ناتواني تاريخي در حفظ بافت‌هاي تاريخي

در هفته گذشته، از سرگيري تخريب بافت‌هاي تاريخي تهران و شيراز دوباره خبرساز شد. هر چند شنيدن خبر با تيتر «تخريب بافت تاريخي» ديگر براي رسانه‌ها و مردم تكراري شده، اما هرگز تبديل به امري عادي نمي‌شود. بافت تاريخي شيراز كه مرداد ماه سال گذشته و پس از شكل‌گيري يك خواست عمومي براي حفظ آن، در فهرست ميراث ملي ثبت شد، دوباره شاهد حضور لودرهاست. هر چند مسوولان تلاش دارند تا اين هجوم دوباره را قانوني و مجاز جلوه بدهند، اما اين توجيهات ديگر به گوش مردم آشناست. در تهران هم بافت تاريخي عودلاجان با طرح توسعه امامزاده يحيي تهديد شده و چيزي تا تخريب بخش گسترده‌اي از اين محله كه در فهرست ميراث ملي ثبت شده، باقي نمانده است. مسوولان از توقف طرح مي‌گويند، اما كيست كه نداند بعد از آرام شدن افكار عمومي و رسانه‌ها، مجريان پروژه كار خود را از سر گرفته و پيش خواهند برد و توجيهات جديد خواهند آورد و چند سال بعد بخش ديگري از بافت‌ تاريخي پايتخت ايران به خاطره‌ها خواهد پيوست و از نقشه حذف خواهد شد. همان اتفاقي كه سال‌هاست در بافت‌هاي تاريخي نقاط مختلف كشور مي‌افتد تا شهرها به خيال مديران‌شان توسعه پيدا كنند و «نوسازي» شوند و «بهسازي محلات» اتفاق بيفتد، اما در پس تمام اين مفاهيم نامأنوس و خالي از معنا، هويت شهري است كه زير تيغ مي‌رود و فراموش مي‌شود. 
حفظ بافت‌هاي تاريخي در شهرهايي كه تاريخ سكونت در آنها قدمت قابل توجه دارد، مهم است. اما درك اينكه حفظ يك بافت به عنوان يك مجموعه منسجم شهري اهميت دارد و نه حفظ تك بناهايي كه از نظر شاخصه‌هاي معماري واجد ارزش هستند، براي بسياري از تصميم‌گيران كار آساني نيست. آنها سال‌هاست كه مقابل خبرنگاران مي‌ايستند و از حفظ بناهاي واجد ارزش مي‌گويند و هنوز نپذيرفته‌اند كه نگراني‌ها معطوف به حفظ «بافت تاريخي» است و نه فقط بناهايي كه ثبت ملي شده‌اند. سياست‌هاي توسعه شهري، اين غلط مصطلح را جا انداخته كه اگر چند بناي ثبت ملي در ميان يك بافت چند هكتاري حفظ شود، مديران شهري خدمات شايسته‌اي به ميراث فرهنگي كشور كرده‌اند و حتي مي‌پرسند چرا كسي به خاطر اين خدمت ارزنده از آنان تقدير نمي‌كند؟ اما حقيقت اين است كه درك اهميت حفظ بافت تاريخي، به صورت يكپارچه و منسجم براي مسوولاني كه تنها به توسعه شهري به شكلي غيراصولي و خارج از ضابطه عادت كرده‌اند، كار سختي است. بايد مقابل يك نماينده شوراي شهر و شهردار بايستيد و درباره تخريب يك بافت تاريخي سوال كنيد و از آنها بشنويد كه اين محدوده - كه سال‌هاست ثبت ملي هم شده و ارزشمند است - جزو بافت فرسوده شهري است و نه بافت تاريخي تا بدانيد كه نه تنها هيچ اراده‌اي براي حفظ بافت‌هاي تاريخي در ميان مديران شهري وجود ندارد كه حتي گوشي هم براي شنيدن نقدها و نگراني‌ها و راهكارهاي حفظ مصاديق هويت شهري وجود ندارد. 
آنها كه قصورشان باعث شده يك گستره تاريخي از يك بافت منسجم و باهويت شهري تبديل به يك - به تعبير خودشان - «بافت فرسوده» شود، حالا از موضعي سخن مي‌گويند كه گويي اين بافت از ابتدا فرسوده بوده و راهي جز تخريب آن پيش پاي آنها قرار ندارد! اما كسي پاسخ اين سوال را نمي‌دهد كه محله‌اي كه روزگاري نمونه كاملي از بافت منسجم تاريخي بود، چه روزهايي را گذراند و چه برنامه‌ها و طرح‌هايي در آن پياده شد كه حالا به گفته نماينده شوراي شهر «تبديل به بافت فرسوده شده است» غير از اين است كه خانه‌ها و حمام‌ها و مدرسه‌ها و كوچه‌ها يك به يك تخريب و محله‌ها تسطيح شد؟ وعده حفظ تك بناهاي فاخر داده شد. بافت از معنا تهي شد. تا رسيديم به امروز كه آن انسجام به هم ريخته و ديگر مفهومي به نام «محله» در شهرهاي ما محلي از اعراب ندارد و مديران شهري به اجبار براي تامين امنيت در محله‌اي كه ديگر نيست، دست به تخريب و نوسازي مي‌زنند.
در سال 1394 نقشه محدوده ۱۶۸ شهر تاريخي كشور در شوراي عالي معماري و شهرسازي به تصويب رسيد و دو سال بعد دستورالعمل آن هم به تصويب رسيده و ابلاغ شد. اما اتفاقي كه براي اين طرح افتاد، اين بود كه هرگز به آن توجه نشد و متوليان اجراي آن با جديت آن را دنبال نكردند. يكي از مهم‌ترين نكات مورد تاكيد اين مصوبه «تاكيد بر يكپارچگي بافت‌هاي شهري با لحاظ بافت تاريخي - فرهنگي» است، موضوعي كه صراحتا پيش و پس از اين مصوبه از سوي مديران شهري و فرهنگي ناديده گرفته شده است. وزارت ميراث فرهنگي هم در سال‌هاي اخير جديت چنداني در ثبت بناهاي واجد ارزش در بافت‌هاي تاريخي نداشته، چرا كه برخي مديران آن معتقدند «ثبت بناهاي تاريخي براي مردم دردسرساز است» اما كسي سوي ديگر سكه را نشان نمي‌دهد كه اگر مردم با ثبت ملي بناي واجد ارزش‌شان به دردسر مي‌افتند، به اين دليل نيست كه آن بنا واجد ارزش است، بلكه به اين خاطر است كه نهادهاي مسوول، به وظايف قانوني خود عمل نمي‌كنند و تسهيلات لازم را به اين بناها تخصيص نمي‌دهند و حمايت‌هايي كه بايد از مالكان اين بناها صورت نمي‌گيرد و اساسا برنامه‌اي براي حفظ اين بناها در دستگاه‌هاي متولي وجود ندارد. 
توسعه شهر اگر با توجه به ريشه‌هاي تاريخي و فرهنگي يك شهر همراه نباشد، چيزي جز بي‌هويتي در فرم و محتوا به دنبال نخواهد داشت. همان اتفاقي كه در بسياري از شهرهاي ايران در حال وقوع است.