ایران و چین سر قرار ژانویه
در آستانه سال نوی چینی و اندکی مانده به شروع دولت دوم دونالد ترامپ در ایالات متحده، اولین سفر سیدعباس عراقچی به پکن در قامت رئیس دستگاه دیپلماسی ایران میتواند صفحه جدیدی در تاریخ روابط دو کشور بگشاید. «اقدامات بلندتر از کلمات صحبت کنند.» این جمله عباس عراقچی در رسانه peoples daily چین، احتمالا بیانگر ورود تهران و پکن به دورانی جدید از روابط این ۲ تمدن شرقی است. جایی که قرار است مناسبات دو کشور فراتر از کلمات ترسیم و عملیاتی شوند. اولین سفر وزیرخارجه ایران به چین، در زمانی صورت گرفته است که کمتر از یک ماه دیگر در ۲۰ ژانویه دونالد ترامپ بار دیگر مستاجر اتاق بیضی کاخ سفید میشود و روی میز کار خود نه فقط جعبه مخصوص سفارش کوکای رژیمی که برنامه های مهار چین و ایران را هم مقابل چشمانش خواهد داشت. حضور رئیس دستگاه دیپلماسی ایران در پکن، پیام خاص خود را در فضای کنونی سیاست بینالملل خواهد داشت. با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید ایالات متحده واحدهای سیاسی در حال طراحی جدید در سیاست خارجی خود برای انطباق با موج جدید ترامپیسم در جهان هستند. این بازطراحی برای ایران و چین ضرورت بیشتری پیدا کرده است.
قرار در زمان مناسب
ایران و چین این بار درست در زمان مناسب به هم رسیدند. اگر ۴ سال قبل، در اواخر حضور ترامپ در «واشنگتن دی سی»، ۲ دولت در برابر فشار او متحد شدند اما حالا تهران و پکن این فرصت را دارند که قبل از حضور ساکن جنجالی عمارت مارالاگو در اریکه قدرت، بیش از گذشته با هم هماهنگ شوند. با بازگشت ترامپ، وضعیت آنارشیک نظام بینالملل تشدید خواهد شد. این اتفاق اشکال مختلفی از ائتلاف های جدید در سیستم بینالمللی را اجتناب ناپذیر خواهد کرد؛ چرا که جوهره اصلی چنین شرایطی در نظم متزلزل کنونی را عنصر «عدم قطعیت» تشکیل خواهد داد. در چنین اتمسفری کارشناسان پیش بینی می کنند ایران و چین بستر مناسبی برای بسط شراکت خود و گسترش روابط پیدا کنند. اگرچه دونالد ترامپ از شاهینهای نئومحافظه کار در دولت اول خود فاصله گرفته و حلقهای از وفادارانش را دور خود جمع کرده اما همین علاقهمندان هم مانند «مارکو روبیو» و «مایک والتز» در یک مورد با هم مشترک هستند: مقابله همه جانبه با چین. رئیس جمهور منتخب هنوز نیامده شمشیر را برای چین از رو بسته است. ترامپ در پیام جنجالی کریسمسی اش وقتی از تصاحب کانال پاناما گفت ادعا کرد چین در آنجا نفوذ مخربی دارد. دونالد ترامپ، پنجم آذر در شبکه اجتماعیاش «تروث» اعلام کرد با آغاز دومین دوره ریاستجمهوریاش در ۲۰ ژانویه سال آینده، بر همه کالاهای وارداتی از چین ۱۰ درصد تعرفه اضافه وضع خواهد کرد. او وضع تعرفه اضافه بر کالاهای وارداتی از این کشور را با «هجوم مواد مخدر» به امریکا توجیه کرده و گفت این تعرفههای سنگین جزو اولین دستورات اجرایی او در نخستین روز کاریاش در کاخ سفید خواهد بود.
فشار حداکثری جواب می دهد؟
با این وجود، دولت ترامپ به دلیل اتخاذ سیاست خارجی غیرمنسجم، درباره ایران پیام های متناقضی صادر کرده است. نزدیکان رئیس جمهور منتخب در شرایطی که از امکان مذاکره و توافق با ایران صحبت می کنند از تداوم راهبرد Maximum Pressure (فشار حداکثری) علیه تهران هم می گویند. کاخ سفید ترامپ بر اساس آنچه که مشاورانش گفتهاند تلاش خود را معطوف بر فشار به پکن برای توقف خرید نفت از ایران خواهد کرد. دولتمردان ترامپی امیدوارند در این باره عنصر وجودی دولت ترامپ یعنی «معامله گری» کارگر واقع شود و بتوانند با دولت شی جین پبنگ توافق کنند.
رابطهای که دلیل نمی خواهد
دو قدرت شرقی که یکدیگر را «دوستان روزهای سخت» میخوانند در وضعیت ناپایدار کنونی «نظم تک قطبی پساجنگ سرد» دلایل زیادی برای همکاری در حجم یک شراکت راهبردی دارند. در سطح جهانی و منطقهای، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین، پیشگام مقابله با یکجانبه گرایی ایالات متحده و تحمیل نظامات و ترتیبات امنیتی آمریکا بر خاورمیانه بودهاند. وزیر امور خارجه ایران اینگونه حجم این رابطه و سر فصلهای آن را توضیح می دهد: «طرفین با تدوین برنامه جامع همکاری ۲۵ ساله، همبستگی و اعتماد سیاسی متقابل را افزایش داده و همکاریهای همهجانبه دو کشور در حوزههای مختلف را بر مبنایی محکم استوار کردهاند. ایران و چین مدتهاست که همکاریهای عملیاتی خود را برای ترویج چندجانبهگرایی و توسعه ارزشهای بومی آغاز کرده و از منافع بنیادین یکدیگر در مجامع بینالمللی دفاع کردهاند. هماهنگیهای نزدیک سیاسی و دفاعی، همکاری در ابتکار کمربند –راه، همکاری در اجرای «توافق سهجانبه پکن» به عنوان سرآغاز زنجیره آشتی در غرب آسیا، همکاری در سازمان همکاری شانگهای و بریکس برای ایفای نقش فعالتر در مجامع بینالمللی، نمونههای اخیر همکاریهای عملگرایانه دو کشور است.»
آمریکا و معمای ایران- چین
برای واشنگتن که درباره ایران و چین یک راهبرد مشترک در «مهار دوجانبه» را پیگیری میکند نحوه تعامل با این ۲ قدرت جهانی و منطقهای و شکاف میان آنها تبدیل به معمای سیاست خارجی آمریکا طی سال های گذشته شده است.