا يافته‌هاي «علمي» فاقد اعتبار و از رده خارج شده استفاده كند و مرا به راه راست هدايت كند.
اما اينك ورق برگشته است و شاهد ادبيات فاخري هستيم كه مباني و دلايل توجيهي گياه‌خواري اخلاقي را توضيح مي‌دهد. مقصود از گياه‌خواري اخلاقي آن است كه شخص به دلايل اخلاقي، نه مثلا پزشكي يا اقتصادي به گياه‌خواري روي مي‌آورد. يك نكته معمولا از چشم مخالفان گياه‌خواري پنهان مي‌ماند و آن اين است كه اصولا گياه‌خواران اخلاقي، از نظر علمي و استدلالي يك گام از آنها جلوتر هستند؛ زيرا كساني كه گوشت‌خوار هستند، كمتر درباره منطق غذايي خود فكر و تأمل و در نتيجه مطالعه مي‌كنند و درستي آن را مسلّم مي‌گيرند، حال آنكه گياه‌خواران، كه معمولا قبلا گوشت‌خوار بوده‌اند، به دليل آنكه معمولا در معرض پرسش و حمله قرار دارند، ناگزيرند تا منطق كار خود را توضيح بدهند و بيشتر بخوانند و بدانند. به همين سبب، آنها معمولا فهم درست‌تري از كار خود دارند. 
اين ضرورت موجب شده است تا روز‌به‌روز شاهد نوشته‌هاي دقيقي باشيم كه در آنها هم از گياه‌خواري اخلاقي دفاع مي‌شود و هم به اشكالات و استدلال‌هاي مخالفان گياه‌خواري پاسخ داده مي‌شود. يكي از اين آثار، كتاب خواندني «مكالماتي درباره گياه‌خواري اخلاقي» (نوشته مايكل هيومر، ترجمه محسن اسلامي و مرضيه خاكباز، تهران، فرهنگ نشر نو، 1403) است. اين كتاب به صورت گفت‌وگويي چهار روزه بين يك گياه‌خوار و يك گوشت‌خوار نوشته شده است. در اين كتاب مختصر و خوشخوان تقريبا همه استدلال‌هايي كه به ذهن مخالفان گياه‌خواري مي‌رسد رديف شده و به‌دقت به آنها پاسخ داده شده است. در‌حالي كه متن كتاب به شكل گفت‌وگويي دوستانه ميان دو دانشجوست، همه مستندات و منابع استدلال‌ها در پانوشت آمده است و به مهم‌ترين ادبيات اين عرصه استناد شده است. متن كتاب بسيار ساده است و من در دو نشست دو- سه ساعته همه آن را خواندم.
نويسنده كتاب معتقد است بدترين كار زندگي‌اش در گذشته گوشت‌خواري بوده است و اينك كه سال‌ها است به گياه‌خواري روي آورده است، از رفتار پيشين ناموجه خود متعجب است. در عين حال، نويسنده از موضعي حداقلي از گياه‌خواري دفاع مي‌كند، يعني عمدتا بر گونه‌هاي خاصي از گوشت‌خواري تأكيد و آن را نفي مي‌كند. موضع نويسنده از اين جهت با موضع من كه در مقاله «دو استدلال اخلاقي بر ضد مصرف گوشت صنعتي» (فصلنامه پژوهش‌هاي اخلاقي، شماره 4، 1391) از آن دفاع كردم مشابه است. مترجمان به اين نكته در مقدمه خود اشاره مي‌كنند. اين موضع حداقلي به نظرم هم قابل دفاع‌تر است و هم عملي‌تر.


با خواندن اين كتاب متوجه مي‌شويم مخالفان گوشت‌خواري، عمدتا به دليل هم‌رنگي با جامعه گوشت‌خواري را امري مقبول مي‌شمارند و منطق و رفتارشان ازاين جهت شبيه برده‌داراني است كه مالكيت بر انسان را امري طبيعي قلمداد مي‌كردند. خواندن اين كتاب هم براي گياه‌خواران مفيد است و هم براي مخالفان گياه‌خواري. گياه‌خواران از اين كتاب مي‌آموزند چگونه استدلال‌هاي خود را بهتر صورت‌بندي كنند و مخالفان گياه‌خواري متوجه قوت و ضعف استدلال خود مي‌شوند.
مترجمان (كه خود گياه‌خوارند) در مقدمه خويش اشاره مي‌كنند: «ما گياه‌خواري را از طريق سيدحسن اسلامي اردكاني مي‌شناسيم». اگر چنين باشد، مايه شادماني من است كه توانسته باشم چنين اثري بگذارم و به سهم خودم از رنج و درد حيوانات كاسته باشم. مقدمه مختصر پيتر سينگر، با اثر نامور خويش «آزادي حيوانات»، اهميت اين كتاب را بيشتر مي‌كند و به اعتبارآن مي‌افزايد.