خط‌شکنی «بیست سال و سه روز» در صورت‌بندی کلیشه‌ای از شهدا

جوان آنلاین: کتاب «بیست سال و سه روز»، دو ویژگی شاخص دارد؛ یکی اینکه جزو سه اثری است که رهبر انقلاب بر آنها تقریظ نوشتند و دو روز دیگر یعنی ۳۰ آبان‌ماه در روز قهرمان ملی از آنها رونمایی می‌شود و دومین ویژگی آن نیز شخصیت اصلی کتاب است که جوان‌ترین شهید مدافع حرم است. سمانه خاکبازان، نویسنده این کتاب سوژه اصلی داستانش را به شکلی عینی و ملموس روایت می‌کند بدون اینکه بخواهد از قهرمان داستانش شخصیتی فرازمینی و غیرقابل دسترس بسازد. «جوان» در گفتگو با این نویسنده به مباحث فرمی، اسنادی و روایی کتاب پرداخته است. 
 
از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «بیست سال و سه روز» چطور مطلع شدید و اصلاً چه شد که کتاب را نوشتید؟ حدود یک ماه پیش بود که به بنده و انتشارات اعلام شد کتاب مزین به تقریظ رهبری شده است. من در ابتدا هم خوشحال بودم و هم بهت‌زده و هرچه جلوتر آمدیم از بهت من کاسته و بر شادی و خوشحالی‌ام افزوده شد. اینکه کتابی مورد نظر و تأیید ایشان قرار بگیرد هم به عنوان رهبری و هم از این منظر که ایشان یک شخصیت بسیار حکیمی هستند که کتاب‌های زیادی مطالعه کرده‌اند و حرفه‌ای هستند، کتابی را مورد تأیید قرار بدهند برای من بسیار ارزشمند بود. در مورد این کتاب و دیگر کتاب‌هایی که در مورد شهدا نوشتم، همیشه آرزویم این بوده که ایشان آنها را مطالعه کنند و تقریظ بنویسند. درباره اینکه چطور به نوشتن این داستان رسیدم باید بگویم که کتاب از طریق انتشارات روایت فتح به من پیشنهاد شد.  کار‌های تحقیقاتی و پژوهشی کتاب را خودتان انجام دادید؟ نه، مصاحبه‌های کار انجام شده بود. در واقع پیش از اینکه من مسئولیت نگارش کتاب را برعهده بگیرم، تحقیقات روی این شخصیت انجام شده بود. البته پیش از من این تحقیقات در اختیار دو نویسنده دیگر قرار گرفته بود، اما مقبول انتشارات قرار نگرفته بود و برای بار سوم مصاحبه‌ها در اختیار من قرار گرفت و به این ترتیب کتاب «بیست سال و سه روز» نوشته شد.  این کتاب چه بازه زمانی از زندگی شخصیت اصلی کتاب را دربر می‌گیرد؟ این کتاب از قبل از تولد سیدمصطفی (سوژه اصلی کتاب) و با آشنایی پدر و مادر شروع می‌شود و تا چند روز بعد از شهادت سیدمصطفی ادامه پیدا می‌کند.  شما کار تحقیقاتی و پژوهشی مستقلی هم انجام دادید؟ از آنجایی که هر نویسنده‌ای وقتی که می‌خواهد اثری را بنویسد با توجه به اینکه چه زاویه دیدی را انتخاب می‌کند یا چه چیز‌هایی را دوست دارد که برجسته‌تر کند، طبیعتاً سؤالاتی برایش ایجاد می‌شود. این سؤالات برای من ایجاد شد، به همین علت چند باری با خانواده شهید تماس گرفتم و چند باری حضوری به دیدن آنها رفتم و چند باری هم به صورت تلفنی از آنها پرسیدم. البته شماره دوستان و همرزمان سیدمصطفی را از خانواده شهید گرفتم و با آنها هم صحبت کردم و اطلاعات تکمیلی که به نوشتن هرچه بهتر کتاب کمک می‌کرد و به نوعی پاسخی به سؤالات ذهنی من بود که به‌طور کل ۲۰ مصاحبه با خانواده و دوستان این شهید انجام دادم. تحقیقاتی که من انجام دادم، چیزی حدود دو، سه ماه طول کشید. در جا‌هایی که احساس می‌کردم نیاز است با دوستان و خانواده وی تماس بگیرم، حتماً ارتباط برقرار می‌شد. وقتی کتاب را به اتمام رساندم، آن را به برخی از استاد‌ها ارائه کردم و آنها هم نکاتی را به من گوشزد کردند. کل کار‌های کتاب از ابتدا تا انتها حدوداً یک‌سال طول کشید در واقع از ابتدای سال ۹۴ کار نوشتن این کتاب شروع شد و سال ۹۵ به اتمام رسید.  سبک نوشتاری کتاب چیست؟ این کتاب کلاً به صورت روایتگری است، ولی تلاش کردم که به سمت روایت داستانی سوق پیدا کند. راوی در این کتاب دانای کل است.  این کتاب چه ویژگی و شاخصه‌ای دارد؟ سعی کردم سیدمصطفی را در این کتاب خود سیدمصطفی واقعی نشان بدهم، بدون هیچ کم و کاستی یا غلو و بزرگنمایی، چون سیدمصطفی یک جوان کاملاً امروزی بود با تمام خصوصیات و روحیات جوانان امروزی و این تشابهات از خصوصیات رفتاری‌اش تا تمایلات و آرزو‌های خصوصی‌اش. از این جهت من بر آن شدم تا تمام آنچه در زندگی سیدمصطفی وجود داشته را روایت کنم. البته در این زمینه خانواده شهید هم با من همکاری بسیار خوبی داشتند و هیچ ممانعتی در مورد یکسری اتفاقاتی که در زندگی سیدمصطفی بوده، نداشتند. من می‌توانم بگویم که این کتاب یک نمای کاملاً دقیق و منطبق با خصوصیات اخلاقی و شخصیت سیدمصطفی است. این کتاب در راستای مطرح کردن نکته خاصی نیست و هدفش صرفاً نوشتن زندگی سیدمصطفی بدون بزرگ‌نمایی بود تا اگر کسی کتاب را دستش گرفت با خود واقعی شهید مواجه شود بدون بزرگ‌نمایی یا حذف ویژگی‌هایی از او. هر کسی که کتاب را بخواند سیدمصطفی را پیدا می‌کند؛ خواننده کتاب می‌فهمد که او یک جوان کوشا و موفق بوده که همیشه لبخند به لب داشته است. مصطفی موسوی در نوجوانی اهل تأمل، تعمق و مطالعه بود. او مطالعه را دوست داشت و بدون اینکه کسی برایشان باید‌ها و نباید‌هایی مشخص کند کتاب‌های متفاوت می‌خوانده است. شخصیت سیدمصطفی برای خود من هم خیلی عجیب بود اینکه یک نوجوانی از ۱۴ سالگی سرکار برود تا هزینه خرید کتاب‌هایی را که دوست دارد به دست بیاورد. این شهید حتی وقتی هم به سوریه می‌رود چند کتاب با خودش می‌برد. رفتن سیدمصطفی در مسیری که به دفاع از حرم و شهادت ختم شده به دلیل مطالعاتی بود که در رابطه با زندگی شهید بابایی، شهیدچمران و همچنین شهید آوینی انجام داده بود. اینها نکاتی هستند که شخصیت اصلی این کتاب را خیلی خاص می‌کنند.  منظورتان این است به خصوصیاتی از شهید اشاره کردید که ممکن است در آثار مشابه نباشند؟ بله.  به برخی از این موارد اشاره می‌کنید؟ ببینید مثلاً سیدمصطفی برای آراستگی خودش خیلی اهمیت قائل بود، مثلاً وقتی می‌خواست از منزل بیرون برود خیلی وقت می‌گذاشت و فرمژه می‌زد به موهایش می‌رسید و دکمه‌های پیراهنش را باز می‌گذاشت اگر مسافرت می‌رفت اهل قلیان کشیدن هم بود، ولیکن نماز اول وقتش هیچ‌وقت ترک نمی‌شد. همزمانی که بر سر مزار شهید پلارک می‌رفته سر مزار مرحوم خسرو شکیبایی هم می‌رفت. برای او دنیا دنیایی در کنار هم بود و اینکه بخواهد یک چیز‌هایی را جدا از هم بخواهد ببیند، اینگونه نبوده است. همانطور که قبلاً گفتم اهل مطالعه و کتاب خواندن بوده و از آثار و کتاب‌های دکتر شریعتی تا علامه جعفری را مطالعه می‌کرد. شاید منها کردن یا برداشتن یک بخش‌هایی از زندگی او نمی‌توانست برای یک نوجوان و جوان الگو قرار بگیرد، چون سیدمصطفی با همه اینها سیدمصطفی بود. خانواده ایشان‌هم هیچ منعی در بیان این نکات نداشتند یا اینکه بخواهند جلوی بیان و بازگویی برخی مسائل را بگیرند. مثلاً سیدمصطفی از سن کم شروع به کار کردن کرده و اینطور نبوده که گفته شود وضعیت مالی آنچنانی داشت یا حتی متوسط باشد. او همه این کار‌ها را می‌کرد و سختی‌ها را تحمل و حقوقی را که از قبل کار کردن دریافت می‌کرد صرف خریدن کتاب می‌کرد. من همه اینها را در کتاب آوردم تا هم بزرگنمایی نکرده باشم و هم مخاطب جوانی که کتاب را می‌خواند متوجه شود که شهدا دست‌نیافتنی نیستند. من خواستم مخاطب یا خواننده کتاب به شناخت درستی از این شهید برسد. همچنین با توجه به مواردی که در این کتاب به آن اشاره شده، خواننده می‌فهمد که شهید چقدر می‌تواند آدم معمولی باشد و از این معمولی بودن به اوج برسد. او در مواجهه با این کتاب همذات‌پنداری می‌کند، چراکه خود واقعی شهید را با همه ابعادش مثل اهل شوخی بودن، اهل هیئت و روضه رفتن می‌شناسد.  برخی از افراد و انتشاراتی‌ها ممکن است با بازگو کردن چنین رفتار‌هایی در مورد زندگی یک شهید موافق نباشند، شما مشکلی نداشتید؟ نه اصلاً! من، چون تمام مصاحبه‌ها را خوانده بودم و بعد با خانواده تماس گرفتم و به آنها گفتم که من می‌خواهم سیدمصطفی را همانگونه که بود روایت کنم و انصافاً خانواده ایشان هم با من خیلی همراهی کردند. انتشارات هم خیلی مشتاق بود برای اینکه قرار است از جوانی بنویسیم که از جنس خود جوانان است با همان رویکرد و دغدغه‌ها و آرزو‌ها و تمایلات؛ برای همین دست من را در نوع نگارش و آوردن خاطرات شهید کاملاً بازگذاشتند. ما در این کتاب تمام اتفاقاتی را که در زندگی سیدمصطفی جاری بودند، آوردیم و باید بگویم که شهید سیدمصطفی موسوی همانی بود که در کتاب روایت کردیم. تمام دوستان و اقوام خاطراتشان را با جزئیات بیان می‌کردند و تمام مسائل جزئی، ریز به ریز در کتاب آمده است. در حقیقت در نگارش این کتاب نکته یا خاطره‌ای را بر اساس اینکه خوب یا بد است، تفکیک نکردم. این شهید در سینه‌زنی‌ها هیچ‌گاه وسط مجلس قرار نمی‌گرفته و میانداری نمی‌کرده، بلکه گوشه مجلس می‌نشسته است. من حتی به این نکات جزئی هم اشاره کرده‌ام. به هر حال مخاطب کتاب «بیست سال و سه روز» این شهید را دور از دسترس نمی‌بیند و می‌فهمد که شهید شدن فقط به نیت یک فرد بستگی دارد.  آیا در این کتاب از عنصر خیال و ردپای قلم نویسنده هم اثری دیده می‌شود؟‌ می‌توانم بگویم که ردپای نویسنده خیلی کم و اندک است، آن هم به واسطه مصاحبه‌های بسیار زیادی است که انجام شده و همچنین خاطرات گرانقدری که وجود داشتند. حجم اطلاعات و مصاحبه‌ها بسیار زیاد بود و من به عنوان نویسنده تنها یک حالت روایتگری زیباتری به کار دادم و اینکه سیر اتفاقات را بر اساس تقدم و تأخر چیدم، اما اینکه زاییده خیال من بخواهد در جایی از این اثر وجود داشته باشد یا جایی را به صورتی اغراق‌آمیز توصیف کرده باشم باید بگویم که نه اصلاً چنین اتفاقی در این کتاب نیفتاده است.  در مورد وجه تسمیه کتاب هم توضیح می‌دهید؟ سیدمصطفی یک شهید ۲۰ ساله و به نوعی جوان‌ترین شهید در بین شهدای مدافع حرم محسوب می‌شود. وقتی که در سوریه بودند برای روز تولدش جشنی گرفته می‌شود و درست سه روز بعد از این جشن ایشان به شهادت می‌رسد؛ برای همین اسم کتاب را با مشورت دوستان انتشارات روایت فتح «بیست سال و سه روز» گذاشتیم.