روزنامه شهروند
1397/08/15
نهمین بخشش برای جوان 27 ساله گنبدی
شهروند| آزادی پس از هفت سال. لحظه شیرین رهایی از پشت میلههای موازی. محمد بهترین روزهای زندگیاش را به خاطر یک تصمیم غلط در زندان گذراند. او هر روز این سالها را در رویای آزادی به آسمان حیاط زندان زل میزد و شبها را با کابوس چوبه دار و لحظه اعدام تا صبح نمیخوابید. حالا اما همه اینها برای محمد تمام شد. او صبح دوشنبه حکم آزادیاش را گرفت. دیگر او یک جوان پشیمان زیر تیغ نیست. او از زندان آزاد شد و فرصت دوبارهای برای زندگی پیدا کرد. فرصتی که اینبار قدرش را میداند. قدر لحظه لحظه آن را، به یاد آن روزهایی که دلش برای یک پیادهروی با خانوادهاش لک میزد، به یاد آن بعدازظهرهای دلگیری که به یاد خانه و پدر و مادرش میافتد. محمد 20 سالش بود که به خاطر یک اشتباه بچگانه مرتکب قتل شد. او یک نگهبان را با ضربات چاقو به قتل رساند. محمد تنها پسر خانواده به همین جرم بزرگ به قصاص محکوم شد. خودش پشیمان بود، اما دیگر فایدهای نداشت. او قتل کرده بود و چوبه دار انتظارش را میکشید. انتظار سختی که هیچکس مثل خودش نمیتواند آن را درک کند، حتی پدر و مادرش هم که در التهاب و ترس از دست دادن تنها پسرشان همه این سالها به هر دری زدند تا شاید بتوانند رضایت خانواده مقتول را بگیرند. رفتوآمدهایی که هیچ فایدهای نداشت، تا اینکه این پرونده هم به شعبه 11 دادگستری گنبد رفت. شعبهای که آوازه تلاشهای خستگیناپذیر اعضای آن برای ایجاد صلح و سازش و ختم به خیر شدن پروندههای قصاص همه جا پیچیده. پرونده محمد هم به این شعبه رفت و درنهایت با تلاش حاج محمد شهرکی، محمد هم از چوبه دار نجات پیدا کرد. این نهمین پروندهای است که از ابتدای سال جاری در این شعبهبه نتیجه رسید.
ماجرای این پرونده به سال 90 بازمیگردد. آن موقع محمد تازه وارد 20 سالگی شده بود. روزهای آخر پاییز بود. چند وقتی میشد که با اکبر مشکل پیدا کرده بود. اکبر نگهبان در یک ساختمان اداری کار میکرد. درواقع نگهبان آنجا بود. محمد چندباری با او جر و بحث کرده بود، یکی دو باری هم با هم گلاویز شدند که با وساطت اهالی محل ماجرا به پایان رسید. اما محمد جوان بود و سر پرشوری داشت. تنها پسر خانواده که گوشش به حرفهای پدر و مادرش بدهکار نبود. درسش را هم درستوحسابی ادامه نداد. به زور خانواده دیپلم گرفت. سرکار هم نمیرفت. با این همه بچه بدی نبود، خیلیها او را در محل میشناختند. با این حال کسی درست نمیدانست که محمد و اکبر چرا با هم اختلاف داشتند. تا اینکه روز حادثه خبری مثل بمب توی محله پیچید. اکبر را با چاقو زده بودند. اکبر 55 ساله قبل از رسیدن به بیمارستان به دلیل شدت خونریزی جانش را از دست داد. ماموران در همان تحقیقات ابتدایی متوجه اختلاف مقتول با محمد شدند. بازپرس پرونده دستور بازداشت محمد را صادر کرد، اما محمد هم غیبش زده بود، هیچکس از او خبر نداشت، تا اینکه ماموران درنهایت چند روز بعد محمد را در یکی از روستاهای اطراف گرگان دستگیر کردند. تو محل چو افتاده بود که محمد اکبر را کشته. اما هنوز هیچ چیز مشخص نبود. چند روز اول محمد زیر بار نمیرفت و جرمش را انکار میکرد، اما فایدهای نداشت. چاقویی که اکبر با آن به قتل رسیده بود، پیدا شد. آزمایش اثر انگشت و سایر شواهد نشان میداد که آن شب محمد با چند ضربه چاقو اکبر را به قتل رسانده است. درنهایت محمد اعتراف کرد. او به ماموران گفت که آن شب بازهم با اکبر گلاویز شده و او را با چاقو زده است.
محمد به زندان افتاد و جلسات دادگاه برگزار شد. محمد با اینکه از کارش پشیمان بود، اما اولیای دم فقط قصاص میخواستند. مادر مقتول و چهار فرزند اکبر در جلسات دادگاه فقط از قاضی قصاص میخواستند. درنهایت هم محمد به جرم قتل عمد به قصاص محکوم شد. حکم به تایید دیوانعالی هم رسید و درنهایت برای اجرای احکام فرستاده شد. پدر و مادر محمد هم برای نجات تنها فرزندشان هرکاری کردند، اما فایدهای نداشت، تا اینکه از ماجرای صلح و سازشهای شعبه 11 دادگستری گنبد باخبر شدند. به هر زحمتی بود شماره آقای شهرکی رئیس این شعبه را پیدا کردند و درنهایت حاج شهرکی به این پرونده ورود کرد. حاج آقا شهرکی به «شهروند» میگوید: «بیش از 6 ماه روی این پرونده کار کردیم. ابتدا اولیای دم راضی نمیشدند. با هزار زحمت از آنها یک ماه فرصت گرفتیم. وقتی این فرصت را دادند، من خیلی دلگرم شدم، به محمد و خانوادهاش گفتم که مشکل حل میشود. تجربه نشان داده که فرصت دادن به صلح و سازش ختم میشود. درنهایت این اتفاق هم افتاد. اولیای دم بالاخره رضایت دادند. کارهای آزادی محمد هم انجام و حکمش روز دوشنبه صادر شد.» به گفته شهرکی این نهمین پروندهای است که از فروردین ماه امسال تاکنون با رضایت اولیای دم ختم به خیر شده است.
محمد دیگر زندانی نیست. او آزاد شد. محمد حالا 27ساله است و راه زیادی برای جبران همه گذشتهاش دارد. گذشتهای که هرچند برای او تلخ و عذابآور است، اما میتواند راهنمای خوبی برای راه آیندهاش باشد.
سایر اخبار این روزنامه
پیدا و پنهان کوچ مشق شب
آمریکا از همیشه منزویتر است
چراغ سبز میانجی به CFT
خدمت عاشقانه به یکمیلیون زائر
سلبریتیها در پشت صحنه تئاتر
نهمین بخشش برای جوان 27 ساله گنبدی
چکهای قدیمی تا چه زمان معتبر است؟
طرحی که مادران به دنبال آن بودند
خوانندگان در سینما هم یکهتازند!
تاج بعد از فینال آسیا استعفا میدهد؟!
مایحتاجی که گران نیست ولی گران فروخته میشود
ناکامی مهاجمان سایبری
700 نوع نیت وقف در ایران
صفحه شهرونگ
9 راهکار برای ایجاد درگاهی در خانههای کوچک
شفافیت در هیأت مدیرههای شرکتهای وابسته به دولت
هدف: مردم ایران
زمانی برای گریستن