کنش فعالانه، قدرت ملی می‌آورد

  [شهروند] عملیات «طوفان الأقصی»‌ در هفتم اکتبر سال گذشته، پیامدهای فراوانی به دنبال داشت؛ نسل‌کشی اسرائیل در غزه، پایان پروژه عادی‌سازی رابطه اسرائیل با کشورهای عربی، توجه عمیق بین‌المللی به موضوع فلسطین، راه افتادن تظاهرات عمومی در جهان علیه رژیم صهیونیستی، موج کم‌سابقه نفرت عمومی جهانی از اسرائیل، مطرح شدن دوباره طرح کشور مستقل فلسطینی و.... در واقع پیامدهای عملیات حماس چنان دامنه‌دار بود که هر کدام از تأثیراتش نیاز به بررسی مفصل دارد. هم‌زمان اما بعضی رسانه‌‌های غربی قصد داشتند برخی پیامدهای مثبت این عملیات را انکار کنند. به‌ویژه بازوهای رسانه‌ای آمریکا و غرب، یعنی برخی شبکه‌های فارسی خارج‌نشین بی‌کار نبودند و سعی داشتند با انواع شبهات و دروغ‌ها، جنایات رژیم صهیونیستی را توجیه کنند. این نوع توجیهات البته با شکست کامل مواجه شد چراکه در سوی دیگر ماجرا، هیچ ناظر منصفی نمی‌توانست نسل‌کشی بیش از 43 هزار فلسطینی را (که بیش از 70 درصدشان زنان و کودکان بودند) انکار کند. به همین دلیل ترفندی تازه را به کار بستند مبنی بر طرح این موضوع که اصلاً موضوع فلسطین چه ارتباطی به ایران دارد؟ این پرسش البته مربوط به امروز نیست و پیش از این هم از سوی عده‌ای مطرح شده بود. اما نکته اینجاست که بعد از هفتم اکتبر و به‌ویژه بعد از درگیری‌های مستقیم ایران و اسرائیل، این سوال برجسته‌تر شد. اما فارغ از انواع نیت‌ها و مقاصدی که ممکن است پشت این پرسش باشد، سوالی‌ است که باید به آن پاسخی کارشناسانه داد.  به همین منظور با سعدالله زارعی، استاد علوم سیاسی دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی و بین‌المللی، گفت‌وگویی انجام دادیم تا پاسخ‌های او را بشنویم.

 آیا حمایت از فلسطین، منطبق با منافع ملی ایران است؟ چون عده‌ای به‌ویژه از سال گذشته دائم در شبکه‌های فارسی خارج‌نشین این پرسش را مطرح کرده‌اند که بهتر نبود ایران خودش را در موضوع فلسطین داخل نکند؟ در واقع می‌گویند حمایت از فلسطین با منافع ملی ما سازگار نیست. پاسخ  شما به این شبهه‌ها و پرسش‌ها چیست؟
به نظر من، ما می‌توانیم موضوع انطباق یا عدم انطباق بحث حمایت از فلسطین و منافع ملی ایران را از چند روش مورد پرسش قرار بدهیم. یکی از شیوه‌‌های رایج هم استفاده از «برهان خُلف» است. برهان خلف به این معناست که برای پاسخ به یک سوال، انسان پاسخ به معکوس آن سوال را مورد بررسی قرار می‌دهد تا از آن طریق بتواند به پرسش اصلی پاسخ بدهد. حالا اگر بخواهیم در این بحث برهان خلف را وارد کنیم، باید بپرسیم آیا حمایت از فلسطین مورد رضایت و رغبت مخالفان ایران است یا مورد مخالفت آن‌ها؟ در واقع با توجه به اینکه مشخص است آمریکایی‌ها یا اسرائیلی‌ها در پی صدمه زدن به منافع ملی ایران هستند ، آیا با این موضوع مخالف‌اند یا موافق؟ به‌ویژه این‌ها که دنبال منافع ملی ما نیستند و حتی قصد تخریب منافع ملی ما را دارند، آیا به دنبال حمایت ایران از فلسطین هستند یا علیه آن؟ وقتی این پرسش‌ها را با توسل به برهان خلف، مطرح کنیم، آن زمان است که می‌توانیم بگوییم اگر موافقت ما با فلسطین بر ضد منافع ملی و امنیت ایران بود، قطعا مورد حمایت آمریکا و اسرائیل و بعضی دولت‌های اروپایی طرفدار اسرائیل قرار می‌گرفت. درحالی‌که شما می‌بینید از همان آغازی که ایران پرچم حمایت از فلسطین را بلند کرد، این اقدام مورد مخالفت دشمنان شناخته‌شده ایران قرار گرفت. بنابراین با استناد به برهان خلف، حمایت از فلسطین موافق منافع ایران و مخالف منافع آمریکایی‌ها و صهیونیست‌هاست.

از منظر برهان خلف و در واقع پاسخ نقیض به پرسش، می‌توانیم به پاسخی که گفتید برسیم. اما روش‌های دیگر چیست؟
از منظر دیگر، باید توجه داشته باشیم که مسائل ما با آمریکا و اسرائیل و بعضی مخالفان ایران، از بحث فلسطین یا حمایت از فلسطین شروع نشده. موضوع مذاکرات طولانی ایران و اروپا و ایران و آمریکا مگر چه بود؟

مقصودتان «برجام» است؟ بحث هسته‌ای؟
بله. خب سوال اینجاست چرا این حکومت‌ها در بحث هسته‌ای مقابل ایران ایستادند؟ به خاطر اینکه از توانمند شدن جمهوری اسلامی هراس دارند. چرا؟ دلیلش این است که توانمندی ایران سبب آسیب‌ناپذیری ایران می‌شود و چنین چیزی با سیاست خصمانه دشمنان ایران همخوانی ندارد. در واقع در پرونده هسته‌ای، بحث توانمندی ایران مطرح بود و آن‌ها مخالفش بودند. حالا در پرونده فلسطین هم موضوعی مرتبط با توانمندسازی ایران مطرح است.

حمایت از فلسطین را چطور می‌شود با توانمندسازی ایران مرتبط دانست؟



برای اینکه زمانی هست که ما افزایش قدرت علمی و تکنولوژیک ایران را دنبال می‌کنیم، زمانی هم هست که افزایش نفوذ ایران در سطح بین‌الملل را مد نظر داریم. این بحث دوم در واقع مرتبط است با نوع کنش ایران در سیاست خارجی. یعنی نوعی کنش سیاست خارجی که قصد دارد در فعل و انفعالات بین‌المللی منزوی نباشد، فعال باشد و ملزم به قدرتی دیگر نباشد. همین کنش است که قدرت ملی به همراه می‌آورد. در توضیح باید گفت در بحث‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، پرونده فلسطین شاخصی است که نشان می‌دهد ملت‌ها کجا ایستاده‌اند، جریان‌های حق‌طلب و عدالت‌خواه کجا ایستاده‌اند و توده‌ها و بسیاری از دولت‌ها کجا ایستاده‌اند؟ آیا خواهان انهدام فلسطین در پروژه اسرائیل هستند یا خواستار احیای فلسطین در سطح منطقه؟ کاملا واضح است که ملت‌ها در کنار فلسطین و در مقابل پروژه صهیونیسم ایستاده‌اند. خب ایران کجا بایستد که بتواند در قدرت ملی‌اش مؤثر باشد؟ اگر در کنار اسرائیل بایستد، اسرائیل و آمریکا، قدرت‌های مهاجم بین‌المللی هستند و قرار گرفتن در کنارشان، جایی برای عرض اندام ایران ایجاد نمی‌کند بلکه ما را داخل یک پروژه دیگر هضم می‌کند. پرسش اینجاست که آیا چنین موضعی می‌تواند برای ایران قدرت‌ساز باشد؟! مسلما نه! پس چیزی که در پرونده فلسطین برای ایران قدرت‌ساز است، قرار گرفتن کنار یک حق روشن، یک منطق روشن و قرار گرفتن کنار موضوعی است مورد حمایت ملت‌ها، مورد حمایت فرهیختگان و نخبگان و مورد حمایت تاریخ منطقه. این در واقع کاری است که ایران در پرونده فلسطین مطابق با چنین منطقی دارد انجام می‌دهد. دقیقا به همین دلیل هم هست که بسیجی همگانی در سطح منطقه و بین‌الملل راه افتاده برای اینکه پرچم حمایت از فلسطین را از دست ایران بگیرند. نه صرفا به خاطر تضعیف فلسطین؛ به خاطر اینکه این پرچم دست هر دولتی باشد، آن دولت می‌تواند از موضع قدرت و با اتکا به پشتوانه مردمی ملت‌های منطقه در عرصه بین‌الملل ایفای نقش کند.

پاسخ شما درباره نفوذ ایران در سطح منطقه و بین‌الملل منطقی است و سیاست خارجی ایران در پرونده فلسطین هم به همین امر منجر شده. اما در عین حال، عده‌ای می‌گویند آیا هزینه چنین سیاستی (چه مادی و چه معنوی) با فواید آن همخوانی دارد؟
ببینید؛ در این مسأله ما خط‌کشی نداریم که بگوییم مثلا این خط‌کش 50 سانتی‌متر است! حالا اگر 26 سانتی‌متر از این خط‌کش را اندازه‌گیری کردیم و به آن رسیدیم برنده‌ایم ولی اگر 24 سانتی‌متر شد، ما در قسمت منفی ماجرا قرار گرفته‌ایم! در واقع موضوعی که مطرح می‌کنید، قابل اندازه‌گیری نیست. اما یک چیزی مشخص است. آن هم اینکه وقتی مخالفان ایران در موضوعی متفق‌القول در مقابل ایران قرار می‌گیرند و ادعا می‌کنند ایران دارد منافع ملتش را قربانی مسأله‌ای خاص می‌کند معلوم می‌شود که اتفاقا ما در جای درستی قرار گرفته‌ایم. چون این شاخصی مطرح در دنیاست. این موضوع فقط هم در مورد ایران صادق نیست. شما مثلا به روسیه نگاه کنید؛ در هر پرونده‌ای که غربی‌ها روسیه را شماتت می‌کنند، معلوم می‌شود روسیه در آن قضیه درست عمل کرده. هر جا هم که غربی‌ها سکوت کردند، روس‌ها باید ببینند کجای کار را خطا کرده‌اند و دچار اشتباه در حرکت شده‌اند.