رويکرد تخصصي به گردشگري پزشکي

گردشگري پزشکي مهم‌ترين شاخه گردشگري سلامت است. جاذبه اصلي اين صنعت بر پايه ارائه خدماتي است که از ترکيب و امتزاج دو صنعت دانش‌محور پزشکي و گردشگري فراهم مي‌شود. در ايران همانند ديگر ابعاد گردشگري اين صنعت به صورت سنتي، محدود و پراکنده ارائه مي‌شود و عدم برنامه‌ريزي و مديريت صحيح آن نابساماني‌ها و آشفتگي‌هايي را به وجود آورده و موجب سوءاستفاده از منابع علمي و تخصصي کم‌نظير شده است. تاکنون تفکيک مفهومي اين موضوع براي ساماندهي حرفه‌اي و تخصصي جدي گرفته نشده است؛ به عبارت ديگر در اغلب موارد مفهوم «عام گردشگري سلامت» در بيان دست‌اندرکاران جايگزين ابعاد چهارگانه اين نوع از گردشگري مي‌شود در صورتي که هر يک از شاخه‌هاي گردشگري سلامت داراي موضوع، روش، عمليات و امکانات خاص، صنعت و درآمد متفاوتي است. ولي هم‌پوشاني بر محور سلامت و بهداشت بدن و روان انسان در همه آنها موجود است. مهم‌ترين و اولين شاخه گردشگري سلامت، گردشگري پزشکي (Medical Tourism) است که در آن گردشگر يک بيمار است که نسخه پزشک، عمليات جراحي و امکانات بيمارستان مراقبت‌هاي تخصصي در ارائه خدمت به او داراي بالاترين اولويت است. دومين شاخه گردشگري سلامت، گردشگري درماني (Curative Tourism) است که در آن امکانات درماني با رويکرد سنتي و گاهي مبتني بر فرضيه‌هاي طب سنتي همانند آب‌درماني، اسپا، ماساژ، لجن‌درماني، رايحه‌درماني و چشمه‌هاي آب گرم و سرد، غارهاي نمک و امثال آن تعيين‌کننده است و در تخصص و عمليات فاصله معناداري با نوع اول يعني گردشگري پزشکي دارد. گردشگري تندرستي (Wellnes Tourism) سومين نوع از گردشگري سلامت است که در آن گردشگر احساس کمبود مي‌کند و «نياز به گردش» براي فرار از يکنواختي زندگي شهري يا بهبود عارضه‌هاي مختصر روحي و رواني پايه آن است. مثلا درمان چاقي و لاغري با ورزش، تفرج يا ريلکسيشن و فعاليت‌هاي ورزشي طبيعي مثل کوهنوردي، قايق‌راني و اسپاي معمولي و همانند آن را شامل مي‌شود. نوع چهارم گردشگري سلامت، گردشگري پيشگيرانه از بيماري
(ILLNESS Prevention Tourism) است که مبتني بر تفريح و تعطيلات است که فرد در فرايند آن «گردش» را «حق» خود مي‌داند تا به حفظ و ارتقاي سلامتي و شادابي خود بپردازد و از دچارشدن به بيماري‌هاي روحي و جسمي پيشگيري کند. گردشگر براي رهايي از يکنواختي و آلودگي‌هاي محيط شهري به اقليم‌هاي طبيعي متفاوت و خوش‌آب‌وهوا سفر مي‌کند تا زندگي برتري را در مبدأ و مقصد تجربه کند. 70 درصد درآمد گردشگري سلامت به گردشگري پزشکي تعلق دارد و از قضا جاذبه‌هاي اصلي ايران مبتني بر ارائه خدمات گردشگري پزشکي است و اين کشور از نظر تخصصي، دانش و فناوري پزشکي و دارويي در رده‌هاي بالاي جهاني قرار دارد اما ايران از نظر ساماندهي، عمليات و استفاده از فرصت‌ها در موقعيت مناسبي قرار ندارد و تاکنون نتوانسته از چنگ دلالان و واسطه‌هاي سودجو داخلي و خارجي رهايي يابد. با اولين گزارش معتبري که براساس روند افزايش درآمد در صنعت گردشگري پزشکي از 40 ميليارد دلار در سال 2010 به 100 ميليارد دلار در سال 2012 منتشر شد، بسياري از کشورها اين امر مهم را در راهبردهاي ملي و بين‌المللي خود قرار دادند و براي آن برنامه‌ريزي کردند. در همان زمان به همت دکتر محمد نهاونديان رئيس وقت اتاق بازرگاني و نگارنده اين سطور و ديگر مديران با برگزاري کنگره بين‌المللي گردشگري کشورهاي اسلامي در تهران، دبيرخانه گردشگري سلامت کشورهاي اسلامي در ايران مستقر شد و چهار کنگره در بيمارستان رضوي مشهد و آخرين آن به همت کشورهاي عضو اکو در رامسر مازندران برگزار شد اما با وجود تشکيل کميته‌هاي راهبردي و تشکيل انجمن‌هاي مختلف در اين موضوع تاکنون گردشگري پزشکي با تفکيک مفهومي و تخصصي در قالب يک برنامه جامع و عملياتي با تأثيرگذاري معنادار در کشور به فعاليت و ساماندهي معين نپرداخته است. با وجود اينکه نيروهاي تحصيل‌کرده و متخصص در رشته پزشکي و پيراپزشکي و صنعت داروي ايران به صورت انبوه وجود دارد، تاکنون راهبرد و برنامه مطلوبي براي امکانات بيمارستاني و حتي ساماندهي آنها براي بهره‌وري و افزايش کار اين امکانات در ايران مبتني بر آينده‌نگري وجود نداشته است. با تلاش براي رهايي از پارادايم‌هاي موجود و با استفاده از نظر متخصصان و کارشناسان که به صورت طولي و تطبيقي با مقايسه گذشته، حال و آينده جهان موضوعات گردشگري را مطالعه و بررسي مي‌کنند، ضرورت دارد با رويکردهاي جديد به ساماندهي موضوعات تخصصي گردشگري و برنامه‌ريزي براي آنها به‌ويژه در صنعت دانش‌بنيان گردشگري پزشکي پرداخته شود. مهم‌ترين مسئله‌اي که در اين خصوص وجود دارد تغيير و تحول از تقاضامحوري و حرکت به سمت عرضه‌محوري برحسب وجود نيروهاي مختصص و ايجاد امکانات متناسب داراي اعتبار براي توسعه اين صنعت است.