روزنامه جمهوری اسلامی
1397/11/11
چریک بینالملل
گفتگویی با مرحومه مرضیه حدیدچی (دباغ)اشاره
نام مرحومه مرضیه دباغ با تاریخ انقلاب اسلامی ایران عجین است. زنی شجاع که الگوی مبارزه با طاغوت و ظلم و ستم بود. مرضیه حدیدچی به سال 1318 در شهر همدان متولد شد و در خانوادهای مذهبی و فرهنگی رشد و نمو کرد. تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و از معلومات پدرش در یادگیری قرآن و نهج البلاغه بهره فراوان برد.
او در 1333 با محمد حسن دباغ ازدواج کرد. این ازدواج سرآغاز تحولات زندگی وی محسوب میشود. در آغازین روزهای زندگی مشترک به تبعیت از همسرش به تهران سفر کرد. در تهران توانست تحصیلات علوم دینی خود را تا سطح (شرح لمعه) ادامه دهد و از محضر استادانی چون مرحوم حاج آقا کمال مرتضوی، حاج شیخ علی خوانساری، شهید آیتالله محمدرضا سعیدی و شهید سید مجتبی صالحی خوانساری استفاده کند.
دباغ درحالی به تحصیل ادامه میداد و به فعالیتهای سیاسی مبادرت داشت که مادر هشت فرزند بود. فعالیتها و حرکتهای سیاسی دباغ با پخش و توزیع اعلامیه در سالهای 41- 40 آغاز میشود و با ورود به تشکیلات تحت هدایت شهید سعیدی در تهران شدت مییابد. همچنین در این دوره با دانشجویان مبارز دانشگاههای تهران، ملی (شهید بهشتی)، آریا مهر (صنعتی شریف) و علم و صنعت همکاری و تعامل داشته است.
حدیدچی پس از شهادت سعیدی در 1349 به مبارزه و تبلیغ خود علیه رژیم شاه شدت میبخشد و سرانجام در1352 توسط ساواک دستگیر میشود. در کمیته مشترک به همراه دخترش شدیدترین شکنجهها را تحمل کرده به سختی بیمار میشود و در زمانی که امیدی به زنده ماندنش نیست از زندان آزاد میشود، درحالی که دخترش (رضوانه) همچنان در زندان میماند.
دباغ پس از آزادی تحت عمل جراحی قرار میگیرد و از مرگ نجات مییابد و پس از چند ماه دوباره دستگیر و زندانی میشود. در این دوره از زندان به تقابل ایدئوژیک با گروههای مارکسیستی برمیخیزد و زنان مسلمان زندانی را پیرامون خود جمع میکند. دباغ در 1353 برای ادامه مبارزاتش به خارج از کشور میرود و تا پیروزی انقلاب اسلامی در هجرت به سر میبرد. وی در پایگاههای نظامی واقع در مرز لبنان و سوریه آموزشهای رزمی و چریکی را طی کرد. با گروه روحانیت مبارز خارج از کشور زیرنظر شهید محمد منتظری فعالیت میکرد. پایگاه و مرکز فعالیت این گروه در لبنان و سوریه بود و خانم دباغ به سبب ماموریتها و برنامههای گروه به کشورهای مختلفی از جمله عربستان، انگلیس، فرانسه و عراق تردد داشت. در بسیاری از حرکتها و فعالیتهای مبارزان در خارج از کشور: راهپیماییها، تظاهرات و اعتصابات شرکت فعال داشت. دباغ پس از هجرت امام به پاریس در سال 1357 به خیل یاران ایشان پیوست و وظایف اندرونی بیت امام را به عهده گرفت و لحظاتی گرانمایه را برای خود رقم زد.
مرضیه حدیدچی در خارج از کشور با عناوین خواهر دباغ، خواهر زینت احمدی نیلی و خواهر طاهره شناخته میشد. اکنون عنوان طاهره دباغ برای او به یادگار مانده است.
مرضیه دباغ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کشور بازگشت و در مصدر بسیاری از امور از جمله فرماندهی سپاه همدان و مسئولیت بسیج خواهران قرارگرفت، و سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی بود. علاوه بر آن در دانشگاه علم و صنعت ایران و مدرسه عالی شهید مطهری به تدریس پرداخت و مدتی قائم مقام جمعیت زنان جمهوری اسلامی بود.
گفتگویی که متن آن پیش روی شماست، مصاحبه اختصاصی روزنامه جمهوری اسلامی با مرحومه دباغ میباشد که در سال 1384 بهمناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت.
***
*سال 57 کجا بودید؟
- سال 1357 بنده در نوفل لوشاتوی فرانسه خدمت امام خمینی بودم. قبل از آنان لبنان و سوریه بودم. در پایگاههای مبارزاتی مسلمانان و مبارزین ایرانی مقیم خارج از کشور، کمکهای لازم را به انقلاب اسلامی و مبارزین مسلمان میدادیم. در آنجا با همکاری سازمان الفتح فلسطین، چریک ایرانی تربیت میکردیم.
*چه اتفاقی افتاد که از پایگاه لبنان و سوریه به نوفل لوشاتو رفتید؟
- شهید حاجمهدی عراقی تماس گرفت با پایگاه و خواستند که من بروم نوفل لوشاتو. ماجرا هم از این قرار بود که پلیس فرانسه میخواست یک زن پلیس فرانسوی را برای محافظت از داخل بیت امام خمینی درنظر بگیرد، من احضار شدم تا مشکل حضور پلیس زن فرانسوی مرتفع شود. در واقع هم من و هم بقیه بچههای پایگاه لبنان و سوریه به نوفل لوشاتو مهاجرت کردیم.
شهید محمد منتظری، مهندس غرضی، ناصر آلادپوش و... همگی رفتند فرانسه.
*در سالهای مبارزه و خفقان حاکم نظام شاهنشاهی، فکر میکردید که پیروز بشوید و روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را ببینید؟
- ابداً.
*چی فکر میکردید؟
- وقتی در زندان کمیته مشترک ساواک بودم اصلاً فکر نمیکردم که از زندان آزاد بشوم، حالا چه رسد به پیروزی انقلاب اسلامی. اما یک موضوعی را در همین رابطه از امام خمینی برایتان نقل بکنم. سال 1356 رفتم خدمت حضرت امام خمینی در نجف. حاجآقامصطفی خمینی به شهادت رسیده بودند و ما به همین مناسبت دو سه روزی رفتیم نجف. من با پاسپورت جعلی رفتم نجف خدمت امام. در ملاقات با امام مسائل مبارزه بخش خارج از کشور و مشکلات و موانع کار را در میان گذاشتم. در خاتمه ملاقات، امام خمینی نکته عجیبی را به من گفتند. مشکلاتی داشتم که با امام مطرح کردم. گفتم: با توجه به مشکلاتی که دارم بویژه تربیت فرزندانم که در ایران مانده بودند، از امام استفتاء کردم. گفتم: بروم ایران یا بمانم در پایگاه لبنان و سوریه. امام خمینی با اطمینان خاطری فرمودند. در پایگاه سوریه و لبنان بمانید. انشاءالله به همین زودیها انقلاب پیروز میشود و همه با هم برمیگردیم ایران. الان نمیتوانم حالت امام را در آن لحظه برای شما وصف کنم.
*برداشت تعارفآمیز از حرف امام نکردید؟ حرف امام را جدی گرفتید؟
- آره، حرف امام را خیلی جدی گرفتم، ولی برایم خیلی ملموس نبود. نمیتوانستم هضمش کنم. با خودم میگفتم: مگه میشه. مگه میشه این کمیته مشترک ضدخرابکاری نابود بشه. مگه میشه شاه با آن قدرت و عظمت سرنگون بشه. ولی چون حضرت امام با آن اطمینان خاطر گفتند من پذیرفتم. سوال بعدیام در همان جلسه از امام این بود که آیا اجازه میدهید ما برویم و در مبارزات ضدصهیونیستی چریکهای فلسطینی پابپای آنها با اسرائیلیها بجنگیم. فرمودند: این یک تکلیف است، سوال نمیخواهد. همه وظیفه و تکلیف دارند، چه زن، چه مرد که از انقلاب فلسطین دفاع کنند.
*مدتی که با امام خمینی در نوفل لوشاتو بودید، توصیه یا نصیحت خصوصی به شما نکردند؟
- دکتر پیمان و همسرش آمده بودند نوفل لوشاتو. خانم دکترپیمان آمد پیش من و گفت ما میخواهیم از امام خمینی درحالی که یک زن مبارز ایرانی در کنارش ایستاده عکس بگیریم. در شرایط و جو سیاسی آن روز نیاز داشتند که عکسی از امام خمینی در کنار یک زن مبارز ایرانی داشته باشند. قرار شد وقتی امام از چادر بیرون میآیند من بروم کنار امام بایستم و آنها عکسشان را بگیرند. این کار انجام شد. وقتی امام خمینی نماز جماعتش تمام شد و از چادر آمدند بیرون که بروند خانه، من رفتم کنار دستش و خواستم با ایشان حرف بزنم که امام با دستشان اشاره کردند که من بروم کنار. من آمدم کنار. بعد که آمدیم داخل خانه. من را خواستند. پرسیدند: کسی به شما گفته بود که کنار من بیایید و عکس و فیلم بگیرید. گفتم: بله خانم دکترپیمان تصمیم داشتند فیلمی از یک زن مسلمان و مبارز ایرانی در کنار شما داشته باشند. من هم فکر نمیکردم این کار خلافی باشد. فرمودند: بعد از این هر کاری میخواهید بکنید با «احمد» چک کنید.
*بهنظرم این نکته را در خاطراتتان نگفتهاید.
- نه. نگفتهام. چون یادم نبود.
*در دورهای که در پایگاه اسلامی لبنان و سوریه بودید، فلسطینیها برای عضویت شما در الفتح یا سایر گروههای چریکی دعوت به عمل نیاوردند؟
- ما با الفتح، کار میکردیم. اما عضو نشدیم. شهید محمد منتظری با یاسرعرفات رفیق بود. من را هم یاسر عرفات و برخی از فرماندهان و چریکهای الفتح میشناختند. شب 22 بهمن که انقلاب اسلامی پیروز شد آن روز یاسر عرفات 4 بار تلفنی با من تماس گرفت. مرتب میگفت: اناراح بالایران. انا مضطر. من میخواهم بروم ایران. من نگرانم. من با تهران تماس گرفتم و قرار شد از راه زمینی عرفات به ایران برود.
*چند تا نوه دارید؟
- 17 تا.
*اگر نوههایتان از شما بپرسند چرا مبارزه کردید؟ چرا شاه را سرنگون کردید، چه جوابی میدهید؟
- وقتی خاطراتم را نقل میکنم برایشان جالب است. بعضیهاشون هم اصرار میکنند که من بروم در مدرسهشان سخنرانی کنم. سوال نمیکنند، بلکه افتخار میکنند که مادربزرگشان یک مبارز و چریک بوده، زندان کشیده، شکنجه شده، لبنان بوده، همراه فلسطینیها با اسرائیلیها جنگیده، همراه امام خمینی در نوفل لوشاتو بوده.
*شما اهل مبارزه بودید و آدمی که اهل مبارزه و تشکیلات چریکی باشد، حداقل ویژگیایی که به دست میآورد، شناخت آدمهاست. در نوفللوشاتو که بودید چه شناختی از بنیصدر به دست آوردید؟
- قبل از اینکه امام خمینی به پاریس بیایند ما یک اعتصاب غذا در پاریس داشتیم. بچههای مبارز و مسلمان از آمریکا، آلمان، انگلیس، عراق و در مجموع اروپا و خاورمیانه آمده بودند پاریس. من در آن اعتصاب غذا برخلاف بقیه که اعتصاب غذایتر کرده بودند، من اعتصاب غذای خشک کردم. سه روز بعد از اعتصاب بیهوش شدم. قرار شد من را به بیمارستان منتقل کنند. شهید منتظری اجازه نداد من را به بیمارستان منتقل کنند. استدلالش هم این بود که اگر به بیمارستان منتقل شوم ممکن است پلیس فرانسه من را دستگیر کند. قرار شد من به خانه آقای بنیصدر بروم. حدود 3 تا 4 شب من در خانه آقای بنیصدر بستری بودم. وقتی از خانه بنیصدر برگشتم به پایگاه لبنان و سوریه، در بحثهایی که با بچههای همتیم و همگروه داشتیم به آنها گفتم: من فکر میکنم کسانی هستند که اهل نماز و تعبد و حجاب و این حرفها نیستند. وقتی هم به ایران آمدیم، من شناختم را از بنیصدر و برداشتهایم را از شخصیت او به شهید آیتالله بهشتی گفتم. بعد هم که از اتفاقات خودتان خبر دارید.
من به دلیل همین شناختم در دور اول ریاست جمهوری به ایشان (آقای بنیصدر) رای ندادم و به آقای دکترحبیبی رای دادم. بنیصدر در حق انقلاب و مردم خیلی بدیها کرد. من یادم هست که بچههای خط امام، شهید علمالهدی و یارانش زیر آتش عراقیها گیر کرده بودند، (شهدای هویزه)، محاصره شده بودند. من یادم هست که بیسیمچی از هویزه با التماس کمک میطلبید. من در اهواز بودم. ارتش اجازه نداشت وارد عملیات شود. بنیصدر اجازه نمیداد که ارتش به نیروهای مردمی و بسیجی کمک کنند. آقای محسن رضایی هم آنجا بود. موضوع را همان شب تلفنی از اهواز به مرحوم حاجاحمدآقا خمینی اطلاع دادم. بنیصدر خیانتهای عظیمی کرد. بمباران طبس از جمله خیانتهای بنیصدر بود. شهید منتظر قائم هم در جریان بمباران طبس شهید شد.
*آیا بازجوهای ساواک با شما بحثهای ایدئولوژیک برای تخلیه روحیتان انجام میدادند؟
- نه. فقط فحش میدادند و شکنجه میکردند. البته من خودم را در بازجویی فردی بیسواد معرفی کرده بودم که حتی قادر به خواندن و نوشتن نیستم. در خاطراتم مشروح این جریان را شرح دادهام. بنابراین با من بحث نمیکردند.
*موزه عبرت رفتهاید؟
- بله. دفعه اول که رفتم حالم بد شد. خیلی اذیت شدم. دفعه دوم که رفتم کنترلم نسبت به خودم خیلی بیشتر شد. الحمدلله حالم بد نشد. دخترم هم که رفت دیدن موزه عبرت، وقتی آمد خانه 7، 8، 10 روز مریض شد.
*نظرتان درباره طرح انتخاب دختر نمونه چیست؟
- اگر مسئولین نظام جمهوری اسلامی با این توطئهها برخورد جدی نکنند ما با یک معضل مهم از خودبیگانگی زنان و دختران مواجه میشویم و این هم راهحلش به این است که مردهای ما آموزش ببینند. مردان جامعه ما هنوز باورشان نشده که زن کالا نیست. ما در مجلس چندین قانون مصوب داریم برای حقوق زنان. اکثر این مصوبات مجلس در دادگاهها قانونی نمیشود و به آنها استناد قانونی نمیکنند. به جای انتخاب دختر نمونه بیایند همین مصوبات مجلس را اجرایی کنند. ما اگر نخواهیم حرکت جدی داشته باشیم با معضل بزرگ از خودبیگانگی زنانمان مواجه میشویم، و این هم راهحلش در این است که مردهایمان، مردهای جامعه ما آموزش ببینند. مردان جامعه ما اصلاً باورشان نشده که زن کالا نیست. زن یک انسانی است که مثل مرد حق و حقوقی دارد. شما عنایت کنید ما الان چندین قانون مصوب داریم برای حق و حقوق زنان. شما تمام این دادگاههای خانواده را بروید بگردید اگرپیدا کردید یک قاضی که یکی از این قوانین را که مجلس در رابطه با زنها مصوب کرده اجرا کند. مجلس متاسفانه دنبالهگیری مصوبات خودش را ندارد، بررسی کنند که وقتی قانونی مصوب میشود آیا اجرا میشود یا اجرا نمیشود. وظیفه مجلس تنها قانون تصویب کردن نیست، بلکه نظارت بر اجرای قانون، پیگیری اجرایی قانون، هم باید جزو وظایف مجلس باشد.
اینجا که ما هستیم اسمش جمعیت زنان جمهوری اسلامی است. زنان زیادی به ما مراجعه میکنند. الان زنانی به ما مراجعه میکنند که زنان برخی از مسئولین، برخی از نمایندگان مجلس هستند که از شوهرشان کتک خوردهاند با صورت کبود آمده و پناه آورده به جمعیت زنان و از ما دادخواهی میکند.
واقعاً چی باید جواب این زنان را داد. میخواهم عرض بکنم واقعاً ما مشکلات و معضلات عظیمی در رابطه با زنان داریم. همینهایی را که امروز شما در خیابانها با لباسهای کذا و کذا میبینید، من باورم نمیشود، شاید بسیاری هم مثل من باورشان نشود که زنان یا دختران از ته دل راضی باشند که انگشتنما باشند در خیابانها و مردهای هرزه خیابانی بخواهند آنها را با چشمهایشان و با کلمات رکیک بمباران کنند، اینها عکسالعمل اعمال برخی از آقایان و مسئولین است. این تیپ زنها تصور میکنند با این کارها میتوانند به خواستهها و حقوقشان برسند و با این تصور غلط ارزش و بهای خودش را اینقدر پایین میآورد. من یقین دارم قرآن کریم، سنن معصومین(ع)، سیره رسول اکرم (ص) اینها هیچگاه چنین رفتارهایی با همسرانشان نداشتهاند. چنین نگاههایی را به حقوق زنان نداشتند. نگاه مردان به زنان باید اصلاح شود. اگر مردی زنی در کنارش نباشد یک قران (ریال) به زندگیش اضافه نمیشود. حالا هرکسی میخواد اینو باور کنه، هرکسی هم میخواد باور نکنه. به نظر میرسد ما هر وقت بخواهیم مرد موفقی را ازش تعریف بکنیم، باید قبل از اینکه از آن آقا تعریف کنیم از همسرش، از خانمش تعریف بکنیم. وقتی شما میبینید همسر حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه) وقتی وارد اتاق میشود حتی اگر چندبار تکرار شود امام یاالله میگویند و به احترام همسرشان از جا بلند میشدند. یا وقتی سفره پهن میشود تا همسرشان نمیآمد به بچهها اجازه شروع غذا را نمیدادند. اجازه نمیدادند تا خانم سر سفره نیامده بچهها به سوی غذا دست دراز کنند، اینها که شوخی نیست. یا امام نمیخواست که نقش بازی کند. امام میخواست به من و شما بگوید، بابا! پیامبر اکرم(ص)، معصومین ما، قرآن ما، سنن ما در رابطه با رفتار با زنان اینطور حرف زده. حالا اینکه آقا خسته است که نمیتواند بهانه بدرفتاری مرد با زن بشود. اگر آقا خسته است، خانم هم خسته است. کار خانه، کار کمی نیست. والله (قسم جلاله میخورم) اگر قرار باشد مردها به جای زنها کار خانه را بکنند، مردها یک هفته دوام نمیآورند. من این حرف را براساس بررسیهایی که در جمعیت زنان انجام دادهایم، میگویم. آقا از در میرسد، مینشیند، و بعد دستور میدهد به زنش که برایش چای بیاورد. این رسم درستی نیست. و خدا نکند که خانم دو کلمه هم خلاف نظر آقا حرفی بزند. اسلام اصلاً اینجور رفتارها را تایید نمیکند و ما متاسفانه اسلام را نشناختهایم. نه روش معصومین(ع) را شناختهایم و نه روش عرفای خودمان امثال امام خمینی را. هرکسی با برداشتهای غلط خودش از اسلام و زن و... صحبت میکند و میخواهد این افکار غلط را در جامعه پیاده کند که نتیجه این افکار غلط را امروز در جامعه میبینیم. پریشب مرد یک خانواده (که اتفاقا از همکاران روزنامه نگار شما هست و مرد بسیار خوبی هم بوده.) براثر گازگرفتگی مرحوم شده است. الان همسرش با دو بچه به ما پناه آورده است. نگران است که سرنوشت زندگیش با دو بچه چه بشود. نگران است که بیایند و او را از خانه و زندگیش بیرون کنند و زندگیش را متلاشی کنند. این زن داغ دیده واقعا نمیداند با دو تا بچه چه باید بکند، حالا پدر شوهر یا برادر شوهرها یا خواهر شوهرها نیایند بچهها را بگیرند، مال و اموال را بگیرند، زندگی را از هم بپاشند. چرا باید اینطور باشد؟ داغ این چنین مرد خوبی از دل بیرون نرفته، این زن باید منتظر داغهای جدیدتری باشد. چرا؟ چرا باید این زن نگران باشد که خانه و زندگیم چی میشود، بچه هایم چی میشوند. واقعا درد است.
توصیه من این است که اگر واقعا کسی میخواهد دختر نمونه انتخاب کند، دختر نمونه سال انتخاب کند، بیاید به مجلس فشار بیاورند، همین قوانین تصویب شده را اجرا کنند. همین. به جای انتخاب دختر نمونه بیایند، حق و حقوق همه دختران و زنان کشور را به آنها بدهند. نگاه دستگاههای قضایی را به زنان اصلاح کنند. انتخاب یک نفر به عنوان دختر نمونه به چه درد زنان و دختران میخورد؟ به چه درد مملکت میخورد؟ چه گرهای را از مشکلات مملکت باز میکند و حالا که متاسفانه تلویزیون هم مرتب خانواده نمونه، همسر نمونه، زن نمونه دارد. این بازیها، این نمایشها هیچ گرهای از مشکلات زنان را باز نمیکند. این کارها شکلک در آوردن از غربیها است.
این کارها تقلید نمایشی از غربیهاست. من یک تیکهای را از انتخاب دختر شایسته نظام شاهنشاهی را به شما میگویم. ما وقتی پادگان منظریه (شهید باهنر) را در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تحویل گرفتیم. جزو اسناد طبقه بندی شده آنجا فایلی بود مربوط به انتخاب دختر شایسته. عکسهایی که در آن فایل بود مربوط به انتخاب دختر شایسته بود. آخرین دختر شایسته عکسش و اسنادش در آنجا بود. این خانم را سرهنگان و تیمسارهای شاه انداخته بودند وسط و از توی گردنش تا نزدیکهای نافش را امضای یادگاری کرده بودند. روی سینههای این خانم را هویدای معدوم (نخست وزیر شاه) امضا کرده بود. لخت و برهنه عکس این دختر شایسته را گرفته بودند و جزو اسناد بود. واقعا من نمیدانم این آقایان یا خانمها که این جور طرحها به ذهنشان میرسد، اینها کجا میروند؟ دنبال چه اهدافی هستند؟ دنبال چی هستند؟ چی میخواهند بگویند؟ میخواهند بگویند چی؟ اگر میخواهید بگویید که این دختر نمونه خوب بلد است قرآن بخواند، خوب بلد است درس بخواند، ما هزاران هزار دختر و خانم شایسته، مومن، نمونه و متدین داریم، انتخاب کردن نیاز ندارد. اگر دختران و زنان جامعه ما دختران مومن و متدین و نمونه هستند، انتخاب یک دختر نمونه دیگه برای چیه؟ اگر درد این را داشته باشند میروند دنبال ریشهیابی مسئله، میروند و مقابل آموزشهای اسلام اصیل به بچهها به دخترها، دختران بخاطر فطرت پاکشان حتما به اسلام رجوع میکنند و حتما مطابق آیین اسلام و قرآن رفتار میکند.
ما هزاران هزار دختر داریم که همهشان نمونه هستند.
*بعد از امام خمینی، تحت تاثیر کدامیک از رهبران انقلابی جهان قرار گرفتید؟
- قیاس کردن رهبران جهان با امام خمینی خلاف عقل است. رهبران جهان ممکن است یک ویژگیهایی داشته باشند اما با امام قیاس کردنشان خلاف است.
حضرت امام (ره) واقعا جمع اضداد بود و اصلا زندگیشان، رفتارشان و کردارشان و کلامشان الگو و برتر بود.
*شما از همرزمان شهید محمد منتظری در نهضت خاورمیانه و اروپا بودید. خاطرهای از ایشان برای ما بگویید.
- شهید محمد منتظری حقیقتا خیلی به نهضت و انقلاب اسلامی خدمت کرد. ما به محمد میگفتیم سفیر تمام سفارتخانههای دنیا، مهر ویزای همه کشورهای دنیا را در اختیار داشت. ما هرجا میخواستیم برای ماموریت چریکی و انقلابی برویم، به شهید محمد منتظری مراجعه میکردیم و در عرض چند دقیقه پاسپورت با ویزا تحویل میگرفتیم. تمام سفرهای ما به فرانسه، انگلیس و بسیاری از کشورهای اروپایی با پاسپورتهای جعلی شهید محمد منتظری صورت میگرفت. من به بقیه مبارزین کاری ندارم. اما خودم تمام سفرهایم با پاسپورت جعلی شهید محمد منتظری انجام شد.
حتی پاسپورت و ویزای اسراییل (رژیم اشغالگر قدس) را هم شهید منتظری در اختیار داشت. قرار بود من به عنوان نفوذی بروم اسراییل. دنبال به دست آوردن اطلس اسراییل بودیم. اطلس اسراییل را دنبال میکردیم. برای اینکه بتوانیم نقشه شهرکهای ساخت اسراییل را به دست بیاوریم مجبور بودیم به اطلس اسراییل دست پیدا کنیم. اطلس هم پیدا نمیشد. قرار شد به صورت نفوذی من سفری به منطقه اشغالی قدس داشته باشم و نقشه را از درون اسراییل بیاورم. میخواهم عرض کنم محمد خیلی سر نترس داشت.
به راحتی کارهای بسیار بزرگی انجام میداد. تمام مبارزین که از داخل ایران برای دوره دیدن به فلسطین میآمدند تحت رهبری شهید منتظری در فلسطین دوره چریکی میدیدند. صادرات اسلحه و اسناد به داخل کشور برای چریکهای مسلمان توسط شهید محمد منتظری انجام میشد. فرستادن اسلحه به داخل کشور که تحت خفقان و سلطه شاه و ساواک بود کار آسانی نبود. مهمات بود، اسلحه بود، تجهیزات ضد جاسوسی برای مقابله با ساواک بود. رد و بدل کردن اطلاعات بود. اینها کارهای سادهای نبود که شهید محمد منتظری انجام میداد، واقعاً محمد برای انقلاب خیلی کار کرد. خیلی هم صدمه خورد.
*پدر شما هم از بزرگان بودند. از ایشان ویژگی و خصلتی خاص به ارث برده اید؟
- پدر من استاد اخلاق در همدان بودند. جلسات قرآن و اخلاق داشتند. انسان وارستهای بود. هنوز هم شما اگر بروید همدان و از پیرمردهای همدان درباره پدرم سوال کنید از اخلاق و رفتارش برای شما میگویند.
یکی از خصوصیاتی که پدرم داشتند رعایت حال اقوام بود. خیلی توجه داشتند. بخصوص اقوامی که از نظر اقتصادی در فقر و ضعیف بودند.
خداوند این عنایت خاص را به من هم کرده و من نیز تا حالا که در خدمت شما هستم این خصوصیت پدر الحمدلله در بنده هست و توانستهام زنده نگهش دارم. هم برای خودم مفید است برای اینکه میروم به فامیل سرکشی میکنم و هم اینکه اقوام دور را میبینم. من الان یک دختر دایی پدرم هست که در خیابان قلعه مرغی تهران مینشیند، خیلی هم فقیر هستند، سالی دو سه بار به اینها سر میزنم، هیچ یک از فامیل ما با این فامیل به خاطر فقیر بودن ارتباط ندارند، اما من به تبعیت از خصلت پدرم با این فامیل رفت و آمد دارم. از مادرم میهماننوازی را به ارث برده ام، مادرم خیلی میهمان نواز و میهمان دوست بود.
*سال 1356 با پاسپورت جعلی رفتم نجف دیدار امام خمینی
*قرار بود به عنوان نفوذی بروم خاک اشغالی فلسطین و اطلس شهرکهای اسرائیلی را تهیه کنم و بیاورم پایگاه لبنان
*ما با گروه چریکی الفتح کار میکردیم، اما عضو نشدیم
*سال 1356 از امام خمینی در نجف درباره پیوستن به انقلاب فلسطین سوال کردم. فرمودند: این یک تکلیف است. سوال نمیخواهد. همه وظیفه دارند. چه زن، چه مرد. که از انقلاب فلسطین دفاع کنند
سایر اخبار این روزنامه
با تصویب کمیسیون تلفیق
حقوقهای ماهانه تا 2 میلیون و750 هزار تومان سال اینده از مالیات معاف میشوند
در آستانه دهه فجر و چهلمین سالروز پیروزی انقلاب صورت گرفت؛
حضور رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی(ره) وگلزار شهدا
تحلیل سیاسی هفته
رئیس جمهور در مراسم تجدید میثاق اعضای دولت با آرمانهای امام و شهیدان
با حرکت در راه امام هیچ قدرتی نمی تواند به ما آسیب برساند
چریک بینالملل
1113 طرح عمرانی، بهداشتی و خدماتی استان تهران در دهه فجر افتتاح میشود
نمایشگاه اقتدار 40 افتتاح شد
در اقدامی مداخله جویانه
ترامپ مردم ونزوئلا را به اعتراضات گسترده فراخواند
زخمی شدن دهها فلسطینی در بیستودومین راهپیمایی دریایی برای شکستن محاصره غزه
نشریه آلمانی:
سازوکار ویژه مالی تاثیر تحریمهای آمریکا را به حداقل میرساند
دومین محموله کیک زرد کارخانه اردکان به اصفهان بارگیری شد
رئیس سازمان انرژی اتمی:
روسها هرچه تعهد کردهاند به نحو احسن انجام دادهاند
خط بطلان نهادهای اطلاعاتی آمریکا بر ادعاهای پوشالی ترامپ درباره ایران
آذروش:
شرکتهای زیان ده صندوق بازنشستگی کشوری از بحران خارج شدهاند
وزیر آموزش و پرورش:
رفتار تنبیهی معلم کوهرنگی پیگیری میشود
سفر پادشاه اسپانیا به عراق برای نخستین بار طی 40 سال
توئیت کنایهآمیز ظریف در خصوص ترامپ و آژانسهای اطلاعاتی آمریکا
برگزاری دادگاه غیرعلنی 8 متهم به جاسوسی از مراکز نظامی کشور
وزیر نفت:
در تولید بنزین خودکفا هستیم