روزنامه جهان صنعت
1397/08/23
معماری و مسوولیت اجتماعی
امید شفیعی* - سوالی است کهن که تازگی همیشگی خود را مدیون پیچیدگی و دگردیسی آدمی است: آیا غایت هنر، انسان است یا فرآیندی که در ذات خود جز فعلیت یافتن هیچ نظر و مقصودی ندارد و در یک کلام همان هنر برای هنر است؟ اگر تعریف دوم در مورد بعضی از انواع هنرها مانند نقاشی منطبق باشد که بسته به جهانبینی ما، در مورد آن نیز اختلاف نظر وجود دارد اما بیشک معماری به عنوان یک هنر مهندسی شده غایتی جز انسان نمیتواند داشته باشد.معماری در بدو پیدایش آن بر اساس نیاز مادی و ایمنی شکل گرفت و احتیاج انسان به آن قابل قیاس با نیاز روحی او به سایر هنرها نیست. از این رو معماری جز در چارچوب هنر متعهد قابل بحث نیست. امروزه معماران به خوبی دریافتهاند که جامعه به ندرت به دستاورد آنان به دیده هنر مینگرد. این دیدگاه بر پایه نیاز آدمی به امنیت قابل سرزنش نیست، اما زمانی که از این نیاز عبور میکند در یک بستر فرهنگی خاص، سعی در برقراری رابطه با محیط زندگی میکند و در این مرحله روح معماری فراتر از صنعت در کالبد زندگی روان میشود و آنچه از آن به عنوان مسوولیت اجتماعی یاد میکنیم رخ مینماید، در این وادی از پل زدن به جامعهشناسی، تاریخ، روانشناسی و... گریزی نیست. به راستی که معماری به مثابه بیانی از روحیه یک دوره تاریخی مینماید و به تعبیر استاد معاصر جناب آقای مهندس سیدهادی میرمیران: «معماری، رد زمان است بر فضا.»
مسوولیت معماری نه نادیده گرفتن هویت معماری یک منطقه خاص است و نه ماندن در همان برهه خاص از تاریخ و زمان. معماران نیز همچون سایر مردم تابع مقتضیات زمانهاند و حس مسوولیت و شرایط گریزناپذیر ایجاب میکند که بهترین پاسخ به نیازهای زمانه را طراحی کنند، بهترین پاسخ به نیازهای زمانه جان کلام مسوولیت اجتماعی است. از سوی دیگر گاهی لازم میآید که صمیمیت معماری یک قوم به عنوان یک میراث اصیل حفظ و احیا شود و در جایی دیگر معماری مدرن در ساختار کلانشهرها و در قید تراکم جمعیت، پاسخی به معضلات زندگی صنعتی شود، اما نکته مهم این است که محتوای هر دو آنها بتواند آسایش و نیازهای روحی مصرفکننده را تامین کند. سوالی که اینجا پیش میآید این است که مسوولیت اجتماعی یک معمار ایجاب میکند که فرهنگساز باشد یا فرهنگپذیر؟ عقلانیت حکم میکند که معمار در مقام یک فرهنگساز نیست. دین، فلسفه، سیاست، تاریخ، رسانهها، محیط و شعور متفاوت و... همه با هم باورها و اعتقادات مردم را میسازند و معماری نمیتواند و نباید در مقابل آنها بایستد بلکه باید به آنها احترام بگذارد، مگر آنکه برای این ایستادگی توجیه قابل قبولی ارائه دهد. هر جامعه حین وحدت در کلیات دارای تکثر فرهنگی است و به همین دلیل طرحهای معماری باید قدرت انتخاب مردم را افزایش دهد نه آنکه در پی تحمیل یک گرایش باشد. برای درک بهتر این موضوع به نمونهای ملموس اشاره میشود، آشپزخانه باز معروف به ope- و نیز سالن پذیرایی محصور نشده مدلی است که در بافتهای روستایی یا برخی خانوادههای مذهبی شهری کشور ما میتواند فرهنگ را دچار چالش کند اما به دلیل عدم قدرت انتخاب یا عدم تمایل به صرف هزینه مناسب، بسیاری با وجود میل باطنی خود آن را میپذیرند و در مقابل بسیاری نیز از همین مدل احساس آسایش و راحتی میکنند. معماری باید به تکثر فرهنگی احترام بگذارد و همگام با آن شرکتها قدرت انتخاب را افزایش دهند. معماری یکنواختی که از یک الگو پیروی کند از مسوولیت اجتماعی فاصله خواهد گرفت و همانطور که پیشتر بیان شد غایت این هنر «انسان» است نه کسب سرمایه، نه اشتغال و نه شعف هنری، فقط «انسان» و باقی فقط در سایه همین هدف ارزشمند هستند. معمار مولف ایران جناب آقای بهرام شیردل در ارتباط با این موضوع معتقد است: «فکر من در معماری و شهرسازی، قابل انعطاف کردن فضاهاست، به گونهای که جوابگوی تفاوتهای بیشماری باشد.» و این یک دغدغه قابل ستایش است. در چنین شرایطی، شاید لازم باشد یک «منشور آتن» ایرانی که در آن از جامعهشناسی و روانشناسی مدد گرفته شده باشد ضوابط معماری و شهرسازی ما را غنی کند. اما این منشور نه از ورای جامعه و فقط توسط اهل فن بلکه باید برآمده از متن جامعه باشد. معماران از جامعه بیگانه نیستند اما تمایل به فرهنگسازی و تغییر ذائقه زیباییشناختی- بدون آنکه چنین نیتی داشته باشند- رضایت درونی بیشتری برای آنها به همراه دارد. معماری که میخواهد هویت بومی یک منطقه را به بهانه مدرنسازی شخم بزند یا صفا و صمیمیت یک نمای اصیل را با نمای رومی معامله کند این دو مقوله مهم «انسانمحوری و دانشمحوری» را به فراموشی سپرده است. معماری ملزم به سادگی یا پیچیدگی نیست اما با هر حجم و فرمی، اخلاقیات در آن تنیده است. وقتی سخن از مسوولیت معماری به میان میآید، بیانصافی است که تنها اشخاصی با عنوان مهندس معمار هدف قرار گیرند. در این رابطه بخش عمدهای از مسوولیتهای اجتماعی بر عهده سازمانهای تصمیمگیرنده و کارفرمایان بوده و از سوی دیگر اقتصاد و عنصر سرمایه، به طور چشمگیری در وادی این هنر مهندسیشده به ایفای نقش میپردازند. منشور معماری چیزی نیست که معماران به تنهایی بتوانند آن را بنویسند. این نهادها باید با ایفای نقش بازدارندگی در مقابل زیادهرویهای مخرب و نیز هدایت کلی ساختوساز، به تحقق مسوولیتپذیری حوزه معماری در ایجاد یک فضای ارگانیک یاری رسانند و به اتفاق رهبران فکری جامعه، منشور معماری و آییننامه حمورابی نوین را با احترام به روح خلاقیت نهفته در آن بنگارند.
*کارشناس ارشد معماری
Omid.Shafieie@gmail.com
سایر اخبار این روزنامه
هشدار رحمانی به خودروسازان
حناچی شهردار تهران شد
تب خریدهای هجومی فروکش کرد
مسیرهای تازه ارتقای شفافیت بازار سهام
پایان دوستی پیونگیانگ-واشنگتن؟
خالق مرد عنکبوتی درگذشت
بهای 10 برابری بنزین و 39 برابری گازوییل در همسایگان شرقی
کوهنوردی بانوان در مشهد فقط با اجازه پدر یا همسر!
سوژه ابطحیپسند!
کارآفرینی در کشور قربانی نابرابری سیاستهای دولت
گسترش رکود و بیکاری در کشور
بود و نبود سوئیفت اهمیتی ندارد
چشمانتظار اروپا
عیارسنجی سیاستهای شهردار جدید تهران در بافت فرسوده
معماری و مسوولیت اجتماعی
ولینصر در یادداشتی برای نیویورکتایمز:
قانونشکنی در ورزش ایران