روزنامه آفتاب یزد
1397/11/18
حکایت خواب من و کنکاش موسیو پوآروی شورای ملی مصلحت...!
سوپاپ ... !سلسله یادداشتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، فکاهی«مارکو گامبارو» پیرمرد منشوری ...!
به قلم: محمد جوان
والله شما که غریبه نیستید؛این قضیهای که الان میخواهم برای شما تعریف کنم را تصمیم داشتم مسکوت بگذارم و درباره آن با هیچ احدالناسی صحبت نکنم اما بعد که با مغز متفکر ستون سوپاپ ... درمیان گذاشتم تصمیمم تغییر کرد و مجاب شدم برایتان تعریف کنم تا شما عالیجنابان، سروران، عزیزان دل، سلاطین عشق و... بدانید ما در این مملکت با چه آدمهای خوشمشرب و متفکر و ایضا متوهمی سروکار داریم که برخی در تاریکخانهها عنان کار ما را به آنها سپردهاند تا برای همه چیزمان نقشه راه بکشند مبادا که ما گمراه شویم و در جهل و نادانی یا به قول عوام «خرفت» از دنیا برویم.بگذریم.
اگر یادتان باشد هفته قبل در همین ستون، درباره خواب عجیب و غریبم در بحث شیرین بنزین نوشتم و اشاره کردم؛ خواب دیدم دولت محترم بنزین 1000تومانی را چهار هزارتومان کرده و ملت همیشه در صحنه نیز به تاسی از مردم کاراکاس،خیابانهای تهران را قرق کردهاند و بساط حرکات موزون را فراهم کردهاند و فریاد روحانی مچکریم سر دادهاند!
دریکی از صحنهها بنده مدعی شدم معاون محترم رئیسجمهور نیز وسط میدان آمده بود و ضمن همراهی با خلق الله،میکروفن به دست از مزقونچی درخواست میکرد تا چند قطعه بندری بنوازد تا او و بروبچ یک سرکنگی خوشگل بروند تا ملت حالش را ببرند و صفا و سیتی مفت و مجانی داشته باشند. نکته دقیقا همین جاست و قصه امروز نیز از همین جا شکل میگیرد.
دیروز صبح در تحریریه نشسته بودم و از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان؛ درحال جمع و تفریق و چرتکه انداختن بودم تا بفهمم حقالتحریر این ماه کفاف خرید یک کیلو گوشت منجمد برزیلی را میدهد یا خیر، کماکان باید به همان نان و پنیر و تخم مرغ آبپز دل خوش باشم که متوجه شدم گوشی تلفن همراهم زنگ میخورد. نگاه کردم دیدم شماره ناشناس و مخفی است. من معمولا ناشناس جواب نمیدهم و شمارههای مشکوک را هم درلیست «هفت هزارنفری» مخاطبان گوشی تلفن همراهم با انواع واقسام «نامهای با مسما» سیو کردهام - علی اصغر خان خسروی سردبیر روزنامه «بلاد خراسان» از چند و چون این نامهای بامسما باخبر است – در ابتدا خواستم جواب ندهم و بیخیالی طی کنم اما
پس از این که 29 بار زنگ زد در تصمیمم
تجدید نظر کردم و جواب او را دادم.
قبل از این که به ادامه قصه بپردازم لازم میدانم از نویسنده خوشقلم احسان محمدی - که از شاگردان قدیمی خودم بوده – تشکر کنم که چندی قبل در یکی از مطالبش برای ملت فرهیخته نوشته بود "عزیزان دل وقتی به کسی تلفن میزنید که شما را نمیشناسد. حاشیه نروید مستقیم بروید سر اصل مطلب و خودتان را معرفی کنید وگرنه...." گویا این بندهخدایی که با شماره مخفی به من زنگ زده بود مطلب «احسان» را نخوانده بود زیرا چند دقیقهای قایمباشکبازی کرد اما همین که دید حوصلهام سر رفته و میخواهم تلفن را قطع کنم سر عقل آمد و خیلی مودبانه گفت: موسیو گامبارو لطفا قطع نکنید من موسیو پوآرو هستم و از شورای... زنگ میزنم. من کمی مکث کردم و با خودم اندیشیدم موسیو پوآرو و شورای... دیگر چه صیغهای است مگر این جا فرانسه است و قضیه جلیقهزردها مطرح است که طرف کاراگاه گجت بازی در میآورد. ما که تا دیشب چنین سازمانی و شورایی نداشتیم،نکند دیشب وقتی ما همه خواب بودیم ادبا چنین شورایی را تشکیل داده اند؟!
لذا سریعا گفتم: جناب پوآرو! تا آن جایی که من به خاطر دارم ما چنین شورایی و عنوانی در مملکت نداریم مگر این که جدیدا تشکیل داده باشند. شخص ناشناس گفت : بله کاملا حق باشماست. اما...تشکیلات ما بنا به پارهای از «مصالح» از بیان صریح نام معذور است و برای شما بهتر است ما را با همین عنوان بشناسید و در این باره کنکاش نفرمایید و اگر غیر از این کنید باید عواقبش را بپذیرید. من که کمی تا قسمتی به این قضیه مشکوک شده بودم گفتم : خب موسیو پوآرو خان! نفرمایید. نفرمایید.این دومی را عمدا با غیظ گفتم تا بفهمد دوزاریام کج نیست و اصل و فرع قضیه را یکجا گرفتهام(!) بعد برای این که به وی برنخورد ادامه دادم :اگر امری هست بفرمایید. بنده در خدمت هستم.
طرف که باورش نمیشد مارکو گامباروی معروف این چنین ملیح و مودبانه با وی سخن بگوید خیلی شادمان شد و گفت:جناب گامبارو در یادداشت هفته گذشته ستون سوپاپ که جهت بررسی بیشتر از بالا به ما ارجاع شده است، شما نوشتهاید «معاون آقای رئیسجمهور» در بین جمعیت «نی ناش ناش ناش» بود و درخواست آهنگ بندری میکرد. ما میخواهیم بدانیم این کدام معاون بوده است که دست به چنین حرکت ناپسندی زده است؟! تا به وی تذکر دهیم دیگر از این کارهای ناپسند انجام ندهد. من واقعا متحیر شدم.یک آن حس کردم طرف مرا گاگول فرض کرده و میخواهد ایستگاه بگیرد و بعد با بچههای بالا بنشیند و به ریشم بخندد. کمی مکث کردم، به مخاطبم عرض کردم: اخوی شما دقیقا متن را خواندید؟ ناشناس گفت: بله با دقت خواندهام. به او گفتم: حتما متوجه شدهاید فدوی همه اینها را در خواب دیدهام و هیچ کدام واقعی نیست.«موسیو پوآروی» شورای.... با عصبانیت و داد و بیداد پاسخ داد: بله. مگر ما مثل شما «چیز» هستیم که این چیزها را نفهمیم.اینها را متوجهایم اما شان معاون رئیسجمهور «نی ناش ناش و اجرای حرکات موزون» در خیابانهای تهران نیست. آقای معاون باید بداند چشم و گوشهای رسانههای بیگانه به حرکات امثال اوست و تکثیر حرکات وی در فضای «غیرمجاز» مجازی هم میتواند دستاویزی برای حمله بیشتر بیگانگان به ما باشد. من که دیدم با نماینده «شورای.....» نمیشود بحث کرد. ناچار شدم حرفهای این عزیز دل برادر را تایید کنم و بگویم: آری برادر، حق باشماست. بعد از ایشان پرسیدم الان تکلیف معاون آقای رئیسجمهور که در خواب بندری آمده و یک «نی ناش ناشی» کرده است چه میشود اگر درانتخابات 1400 کاندیدا شود آیا رد صلاحیت میشود؟!
موسیو پوآرو از موضع بالا پاسخ قاطع و کوبندهای به راوی داد که از بیان آن معذورم اما تفسیرش این است: ما گندهتر از این رو ... خلاصه بالا رفتیم ماست بود. پایین اومدیم دوغ بود.قصه ما دروغ بود.
سایر اخبار این روزنامه
لزوم عدم نگاه جناحی به منافع ملی
خبر آخر
برای آقای رئیس جمهور!
نیاز واحدهای تولیدی چالش نظام بانکی
چند نکته درمورد اظهارات زنگنه
آیا هر دکتری پزشک است؟
حکایت خواب من و کنکاش موسیو پوآروی شورای ملی مصلحت...!
آخر هفته ماکرون رفته
اروپا را نباید بزرگ کرد و نباید نادیده گرفت
مخالفت شدید بانکها با افزایش وام ازدواج
آمریکا توبه کند آنها را میپذیریم
۱۰ نکته و چند حاشیه از سخنرانی سالانه ترامپ
چرا مدیریت بحران، بحرانها را مدیریت نمیکند؟
بارقه امید برای پایان جنگ ۴۰ ساله
دستور رهبری برای اصلاح ساختار بودجهریزی در مدت ۴ ماه آینده
بهتر است فرزند مسئولان به جای آمریکا و انگلیس به کشورهای دیگری بروند