روزنامه شهروند
1397/05/29
عدهای به اسم دین حیوانآزاری میکنند!
شهروند| «کمیل نظافتی» روحانی جوانی است که این روزها در فضای مجازی به دلیل فعالیتهای متفاوت در حمایت از حقوق حیوانات و طبیعت به یک چهره سرشناس تبدیل شده؛ طلبهای که به خاطر جثه کوچک معروف شده به طلبه «40 کیلویی». اما ماجرای کمیل را تنها نباید در فضای مجازی و پستهای او دنبال کرد. «کمیل» را باید در فضای حقیقی و در همین کوچهپسکوچههای شهر شناخت. مثلا رفتن به بیمارستان شهیدبهشتی شهرستان بابل. دقیقا هم بیمارستانی که او تکهای از بدن خود را اهدا کرد. بله، اصلا بگذارید ماجرا را بدون وصف و توصیف اضافی تعریف کنم: کمیل نظافتی کلیه خود را به یک کودک هشت ساله اهدا کرد و از آنجایی که خانواده شخص پذیرنده، وضع مالی خوبی نداشت، خودروی خود را هم برای تامین هزینه عمل پیوند فروخت. پس دوباره مینویسم نامش «کمیل نظافتی» است؛ بزرگشده آمل.در ادامهگفت و گوی «شهروند» با این روحانی جوان را با هم
می خوانیم: شما یکی از کاربران پرمخاطب در فضای مجازی هستی که فعالیتهایت با استقبال مخاطبان هم همراه شده، به نظر میرسد یکی از دلایل این محبوبیت هم فعالیت متفاوت شما در زمینه حقوق حیوانات است. اصلا چرا بهعنوان یک روحانی این عرصه را انتخاب کردی؟
عرصههایی همچون محیطزیست و حمایت از حقوق حیوانات، ازجمله عرصههایی است که به نظرم رسید روحانیت میتواند در آن نقش داشته باشد و در چارچوب دین و با رجوع به احکام اسلامی از آن دفاع کند. من احساس میکردم، عدهای به اسم دین حیوانآزاری میکنند، یعنی برخی از حیوانآزاریها به اسم دین تمام میشود. دقیقا همین خلل علت و مشوقی برای فعالیتهای من شد.
بیشتر در مورد فعالیتهایت صحبت کن...
ما سعیکردیم با تشریح و تبیین نگاه دین به بحث حقوق حیوانات ورود کنیم، یعنی هم یک برداشت غلط در مورد دین را اصلاح و هم کاری کنیم که دیگر کسی جرأت ترویج چنین فرهنگ غلطی را با عنوان دین نداشته باشد. ثانیا با این کار ما میتوانستیم حامی حقوق یکسری از مخلوقات خدا باشیم.
به فعالیتهایت در فضای مجازی اشاره شد، موافق واژه «روحانی سلبریتی» که امروز به روحانیون پرطرفدار فضای مجازی گفته میشود، هستی؟
من یک طلبهام و به اسم طلبگیام بیشتر مینازم تا واژهای مثل روحانیسلبریتی. شاید دیگران چنین برداشتی را با توجه به فعالیتهای من در فضای مجازی داشته باشند، اما من دنبال چنین القابی نیستم و همین سادگی طلبگی را دوست دارم.
در حمایت از حیوانات نگاه اسلام به چه نحوی است؟
اسلام در رابطه با حمایت از حیوانات یک نگاه ویژه دارد که کمتر به آن توجه شده. مثلا در اسلام توصیه شده: اگر یک ظرف آب داشته باشیم و وقت نماز فرا برسد و در این زمان حیوانی هم تشنه باشد، شما حق ندارید از آن ظرف وضو بگیرید و آن آب سهم حیوان است. در این زمان شما باید با تیمم نماز بخوانید. یا در مورد دیگری آمده: سوارکار نباید یک پهلو روی حیوان بنشیند به نحوی که موجب اذیت و آزار حیوان شود.
حیوان محبوب شما؟
اسب.
در آستانه عیدقربان هستیم، اهل قربانیکردن هستی؟
اگر در توانم باشد، بله.
اصلا میانهتان با گوشت چطور است؟
من از افراط و تفریط برحذرم، اما سعی میکنم بیشتر غذای طبیعی مثل میوهجات و سبزیجات را مصرف کنم.
چند سال است که ازدواج کردهاید؟
سال 81 ازدواج کردم.
اگر موافق هستید، در مورد سجاد صحبت کنیم...
سجاد یک بچه هشت ساله است که چهارسال گرفتار دیالیز بود، عمل قلبباز و پیوند مثانه در کودکی، زندگی سجاد را سخت کرده بود. پزشک او هم گفته بود اگر پیوند کلیه صورت نگیرد، کبدش بزرگ میشود و این یک خطر جدی برای سجاد است. ما تصمیم گرفتیم سجاد را نجات بدهیم، پیوند کلیه انجام شد و سجاد هم نجات پیدا کرد.
بعد از اهدای کلیهتان باز هم با سجاد در تماس بودی؟
خیر. بعد از اهدای کلیه تا 6-5 ماه در ارتباط بودم، اما بعد از مدتی احساس کردم که این دیدارها ممکن است با سوءتفاهماتی همراه شود. البته هنوز هم هراز چندگاهی همدیگر را میبینیم و از حال هم خبر داریم.
اهل تماشای حیوانات در باغوحش هستی؟
اصلا از چنین کاری لذت نمیبرم. آنها باید زندگی طبیعی خودشان را طی کنند.
نظرت در مورد شستن خودرو با آب آشامیدنی چیست؟
من از این صحنه متنفرم.
در مورد این چند کلمه یک جمله کوتاه بگو...
سگکشی
جنایت
بچهگربه
ملوس
دریاچه ارومیه
مظلومیت آب
سیزدهبدر
دورهمی مناسب، همراه با آرامش، توأم با نظافت
در مورد «کمیل نظافتی» کمی برایمان بگو.
یک طلبه ساده که عشق میکند در کنار مردم، برای مردم و با مردم باشد و خدمت کند برای آرامش همگیمان. کوتاه بگویم، کمیل دوست ندارد به کسی خیانت کند؛ چه انسان، چه حیوان و چه طبیعت. نگاهی به یک ایثار
«سجاد» از همیشه شادتر به نظر میرسید، او حالا روبهروی کیک تولد هشتسالگیاش با لبخند نشسته، هشت سالی که با درد و رنجی به پایان رسید. تنها چهار سال آن به دلیل از بین رفتن کلیهها با دستگاه دیالیز همراه شد. چهار سالی که امید تنها مرهم سجاد و خانوادهاش بود. فقط همین امید هم میتوانست به زندگی آنها معنا ببخشد. این امیدواری هم آخر به نتیجه رسید و در یکی از پنجشنبههای اسفندماه طلبهای که عیادت از بیماران برنامه هر هفته او بود، با دیدن سجاد و شنیدن وضع او تصمیم بزرگی گرفت؛ تصمیمی که پزشکان و کادر درمانی بیمارستان را نیز به تعجب واداشت؛ «اهدای کلیه».
بگذارید راوی ماجرا خود کمیل نظافتی یا بهتر همان طلبه اهداکننده باشد: یکی از کارهایی که من در حیطه طلبگیام انجام میدادم این بود که شبهای جمعه برای عیادت بیماران به بیمارستانهای مختلف میرفتم، به همین منظور صبح روز پنجشنبهای برای عیادت از بیماران دیالیزی به بخش دیالیز بیمارستان شهیدبهشتی بابل رفتم. در بخش دیالیز با سجاد آشنا و متوجه شدم نیاز به کلیه دارد، اما با توجه به وضع و شرایط خاص مالی که خانواده سجاد داشتند، امکان خرید کلیه برایشان وجود نداشت. وقتی فهمیدم مشخصات گیرنده کلیه به من نزدیکتر است، تصمیم گرفتم یکی از کلیههایم را برای نجات جان سجاد اهدا کنم. وقتی تصمیم به اهدای کلیه گرفتم، نخستین کسی که موضوع را با آن در میان گذاشتم، همسرم بود. وقتی این موضوع را به او گفتم، خیلی حمایت کرد؛ از ابتدا تا انتهای مراحل پیوند خیلی به من روحیه میداد و همواره پشتیبان و همراهم بود.
سایر اخبار این روزنامه
من، سعید سرباز آشخانه و آزادم
داوطلبانه دستمان را بالا گرفتهایم
خودروی لاکچری با وام قرضالحسنه
ماجرای پلمپ و روییدن مجدد لیزینگهای قلابی
قهر با سیروان تا دلخوری از علیزاده
عزتالله انتظامی بر دوش مردم تا آسمان رفت
فوتبال آماده شکایت از شبکههای اینترنتی
چرا آقازادهها اینقدر طلبکار هستند؟
رقص جنجالی خرس با وزیر خارجه اتریش
تدوین برنامه آمادگی در برابر بحران در یک جلسه خانوادگی
عدهای به اسم دین حیوانآزاری میکنند!
حاشیههای یک افتتاحیه هیجانانگیز
گوسفند خوب کجاست؟!
غرق شدن فیلمبردار عروس و داماد در مقابل چشم فرزندانش
صفحه شهرونگ
ماجراهای پنگول عمو پورنگ و فیتیلهایها...
کسب رضایت خداوند، شجاعت و صبر 3عنصر بنیادین در پیروزی ملت ایران
كمپينی که باید شروع میشد