وفاق ملي براي حفظ بنيان اخلاقي جامعه (1)

نظام اجتماعي يك سيستم مبادله بر پايه نيروي اعتماد است
يك تورم بلندمدت با از ميان بردن بنيان‌هاي اخلاقي و اقتصادي جامعه، موجب نابودي آن ملت مي‌شود. اين عبارت به جان مينارد كينز منسوب است. همچنين با اطمينان بيشتري مي‌دانيم كه كينز در فصل دوم كتاب مجموعه مقالاتي در باب اقناع (Essays in Persuasion,1933) در باره تورم و كاهش تورم، شرحي به نقل از لنين در خصوص چگونگي فروپاشي يك نظام مبتني بر ارزش‌هاي كسب و كار آورده است و نقل مي‌كند كه بهترين راه براي از بين بردن نظام‌هاي مبتني بر سرمايه، بي‌اعتبار كردن پول است. تورم، حكومت‌ها را قادر مي‌كند بخش مهمي از ثروت شهروندان را مخفيانه به نفع خود مصادره كنند. اين فرآيند بسياري را فقير و گروه اندكي را ثروتمند کرده و با ثروتي بادآورده، موجب پديد آمدن يك اليگارشي سودجو مي‌شود. با ادامه تورم و نوسانات شديد ماهانه و روزانه ارزش واقعي پول، همه روابط نهادينه شده در مبادلات اجتماعي و اقتصادي كه شالوده حيات جامعه است، به قدري بي‌نظم مي‌شود كه تقريبا معناي خود را از دست مي‌دهد و پيش‌بيني‌ناپذيري و ريسك‌هاي اقتصادي، روند كسب ثروت را به قماربازي و بخت‌آزمايي تبديل مي‌كند. كينز تاييد مي‌كند كه براي واژگون كردن پايه‌هاي جامعه، وسيله‌اي موثرتري از بي‌اعتبار كردن پول مردم نيست.
در حالي كه فرآيند تورم، پنهاني بنيان‌هاي اقتصادي و اجتماعي را ويران مي‌كند، مسير اين تخريب از زايل شدن سرمايه اجتماعي و در واقع فروپاشي اعتماد و همبستگي‌هاي اجتماعي مي‌گذرد.
با افزايش و استمرار تورم، پهنه و عمق مناسبات اجتماعي تقليل مي‌يابد، تعاون اجتماعي دچار شوك‌هاي كشنده مي‌شود، فرهنگ سواري مجاني، كولي گرفتن از ديگران و لاقيدي نسبت به تعهد اجتماعي رشد مي‌كند. تورم، اين قاتل خاموش چون موريانه بنيان‌هاي نظام‌هاي اخلاقي و هنجاري را مي‌خورد. آنچه ما به عنوان نتيجه بيروني مي‌بينيم، فساد اداري و پارتي‌بازي زبانزد، ناكارآمدي سيستمي، سير صعودي فقر، آسيب‌ها و بزه‌هاي اجتماعي، فروپاشي خانواده‌ها و كاهش زادآوري است.


وكيل با همسر و فرزند كوچكش دست به خودكشي جمعي مي‌زنند، يك وكيل ديگر مورد حمله واقع و به قتل مي‌رسد، به پزشك حمله مي‌شود و به قتل مي‌رسد، يك فعال سياسي جوان خودكشي مي‌كند، آمار خودكشي، نزاع و ديگركشي سير صعودي مي‌گيرد. زورگيري، كيف‌قاپي و موبايل‌قاپي شايع است. آمار‌ كلاهبرداري، سرقت بالاست. ساخت خانواده بحراني است و آمار طلاق در كلانشهرها، در حال نزديك شدن به برابري با تعداد ازدواج‌هاست و ترك تحصيل دانش‌آموزان روند افزايشي دارد و مهاجرت به يك معضل خطرناك تبديل شده است.
كاد الفقرُ ان يكون كفرا. فقر، انسان‌ها را به كفر مي‌كشاند. همزمان با زوال اعتماد اجتماعي، مشاركت اجتماعي كاهش مي‌يابد و مشاركت‌گريزي به بحراني شدن حيات موسسات و بنگاه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي مي‌انجامد و در حالي كه به تعبير متخصصان علم مديريت، جهان در عصر سازمان‌ها، شركت‌ها و موسسات و بنگاه‌ها قرار دارد و واحد كنشگري دنياي كنوني شركت‌ها هستند، جامعه گرفتار تورم و نااطميناني با بحران مشاركت و افول تعاون و چالش سواري مجاني و تنش در نظام همكاري شركتي دست و پنجه نرم مي‌كند. اين وضعيت امكان تجميع منابع بزرگ براي سرمايه‌گذاري و كنشگري اقتصادي در بستر جهاني شده را ناممكن مي‌كند.
 
اعتماد و پايداري اجتماعي
اعتماد اجتماعي حسن ظن فرد نسبت به ساير اعضاي جامعه است كه زمينه را براي ايجاد ارتباط و همكاري ميان اعضا فراهم مي‌كند و موجب تسهيل و گسترش مناسبات اجتماعي و اقتصادي مي‌شود. در واقع، اعتماد، مولفه‌اي از سرمايه اجتماعي است كه تبادلات اجتماعي، اقتصادي را در شرايط عدم اطمينان و ريسك ممكن مي‌كند. يافته‌هاي جامعه‌شناسان نشان مي‌دهد كه زندگي اجتماعي بدون اعتماد دچار اختلال مي‌شود. آنان بر اين باورند كه پيش‌شرط پايداري روابط اجتماعي، اعتماد اعضاي جامعه به همديگر است. در واقع اعتماد انتظاري است كه در يك اجتماع منظم، صادق و داراي رفتار تعاوني خود را نشان مي‌دهد. ادامه دارد...
عضو هيات علمي دانشگاه و سياست‌پژوه‌