ذات خط برايم اهميت دارد

مريم آموسا 
كوروش قاضي‌مراد، متولد ۱۳۴۸ و دانش‌آموخته رشته صنايع چوب و كاغذ و داراي مدرك ممتاز شكسته نستعليق از انجمن خوشنويسان ايران است. او همچنين فعاليت‌هاي مهمي در زمينه گرافيك و گرافيك مطبوعاتي داشته است و تاكنون نمايشگاه‌هاي متعددي در داخل و خارج از ايران، آثار او را به نمايش گذاشته‌اند. قاضي‌مراد، مبدع خط سرير است كه شيوه‌اي نو در خوشنويسي معاصر محسوب مي‌شود. او همچنين كتاب آيين نگارش اين خط را تاليف كرده و قصد دارد به زودي همزمان با نمايشگاهي از آثار سرير به نمايش بگذارد؛ اما اين روز‌ها قاضي‌مراد كه پيش‌تر همواره شاهد نمايش آثار خط و خوشنويسي او بوديم، مجموعه‌اي از نقاشي‌هايش را با عنوان «تن‌ها، درخت» در گالري سهراب به نمايش گذاشته است؛ نمايشگاهي كه تا 5 آذرماه برقرار است. به اين مناسبت با او گفت‌وگو كرديم.
 
‌ شما از دوران كودكي به خط گرايش پيدا كرديد؛ چه عواملي شما را به اين سمت سوق دادند؟


ذات خط در خانواده پدري و مادري من بسيار قوي و غني بود. از كودكي به نوشتن و خواندن علاقه داشتم و از پنج سالگي با كمك مادرم سواد آموختم. وقتي به مدرسه رفتم، اين توانايي‌هايم باعث تشويق معلمان شد. از ۱۶ سالگي خودآموزي در خوشنويسي را آغاز كردم و با تمرين از روي آثار استاد اميرخاني، مهارت‌هايم را گسترش دادم. مدتي بعد در انجمن خوشنويسان ايران ثبت‌نام كردم و توانستم در آزمون دوره عالي قبول شوم. خانواده‌ام كه متوجه شده بودند خوشنويسي تنها هنري است كه مرا آرام مي‌كند، حمايتم كردند و مسيرم را هموار ساختند.
‌ شما كه به هنر علاقه‌مند بوديد چرا براي ادامه تحصيل به هنرستان نرفتيد؟
زمان ما آگاهي درباره اهميت هنر بسيار محدود بود و امكان تحصيل حرفه‌اي در اين زمينه وجود نداشت. اگر چه در دوران ابتدايي موسيقي و نقاشي به ما آموزش داده مي‌شد، اما اين روند در مقاطع بالاتر ادامه پيدا نمي‌كرد. خوشبختانه، دبير ادبيات من در دبيرستان، آقاي صفايي با اشتياقي ويژه به نستعليق تحريري اهميت مي‌داد و اين موضوع تأثير زيادي بر من گذاشت.
‌ با توجه به اينكه شما در رشته صنايع چوب و كاغذ تحصيل كرده‌ايد و از قديم مرسوم بوده كه بسياري از هنرمنداني كه خط مي‌نوشتند كاغذ‌هاي‌شان را نيز خودشان مي‌ساختند، آيا در دوره‌اي كه به صورت سنتي خط مي‌نوشتيد، كاغذ مي‌ساختيد؟
در مقطعي به كاغذسازي سنتي علاقه‌مند شدم و حتي براي كارهايم كاغذ مي‌ساختم، اما بعدها اين موضوع برايم اهميت سابق را از دست داد. با اين حال، تحصيل در اين رشته به من نظم و ديدگاه مهندسي‌اي بخشيد كه در كارهايم بسيار تأثيرگذار بود.
‌ شما دوره‌اي هم در حوزه هنري بوديد...
بله؛ پس از دانشگاه، دوران سربازي را در حوزه هنري گذراندم. به ‌خاطر تسلطم بر كامپيوتر و برنامه‌هاي آن، به واحد تجسمي منتقل شدم و اين موقعيت باعث شد با گرافيك بيشتر آشنا شوم. طراحي‌هاي ديجيتال و همكاري با هنرمنداني چون حسين خسروجردي و زنده‌ياد ابوالفضل عالي، تجربه‌اي ارزشمند براي من بود.
‌ ورودتان به مطبوعات چگونه بود؟
ورود من به مطبوعات به دليل علاقه شديدم به گرافيك و تلاش براي دستيابي به منابع موجود در اين حوزه رقم خورد. يك روز مادرم آگهي شركت جامعه ايرانيان را در روزنامه ديد كه به دنبال گرافيستي براي سازمان آگهي‌ها بود. اين آگهي شروعي شد براي ورودم به سازمان آگهي‌هاي روزنامه‌هاي دوم خردادي. به دليل پيشرفت و توانايي‌هايم، به بخش هنري روزنامه «نشاط» راه يافتم و حتي مدير هنري آن شدم. طراحي لي‌آوت روزنامه «نشاط» بازتاب گسترده‌اي داشت. يكي از ابتكارات ما در همكاري با مديرمسوول، آقاي شمس‌الواعظين اين بود كه براي اولين ‌بار عكس نويسندگان و مولفان مطالب را در كنار نوشته‌هاي‌شان منتشر كرديم و روزنامه را عكس‌محور كرديم. پس از تعطيلي مكرر روزنامه‌ها، در نشرياتي مانند «اخبار اقتصاد»، «عصر آزادگان»، «حيات نو» و «همبستگي» كار كردم. اما در نهايت به دليل شرايط موجود، تصميم گرفتم روزنامه‌نگاري را كنار بگذارم و آتليه شخصي طراحي خودم را راه‌اندازي كنم كه تا پيش از مهاجرتم به امريكا فعال بود.
‌ نخواستيد امريكا ماندگار شويد؟
من تنها دو سال در امريكا ماندم؛ زيرا خانواده‌ام علاقه‌اي به ماندن نداشتند. با اين حال، در همان مدت كوتاه توانستم در يك شركت معتبر مشغول به كار شوم و دو طرحم در رويدادهاي بين‌المللي جايزه بگيرد. بازگشت به ايران به معناي پايان اين تجربه نبود؛ سفرم به امريكا و بازديد از موزه‌ها و نمايشگاه‌هاي متعدد، دريچه‌اي به سوي شناخت عميق‌تر از هنر معاصر جهان گشود.
‌ با توجه به اين وقتي از گرافيك سخن به ميان مي‌آيد از شما به عنوان يكي از هنرمندان صاحب سبك در اين حوزه ياد مي‌شود، چرا در اين سال‌ها فعاليت‌تان در اين حوزه كمرنگ شده است؟
در تمام سال‌هايي كه به‌ طور جدي در گرافيك فعاليت مي‌كردم، خوشنويسي همواره بخشي از زندگي من بود. اما چون خوشنويسي درآمد كافي نداشت، از طريق گرافيك هزينه‌هايم را تأمين مي‌كردم. در نهايت تصميم گرفتم دفتر طراحي‌ام را به عمد تعطيل كنم و تمركز اصلي‌ام را روي خوشنويسي بگذارم. امروز كمتر كسي مي‌داند كه دوره‌اي طولاني را در گرافيك فعاليت كرده‌ام؛ اما اين تغيير، انتخابي آگاهانه و بخشي از مسير هنري من بود.
‌ چه شد كه نگاه شما نسبت به خوشنويسي تغيير كرد؟
در انجمن خوشنويسان، برخي استادان با سبك من موافق نبودند. به عنوان مثال، شيوه خاص من در كشيدن برخي حروف مورد انتقاد بود. با اين حال، من به مسير خود ادامه دادم. ديدن آثار هنرمنداني چون مرحوم حميد غبرانژاد در ابتدا و فرامرز پيل‌آرام، نگاه من را به خوشنويسي مدرن‌تر كرد. به اين نتيجه رسيدم كه خوشنويسي فراتر از قواعد سنتي مي‌تواند به موسيقي حروف و ريتم زيباي كلمات تكيه كند. بعد از اتمام دوره انجمن، به صورت متفرقه به آموختن خطوط ديگر ازجمله خط نسخ، ثلث و خط گوتيك روي آوردم. مدت كوتاهي هم در چين با يك خوشنويس چيني آشنا شدم اما چون استادي در اين زمينه نداشتم با نگاه كردن به فيلم‌هاي آموزشي موجود در اينترنت كار كردن با قلم چيني را فرا گرفتم و اتفاقا از 5 سال گذشته مجموعه بزرگي كار با قلم چيني دارم كه هنوز به نمايش گذاشته نشده است.
‌ با توجه به اينكه چندين دهه است كه در ايران نقاشيخط مطرح است، زماني كه به عنوان يك خوشنويس خواستيد قدم به دنياي نقاشي بگذاريد، تصور نكرديد بسياري ممكن است كارهاي شما را هم در نقاشيخط تلقي كنند؟
از همان ابتدا براي خودم مشخص كرده بودم كه كار من نقاشيخط نيست. من در اصل يك خوشنويس هستم كه به عنوان يك نقاش، آزادي دارم المان‌هايي از خط و فرم را در آثارم به كار ببرم. ساختار خط به ‌طور طبيعي در نقاشي‌هايم حضور پيدا مي‌كند، اما اين استفاده از خط به معناي تعريف كارم به عنوان نقاشيخط نيست. آنچه انجام مي‌دهم، دو رويكرد كاملا متمايز دارد: يكي خوشنويسي به معناي كلاسيك و ديگري نقاشي به معناي فرم، رنگ، بافت و فضايي انتزاعي. اگر چه بسياري من را به اشتباه به عنوان هنرمند نقاشيخط مي‌شناسند، بايد تأكيد كنم كه من خط نستعليق و شكسته را به‌صورت كاملا كلاسيك و در سه استايل مختلف كار كرده‌ام. اين تصور نادرست، شايد به دليل كارهاي بزرگ و روي بومي باشد كه هميشه ترجيح داده‌ام و مانع از آن شده كه پيشينه كارم در خوشنويسي به درستي معرفي شود. به همين دليل برخي تصور مي‌كنند كه خطوطي كه روي بوم مي‌نگارم، اتفاقي يا بدون آگاهي از پيشينه تاريخي و هنري اين هنر است. در آثارم، تمركز روي سياه ‌و سفيد بيشتر از كارهاي رنگي است؛ چرا كه نمايش ذات خط براي من اهميت بيشتري دارد. استفاده از رنگ مي‌تواند توجه را از ساختار خط منحرف كند و به جنبه‌هاي ديگر اثر معطوف سازد. به نظرم، ساختار خط تنها با رنگ مشكي مي‌تواند به‌ طور كامل ديده شود. حتي در نمايشگاه «سفيد در سفيد» آثاري خلق كردم كه كاملا سفيد بودند، اما با دو طيف مختلف رنگ سفيد روي بوم كار شده بودند.
‌ بنابراين آثارتان را نقاشي نمي‌دانيد.
همين ‌طور است؛ با وجود حضور رنگ‌ها در برخي آثارم، باز هم نمي‌توانم كارهايم را نقاشیخط بنامم. براي من، تفاوت ميان خوشنويسي و نقاشي واضح است و آثارم نتيجه انتخاب آگاهانه ميان اين دو رويكرد است.
‌ با توجه به اينكه شما مبدع خط سرير هستيد، اين خط از كدام يك از خطوط مشتق شده است؟
اين خط به‌ شدت وامدار شكسته‌نويسي قدماست، اما در عين حال رويكرد من به خوشنويسي و خط هر روز برايم تجربه‌اي تازه به ارمغان مي‌آورد. آنچه همواره برايم اهميت داشته، ايجاد تغيير در نگاه به خط است، به اميد اينكه از اين طريق ظرفيت بي‌نظير خط فارسي به ياد آورده شود. به باور من، آنچه هنر خطاطي تا به امروز به آن دست يافته، تنها بخشي از توانايي‌هاي بالقوه خط فارسي را نمايان كرده است. اگر خطوطي چون شكسته نستعليق و تعليق در گذشته شكل گرفته‌اند، بي‌ترديد اين روند مي‌تواند ادامه پيدا كند و اين هرگز به معناي نفي گذشته يا ميراث ارزشمند آن نيست. من هنوز با ديدن يك اثر زيباي خوشنويسي از گذشته لذت مي‌برم و همواره تلاش كرده‌ام دو مسير موازي را در كار خود دنبال كنم. در خوشنويسي سنتي به قواعد و اصول كلاسيك پايبند باشم و در عين حال، خط ديگري كه بيشتر حسي و مبتني بر تجربيات شخصي‌ام ‌ است، پيش ببرم. امروز ما به نوعي خط نياز داريم كه بتواند پاسخگوي نيازهاي كنوني هنر و ادراك معاصر باشد. هنر، به عنوان ابزاري براي بيان عواطف و احساسات، بايد انعكاس‌دهنده نحوه ادراك ما از پديده‌ها باشد.
‌ در دنياي امروز كه بسياري از مفاهيم با نگاهي مينيمال و ساده‌گرايانه ديده مي‌شوند آيا روش‌هاي سنتي خوشنويسي همچنان مي‌توانند پاسخگوي اين نوع ادراك باشند؟
اگر ما تغيير در افكار و نگاه را پذيرفته‌ايم، اين تغيير بايد در هنر نيز متجلي شود. همان طور كه در طول تاريخ هنر، تغيير و تحول همواره بخشي از مسير تكامل آن بوده، امروز نيز خوشنويسي بايد مسير تازه‌اي را براي بيان احساسات و نگاه‌هاي معاصر پيدا كند.
‌ نقاشي‌هاي‌تان چگونه متولد مي‌شوند؟
برخي از نقاشي‌هايم كاملا بداهه و حسي خلق مي‌شوند، در حالي كه برخي ديگر از پيش طراحي مي‌شوند. گاهي از تكنيك‌هاي ديجيتال براي تركيب خط و نقاشي استفاده مي‌كنم و در نهايت اثري خلق مي‌كنم كه از منظر مدرن قابل ‌قبول باشد و از استفاده از هيچ امكاني براي خلق، به سادگي عبور نمي‌كنم. امروزه بسيار روي هوش مصنوعي و شيوه‌هاي مدرن‌تر طراحي مطالعه و تحقيق مي‌كنم.
‌ با توجه به اينكه شما هنرمند پركاري هستيد چرا گاهي فاصله زماني برپايي نمايشگاه‌هاي‌تان با هم زياد مي‌شود؟
اگر چه بسيار پركار هستم، اما به مخاطبانم احترام مي‌گذارم و تنها آثاري را نمايش مي‌دهم كه ارزش ارائه داشته باشند؛ حتي اگر آماده‌سازي آنها سال‌ها طول بكشد.
‌ نمايشگاه آتي‌تان خط خواهد بود يا نقاشي؟
به زودي كتاب آيين نگارش خط سرير را منتشر مي‌كنم و نمايشگاهي از آثار اين خط برگزار خواهم كرد. اميدوارم بتوانم ظرفيت‌هاي خط فارسي را بيشتر معرفي كنم و نگاه تازه‌اي به اين هنر ارائه بدهم.
‌ استقبال از نمايشگاه تن‌ها، درخت‌ چگونه بود؟
استقبال از نمايشگاه «تن‌ها، درخت» فراتر از انتظار بود و بازخوردهايي كه دريافت كردم، بسيار مثبت و دلگرم‌كننده بودند. بسياري از آثار به بحث گذاشته شدند و اين نشان‌دهنده تأثيرگذاري آنها بود. من برخلاف نگراني برخي هنرمندان كه پس از يك دوره موفق از نوآوري در آثار خود هراس دارند، چنين دغدغه‌اي ندارم. تكرار يك ايده برايم خسته‌كننده و دور از ذات خلاقانه هنر است. در مجموعه اخير، شور و انرژي خاصي جريان دارد و بازديدكنندگان نيز آن را حس كردند. حركت باد و پويايي در كارهايم انعكاس يافت و پالت رنگي انتخاب ‌شده با استقبال ويژه‌اي روبه‌رو شد. اين تغيير از جهان سياه و سفيد به رنگ‌هاي شفاف و شاد، برايم سفري به سمت رهايي از غم‌هاي نهفته بود. جامعه ما به نوعي با درد و اندوه عجين شده و به همين دليل اين رنگ‌ها برايم شكلي از گريز از اين احساسات بودند. كار روي اين مجموعه ابتدا حال خودم را بهتر كرد و خوشبختانه اين حس مثبت به بازديدكنندگان نيز منتقل شد تا جايي كه تماشاي آثار، لبخندي بر لبان آنها نشاند.