دعوت مسوولان به مشاهده ستون‌هاي دود!

اگر شما هم مثل من ماشين‌تان وانت‌بار باشد و نتوانيد وارد اتوبوبان تهران - قم از عوارضي تا حسن‌آباد فشافويه شويد و در عين حال، طبيعت مورد علاقه‌تان اطراف همين اتوبان از حسن‌آباد تا 20 كيلومتري قم به خصوص محيط اطراف درياچه حوض‌سلطان و علي‌آباد و منظريه و چشمه‌شور باشد، ناگزير مي‌شويد براي رسيدن به مناظر مورد علاقه‌تان از اتوبان تهران -ساوه خود را به شهرك پرند برسانيد و از آنجا از طريق جاده فرودگاه بعد از حسن‌آباد فشافويه كه ورود وانت‌بار آزاد آست، وارد اتوبان تهران - قم شويد.
از شماتت‌ها و تمسخرها و خنده‌هاي برخي نزديكان و دوستان نسبت به وصف حيرت‌انگيزي كه من از جلوه‌هاي زيبا و خيره‌كننده افق و رنگِ آسمان و زمين و شكلِ تپه‌ها و كوه‌ها و دشت‌ها و تلألو درخشان درياچه فروپوشيده در نمك آن ناحيه به دست مي‌دهم كه گذريم، عبور متناوب ما از اتوبان تهران - ساوه خود حكايتي ديگر دارد!
قبلا درباره رانندگي در اين بخش از اتوبان در ميانِ انواع كاميون‌هاي سنگيني كه گاه هر سه لاين جاده را به اشغال خود در مي‌آورند و راننده‌هايي كه يك لحظه براي چرخش به سمت راست يا چپ به راننده ديگر مهلت نمي‌دهند، چيزهايي نوشته‌ام. نوشته امروزم اما مربوط به امر ديگري است!
از خروجي اسلام‌آباد و احمد‌آباد مستوفي به بعد، در آن بخش از شمال جاده كه تپه‌هاي توسري‌خورده خاكي صف كشيده‌اند، حجم انبوهي از نخاله‌هاي ساختماني و انواع آشغال ديده مي‌شود. از نخاله‌ها هم كه صرف‌نظر كنيم، آن همه آشغال در آن منطقه چه مي‌كند؟ حالا بر اصل وجود آشغال‌ها هم كه چشم بپوشيم هميشه خدا، افرادي در ميان نخاله‌ها و آشغال‌ها در حال لوليدن ديده مي‌شوند كه به نظر نمي‌رسد، شغل‌شان تفكيك آشغال‌ها و جمع‌آوري چيزهاي سودمند و قابلِ فروش داخلِ آنها باشد. بندگان خدا از راه دور بيشتر به معتاد و ولگرد شباهت دارند. عمده كارشان هم ظاهرا آتش زدن هر چيزي از ميان آشغال‌هاست كه قابل اشتعال باشد. بنابراين به محض ورود به اتوبان، به جاي آنكه با هواي تميزتري روبه‌رو شويد، ستون‌هاي متعددي از دود غليظ و سياه و بدبويي را مشاهده مي‌كنيد كه چون گردبادهاي صحراي حضر‌الموت سر به آسمان گذاشته‌اند و تمام افق اطراف را تيره و تار و نفرت‌انگيز كرده‌اند. آن بندگان خدا يا ولگردهاي محترم، ظاهرا علاقه خاصي به آتش زدن لاستيك‌هاي كهنه‌اي دارند كه رانندگان ماشين‌هاي سنگين و سبك هنگام پنچر شدن خودروي‌شان در آن حوالي رها كرده‌اند. در فصول سرد نه فقط روي آن تپه‌هاي خاكي كه در قدم به قدم اطراف اتوبان به ويژه در زير هر پلي، يك لاستيك كهنه شعله‌ور، دود بدرنگ و بد بو و غليظ خود را بر سر مزارع و باغ‌ها و ساختمان‌هاي مسكوني شهرك‌هاي اطراف چون اسلام‌شهر و نسيم‌شهر و شاهدشهر و رباط‌كريم و غيره فرو مي‌ريزد و راه تنفس مردم محل و رهگذران و حتي حيوانات و گياهان را سد مي‌كند.


احتمالا برخي دوستان به ‌شدت «عدالت‌خواه» كه معمولا دنبالِ توجيه خرابكاري‌هاي محيط‌زيستي مردمان نادار هستند، فوري دليل خواهند آورد كه «پس اين بينوايان رها شده به حال خود، در سوز و سرماي زمستان به چه وسيله‌اي خود را گرم كنند؟ همه كه مثل جنابعالي مرفه بي‌درد نيستند كه سقفي بالاي سر و وسيله‌اي براي گرم شدن داشته باشند! خب مجبورند لاستيك آتش بزنند!»
ايراد من اما اين است كه اولا، اين بندگان خدا چرا به حال خود رهايند؟ آن هم در محيطي آن همه آلوده و كثيف؟ ثانيا، براي گرم كردن خود، چرا لاستيك‌هاي بويناك و پردود را آتش مي‌زنند در حالي كه چيزهاي كم‌دودتري هم براي آتش زدن در آن اطراف پيدا مي‌شود؟ ثالثا، وقتي ستون‌هاي دود از هر طرف سر به آسمان مي‌گذارد، چرا توجه نهاد يا مسوولي براي خاموش كردن آنها جلب نمي‌شود تا آلودگي هواي شهر كمي كنترل شود؟ رابعا، آتش زدن لاستيك‌ها مختص فصول سرد نيست. در فصول معتدل و حتي در دل چله تابستان كه يك لحظه پايين كشيدن شيشه ماشين حرارتي كمتر از لهيب آتش تنور ندارد، باز هم بساط آتش زدن لاستيك‌ها و رژه رفتن ستون‌هاي دود در آسمان كاملا به پاست و هيچ نهاد و مسوولي ظاهرا حتي توجهش هم جلب نمي‌شود چه رسد به اينكه براي اطفا يا جلوگيري از آن اقدامي كند!
اينكه دولت به بهاي قطع شدن دوره‌اي برق شهري و به منظورِ بهبود كيفيت هوا، تصميم به كاهش مصرف مازوت در نيروگاه‌ها گرفته است، به جاي خود، اما پرسش اين است كه در كنار آن، چرا به مراكز توليدِ بدون‌ علت و دليلِ بدترين نوع دود و آلودگي در شهرك‌هاي اقماري تهران هيچ توجهي نمي‌شود؟ مقابله با اين دودزايي انبوه و بي‌خود و الكي و اعصاب خردكن چه هزينه‌اي دارد؟ آيا هزينه‌اش به يك‌هزارم پيشگيري از مصرف مازوت و قطع برق شهر مي‌رسد؟