روزنامه شهروند
1398/04/22
ما را رها کنید در این «عیش» بیحساب!
لیلا مهداد| جایش را اینترنت گرفت؛ جای کتابهای کاغذی پرطرفداری که در کتابخانههای نصفه و نیمه مدرسهها پیدا میشد و حالا شاید در خیلی از مدارس در طبقههای چوبی و فلزی کتابخانههای کوچک خاک میخورند. اگر بچهها و دانشآموزان دهه شصتی، آن وقتها هرازگاهی به سراغ کتابهای موردعلاقه پدر و مادرهایشان میرفتند، حالا داستان خیلی عوض شده؛ حالا دیگر کمتر دانشآموز و نوجوانی را میشود پیدا کرد که تلفن هوشمند همراه نداشته باشد و در مدرسه یواشکی و در خانه غیریواشکی، مدام شبکههای اجتماعی و صفحههای بازی را بالا و پایین نکند. حالا تعداد زیادی از نوجوانان ایرانی بیشتر از آنکه با کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که نابغههای زیادی از آن بیرون آمدند، آشنایی داشته باشند، با صفحههای اینستاگرامی و کانالهای مختلف تلگرامی سرگرمند و دلشان کمتر هوس به دست گرفتن کتابهای کاغذی و بوکردنشان میکند. اما چرا؟ پاسخ در دست خود آنهاست.دنیا، دنیای اینترنت است
تا جایی که تحقیقات نشان میدهد یکچهارم کاربران اینترنت در ایران به اینترنت اعتیاد دارند؛ یکچهارمی که بیش از همه اقشار جامعه گروه سنی 15 تا 18سال را شامل میشود و «آتوسا»، دانشآموز مقطع دوم متوسطه یکی از آنهاست؛ او آخرینباری که پای تلویزیون نشسته را یادش نمیآید.«اغلب فیلمهای مطرح دنیا را دیدهام، اینترنت به همین درد میخورد دیگر. اما یادم نمیآید آخرین برنامهای که از تلویزیون دیدهام چیست!» ژانر موردعلاقه «آتوسا» علمی- تخیلی است. «معتقدم بشر روزی در فضاهایی که در این فیلمها به تصویر کشیده میشود، زندگی خواهد کرد. این فیلمها رویاهای بشرند که روزی تحقق پیدا میکنند.» او توصیه میکند حتما فیلمهای «تلقین» و «پرومته» را ببینم: «کمی قدیمیاند، اما ارزش دیدن را دارند. با دیدن این فیلمها حتما عاشق ژانر علمی- تخیلی میشوید.» وقتی صحبت از کتابخواندن و کتابهای موردعلاقهاش میشود، سوال میکند مگر هنوز کسی کتاب هم میخواند؟! «دنیا، دنیای اینترنت است و در مورد هر چیزی که بخواهید بدانید کافی است یک سرچ کوچک کنید. من اصلا وقت کتاب خواندن ندارم.» «آتوسا» سینما و کنسرت رفتن را هم مسخره میداند: «اصلا فیلمهای جذابی در سینما نیستند که بخواهم وقت بگذارم و ببینمشان. از موسیقی و کنسرت هم نگویید که دلم خون است. اگر واقعا دوست دارید نوجوانان به سینما بروند، فیلمهای مطرح دنیا را نمایش بدهید. آنوقت میبینید جلوی سینماها چه غوغایی میشود.» «آیناز» اما در دوره متوسطه درس میخواند و همین مدرسه رفتن را هم وقت تلف کردن میداند: «عمر کوتاه است و باید تا جایی که میتوان خوش گذراند نه اینکه وقتمان را با دیپلم گرفتن و بعد دانشگاه رفتن تلف کنیم و آخرش هم بشویم یک بیکار یا شاغل افسرده!» او در واکنش به اینکه چه کتابهایی را میخوانید، میگوید: «نکند انتظار دارید وقتم را بگذارم پای خواندن «رازهای موفقیت» یا «چه کسی پنیر مرا قورت داد» من اصلا کتاب نمیخوانم همین کتابهای درسیام کافی است. بعضی از دوستانم کتابهای صوتی گوش میدهند چون حوصله خواندن ندارند.» این دانشآموز دوره متوسطه اول معتقد است زندگی فرصت کوتاهی است که باید هرکسی تجربه شخصی خودش را داشته باشد.«جدا از بیحوصله بودن من، قبول کنید کتاب و موسیقی جذابی که به درد نوجوانان بخورد وجود ندارد. ما با نسلهای قبل فرق داریم و به دنبال هیجانیم. واقعا کتابهای موجود بازار کدامشان با در نظر گرفتن روحیات نوجوانان امروزی نوشته شدهاند؟ موسیقی هم که تکلیفش معلوم است.» «آتوسا» بعضی خوانندگان پاپ را دنبال میکند، اما بیشتر به موسیقی ایتالیایی و فرانسوی علاقه دارد.«ملودی این دو موسیقی را دوست دارم. برای همین ترغیب شدهام فرانسه یاد بگیرم.»
میخواهیم همپای دیگران پیش برویم
بچههای هزاره جدید با هجوم رسانههای متعددی روبهرو هستند که هرکدام از آنها برای جامعه هدفشان جذابیتهایی ترتیب دیدهاند و شاید کمی سخت باشد این بچهها را به دنیای کتابهای کاغذی، موسیقیهای آرام و روحبخش که نسلهای ما تجربه کردهاند و با آنها خاطرات و لحظات زیبایی رقم زدهاند، پیوند زد و برای آنها از جذابیت دیدن فیلم کلاهقرمزی در سینما یا دزد عروسکها گفت. اینها نسل اینترنت و سرعت هستند و میخواهند همزمان با دنیا در جریان اخبار و اتفاقات باشند. «پارسا» عاشق فیلم دیدن است و نام و تعریف هر سریال و فیلمی که از دوستانش را میشنوند را حتما میبیند. «با تکتک لحظات تاجوتخت زندگی کردم. هنوز هم فیلم فرار از زندان برایم جذاب است، البته لاست را هم دیدهام. فیلم این ویژگی را دارد که شما را به دنیایی میبرد که شاید هیچوقت نتوانید در زندگی عادیتان تجربه کنید. البته پدرم خبر ندارد من این فیلمها را میبینم چون مخالف این سریالهاست، اما نمیشود که همزمان با دنیا پیش نرفت. ما بخشی از این جهانیم و باید همپای دیگران به روز باشیم.» این دانشآموز دوره اول متوسطه اهل کتاب هم هست و نسبت به همسن وسالهایش نام کتابهایی که خوانده را به یاد دارد: «پدرم اهل کتاب است و بخش زیادی از خانهمان کتابخانه است و برای همین شاید کتابهایی که من خواندهام سنخیتی با سنوسالهایم نداشته باشند. مثلا «مزرعه حیوانات» را خواندهام شاید به درد سنوسال من نخورد، اما دوستش داشتم. «امیل و کارآگاهان» را هم دوست داشتم. جزیره گنج را هم یادم هست برایم جذاب بود. من کتاب خواندن را زود شروع کردم و بیشتر تابستانها کتاب میخوانم.» «مهران» همکلاسی اوست و با شیطنت میگوید: «از عینک گردی که دارد معلوم است زیاد کتاب خوانده، البته به نظرم پارسا برای این عینکی شده که شبها فیلم میبیند.» او عاشق فیلمهای جنایی، درام و معمایی است.«دوست دارم روزی کارآگاه خصوصی مشهوری شوم برای همین این فیلمها را دنبال میکنم. «شبگرد»، «رانندگی»، «زندانیان» و ... همه اینها را بارها دیدهام و خودم را جای نقش اولها گذاشتهام و به این فکر کردهام اگر در چنین موقعیتی قرار داشتم چه کاری میکردم.» «مهران» البته یکی از قدرهای بازی شطرنج است و هنوز در مدرسه کسی پیدا نشده تا بتواند او را شکست بدهد.
آموزههای فرهنگی و سدهای سخت و بلند
در این میان معلمها هم حرف خودشان را دارند. آنها هنوز هم که هنوز است نمیتوانند تعجبشان را از سلیقه عجیب و غریب این روزهای دانش آموزانشان پنهان کنند. محمدرضا نیکنژاد، آموزگار محیط مدرسه و تاثیری که میتواند بر علاقهمندی نوجوانان به محصولات فرهنگی را فراهم بیاورد، در کنار سایر نهادهای مسئول تاثیرگذار میداند و به «شهروند» میگوید: «چند سالی است در نخستین جلسه کلاسهایم از بچهها میخواهم همراه با معرفی خود درباره علاقههای شخصی و فعالیتهای غیرآموزشی و واپسین کتاب یا فیلمی که دیدهاند سخن بگویند. برآورد چنین گفتوگوهایی نشان میدهد هرچه میگذرد از آمار بچههای کتابخوان به شکل فزایندهای کم شده و در عوض به شمار بچههایی که تنها سرگرمیشان فیلم و سریال، البته بازیهای رایانهای است، افزوده شده.» نیکنژاد روند رو به کاهش انگیزه کتابخوانی و روند افزایشی تماشای فیلم و سریال و بازیهای یارانهای را متناسب با افزایش سن، از دبستان به دبیرستان میداند: «البته در میان دختران و پسران هم با اندکی تفاوت بهگونهای است که دختران بیش از پسران به کتاب و کنشهای فرهنگی- اجتماعی علاقه نشان داده و این علاقه را تا اندازهای حفظ میکنند و ...»
این آموزگار با اشاره به آمارها، تجربههای شخصی و خانوادگی بهویژه معلمیاش ادامه میدهد: «تکتک این عوامل نشان میدهد گرایش به سوی کنشهای فرهنگی، افزون بر کمفروغ بودنشان، تابع سلیقههای خانوادگی، جمع همسالان، البته در چندسال گذشته بشدت وابسته به فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی است. رویارویی نگاه حاکم و تا اندازهای رسمی با آموزشهای غیررسمی درباره علاقههای فرهنگی نوآموزان، زمینه آشفتگیهای فردی و اجتماعی را فراهم کرده و بسیاری از دانشآموزان را در گردابهای آسیبزا دچار سردرگمی کرده و میکند.» نیکنژاد عوامل متعددی را در این مسأله دخیل میداند و میگوید: «سرعت گسترش فناوریهای نوین و دسترسی شهروندان به اطلاعات آزاد، ناتوانی یا کمتوانی برنامهریزان فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و حتی خانوادهها در کنترل این شرایط، بیتوجهی و در اولویت نبودنِ کنشهای فرهنگی در خانواده و مدرسه، فشارهای آموزشی و سرکوب علایق در مدرسه بهویژه در دبستان، اولویت نمره و معدل و کنکور بر یادگیری آموزههای فرهنگی و شهروندی در جامعه، درگیری خانوادهها با نخستین نیازهای زیستی، مانند خوراک، پوشاک، مسکن و ... درگیری بیش از اندازه پدر و مادرها با کار و مشغلههای روزمره و البته ناآشنایی خودِ آنان با کنشهای فرهنگی و .... سبب شده آموزههای فرهنگی- اجتماعی در حاشیه زندگی قرار بگیرد و کودکان، نوجوانان و جوانان برای فراگیری چنین ضروریاتی به منابع گوناگون و گاه متضاد رو آورند.»
او ادامه میدهد: «از این روست که در زمینههای فرهنگی، در میان نسلهای جوان شاهد سلیقهها، رفتارها و گفتارهایی آشفته و گاه متناقض هستیم و شوربختانه چنین رفتارهایی همچنان رو به افزایش است. برای جلوگیری از این آسیب نیازمند همکاریهای ملی و برنامهریزیهای فرهنگی – آموزشی میانمدت و درازمدت هستیم.»
اما نادر برزگر یکی دیگر از معلمان مدارس تهران ناهماهنگی متولیان فرهنگی را در این مورد تاثیرگذار میداند و بیعلاقگی یا کجسلیقگی نوجوانان را در ردههای بعدی: «موضوع فرهنگی بهگونهای نیست که صحبت از آن تنها دانشآموزان، نوجوانان و جوانان را نشانه برود. متاسفانه به دلیل کمکاری سازمانها و نهادهای متولی فرهنگیمان نتوانستهایم برای نسل نوجوانی که نیاز به خوراک جدید فرهنگی دارد تولید محتوای خوبی داشته باشیم.»
برزگر تعداد متولیان فرهنگی در کشور را بیش از 10سازمان یا نهاد میداند و ادامه میدهد: «ما در حوزه فرهنگ، متولیان بسیاری را میبینیم که ماهیت آنها برای فعالیتهای فرهنگی تعریف شده، اما متاسفانه هیچ هماهنگی در فعالیتهای آنها شاهد نیستیم. درواقع ساختاری که در نهایت منجر به هماهنگی این سازمانها شود، دیده نمیشود.»
این آموزگار مشکل را در دو بخش میداند؛ کمکاری متولیان و فعالیت برنامهریزیشده رقبای خارجی و میگوید: «دسترسی به اطلاعات و محصولات فرهنگی با محدودیتهای گذشته روبهرو نیست و نوجوان به راحتی میتواند با یک کلیک به کنجکاویهای خود جواب بدهد، این درحالی است که محصولات داخلی مختص سلیقه و باب میل نوجوانان نیست و به راحتی تولیدات خارجی جای آنها را پر میکند.» برزگر راهکار برونرفت از این سیکل معیوب را همان علت میداند: «ما نمیتوانیم راهکاری تکبعدی ارایه بدهیم؛ بهطور مثال در ارایه راهکار تنها معلمان تربیتی را نشانه برویم. درواقع این راهکارهای تکبعدی سبب تعارض شده است، چون برای خانوادهها، مدارس و متولیان هر یک جداگانه راهکار ارایه میدهیم و نتیجه میشود چیزی که در حال حاضر شاهد آن هستیم.»
این آموزگار ادامه میدهد: «تکبعدی رفتن تا امروز نتیجه نداده و بعد از این هم بیتردید پاسخگو نخواهد بود. ما در گام نخست باید به انسجام ساختارهای فرهنگی بیندیشیم؛ انسجامی که در وهله اول به مسأله آسیبشناسی بپردازد و برنامه استراتژیک ارایه بدهند.» برزگر ارایه برنامههای استراتژیک در این عرصه را راهگشای نسل حاضر نمیداند و میگوید: «این برنامههای استراتژیک در صورت تحقق هم به درد نسلهایی میخورد که 10 یا 20سال آینده در دوره نوجوانی و جوانی قرار میگیرند.»
او ادامه میدهد: «آموزشوپرورش در عرصه فعالیتهای فرهنگی بهعنوان سازمانی پیشرو متاسفانه کاستیهایی را به خود میبیند. در حقیقت تنها راه برونرفت از این آسیب این است که باید یک نظام آموزشی ساختارمند و روشمند تشکیل، آسیبها شناخته و به موجب آن وظایف هر یک از متولیان برای رفع این آسیبها تعریف شود. » گپی با دکتر محمد ایرانمنش، جامعهشناس
جای خالی فعالیتهای فرهنگی اصیل و درونزا
یکی از راههای شناخت نوجوانان و جوانان پی بردن به علاقهمندیها و راههای گذراندن اوقات فراغت آنهاست. شرکت پژوهش بازار و رسانه امروز، سال گذشته در پژوهشی به این مسأله پرداخت که نتایج به دست آمده نشان میدهد تنها 8درصد این گروه سنی به موضوعات فرهنگی، تاریخی، سیاست و اقتصاد علاقه دارند، البته حضور در کلاسهای هنری، ورزشی و آموزش زبانهای خارجی هم از دیگر علاقهمندیهای این گروه سنی است. 27درصد این گروه سنی در فستفودها و 19درصدشان در کافیشاپها وقت میگذرانند و این درحالی است که 62درصد نوجوانان و جوانان اهل سفرند اما شرایط سفر به تنهایی را ندارند بهطوری که تنها 7درصد تجربه سفر بهتنهایی را داشتهاند و 11درصدشان توانستهاند با دوستانشان سفر کنند.
محمد ایرانمنش، جامعهشناس در گفتوگو با «شهروند» از بیعلاقگی نوجوانان و جوانان به هنرها و بیگانگیشان با کتاب میگوید: «متاسفانه در مقایسه با گذشته، اقبال نوجوانان و جوانان به کتاب، فیلم و موسیقی داخلی کم شده است تا جایی که بهشخصه در میان دانشجویان و جوانانی که در اطرافم هستند، شاهد این مسأله هستم که اقبالشان به هنرها و کتابهای بیگانه بهمراتب بیش از هنرها و کتابهای ایرانی است. درحالیکه در طول انقلاب و مدت کمی پس از آن بر عکس بود!» ایرانمنش با تکیه بر تجربیاتش ادامه میدهد: «مشاهدات میدانیام نشان میدهد در زمان حرکتها و جنبشهای اجتماعی پس از انقلاب، اقبال جوانان به هنرها و کتابهای ایرانی فزونی یافته بود و این امید وجود دارد که بعد از پشت سر گذاشتن این دوره گذار و کوتاهمدت دوباره جامعه شاهد چنین اقبالی از سوی جوانان و نوجوانان باشد.»
این جامعهشناس البته همین دوره گذار و بیعلاقگی نوجوانان به محصولات فرهنگی داخلی را مسألهای حاد و بسیار نگرانکننده عنوان میکند و بر این باور است که باید چارهای برای آن اندیشید تا تاثیرات سوء آن را کاست: «اما علل این مسأله حاد و بسیار نگرانکننده چیست؟ بهنظر میرسد علت اصلی، ممیزی است که در کل فعالیتهای فرهنگی و هنری میتوان دید. در چنین شرایطی هنرهای ناب که بازتاب صادقانه جامعه و پاسخگوی زمان موجود هستند، کمتر امکان بروز مییابند و در ازا، هنرهای متوسط و مبتذل که به هیچوجه جوابگوی نیازهای جامعه و بهخصوص جوانان نیستند، بهطور افسارگسیختهای نشو و نما میکنند. ممیزی، نهتنها از نشر هنرهای اصیل جلوگیری میکند بلکه موجبات عدم شکلگیری هنرهای اصیل را هم فراهم میآورد! بهطور حتم اگر آثار فرهنگی و هنری اصیل دچار ممیزی نشوند، بخشی از نیاز نسل جوان را برآورده میکنند، البته علت دومی را هم میتوان برای این مسأله در نظر گرفت که نشأت گرفته از محدودیت است.»
ایرانمنش برای این مسأله و دغدغه فرهنگی و اجتماعی دلیل دیگری را هم دخیل میداند و میگوید: «علت دیگر همچنان زاده محدودیتهای شدید موجود در جامعه است؛ عدم درک کافی آفرینندگان آثار فرهنگی از روحیه جوانان بهطور خاص و از نیازهای زمان بهطور عام است. شکاف شدید نسلی کنونی موجب شده مخاطب بسیاری از آثار فرهنگی که اجازه نشر مییابند، نسل جوان نباشند! اگرچه فقر و مشکلات شدید اقتصادی هم در این امر دخیل هستند و موجبات این را فراهم آوردهاند که بسیاری از جوانان بااستعدادها و با انگیزههای فراوان هنری و فرهنگی، نتوانند فعالیت فرهنگیای داشته باشند که بازتاب فضای متناسب با روحیه همنسلان خودشان باشد.»
این جامعهشناس بر این باور است که برای ریشهیابی و حل مسائل اجتماعی و فرهنگی نیازمند این هستیم که تمام ابعاد و زوایای مسأله را در نظر بگیریم و با وسواس بالایی هرکدام را به نوبه خود واکاوی کرده و راهحلی اساسی برای آن ارایه بدهیم: «علت دیگری که برای این بیعلاقگی میتوان نام برد با علل دیگر مرتبط است؛ نگاه بسیار بسته و یکسونگرانه نسبت به هنر. نگاهی که سبب شده هنرها با غم و اندوه فراوان همراه شوند؛ ویژگیای که بهخصوص با روحیه جوانان اساسا سازگار نیست! امروز مایه اصلی ترانهها، آوازها و موسیقیها ازجمله حتی همانها که جوانان خود آفریده یا اجرا میکنند، بشدت حزنانگیز است!»
ایرانمنش خلأ آثار فرهنگی مطلوب و وجود نداشتن شادی را پراهمیت خوانده و ادامه میدهد: «بدیهی است در شرایط خلأ آثار فرهنگی مطلوب جوانان در جامعه ایران، جوانان نیازهای خود را در جوامع دیگر بجویند، البته این نکته مهم هم شایان ذکر است که امروزه به مدد رسانههای فراگیر مجازی، انسانها دیگر در چارچوب مرزهای جامعه خود محدود نیستند و هرقدر هم در جامعهشان آثار فرهنگی مناسبی خلق شود، باز تمایل دارند از آثار فرهنگی دیگر جوامع هم بهرهمند شوند؛ بهویژه از آثار شادتر. بهنظر میرسد با توجه به واقعیات یاد شده، جامعه ما مدتهاست از فعالیتهای فرهنگی اصیل و درونزا، سخت دور شده و آیندهای بس تاریک را میتوان برای فرهنگ ملی پیشبینی کرد.»
سایر اخبار این روزنامه
در بورلی هیلز ایرانی چه خبر است؟
پای دریاچه ایستادهایم
سردار تحولخواه
عادل و باز هم یک جایزه مردمی دیگر
برای فروغ و شجریان باید دوباره تصمیم بگیریم
در تبریز غریبه نیستم
خداحافظی ابدی با دندانهای خراب
سوغاتی را آنلاین بخرید و در خانه تحویل بگیرید!
استمرار همراهی مردم با هلال در امداد رسانی به استانهای سیلزده
ما را رها کنید در این «عیش» بیحساب!
درگیری کاپیتان با ستاره جدید استقلال صحت دارد؟
غرق شدن ممنوع!
پنج سال از محکومیت صاحب لندکروز معروف بخشیده شد
سه میلیون بده تا بپرسم # دفترچه _داری؟!
صفحه شهرونگ
«ساماندهی» کلیدواژهای با معناهای جدید!
راه نجات، شفافیت و جدیت است
فیکس 80 درصد!
رشد جمعيت و مشكلات منطقهاي