شهوت حرف زدن و دیده شدن

محمد مهاجری‪-‬ همه ما شهوت حرف‌زدن و دیده شدن داریم و به‌‌همین دلیل وقتی حتی درباره مارکوپولو، نرخ تورم، یا... سئوالی پرسیده شود، همه دوست دارند چیزی بگویند. اما در دنیا این نوع رفتار را شاهد نیستیم. به‌‌عنوان مثال غیر از وزیر خارجه آمریکا یا رئیس‌‌جمهوری آمریکا،‌ کمتر کسی است که سایر وزراء یا معاونین دولت آمریکا را حتی به‌‌اسم بشناسند. چون آنها لازم نمی‌‌بینند که درباره هر موضوعی اظهارنظری داشته باشند. اما در ایران ‌رئیس ‌‌قوه‌‌قضاییه درباره مسایل فرهنگی و ‌رئیس‌‌جمهور درباره موضوع‌‌های قضایی حرف می‌‌زنند و وزیر راه هم به-خودش اجازه می‌‌دهد تا درباره تصمیم‌‌گیری‌‌های شورای‌‌نگهبان حرف بزند. خب! وقتی که آدم-ها درباره حوزه غیرتخصصی خودشان اظهار نظر می‌‌کنند، موجب بروز بلبشو می‌‌شوند. ای کاش فقط هزینه به بلبشو منتهی شود و اظهارنظر بی‌‌جا به «حق» تبدیل نشود. مشخصا در فضای سیاسی همه سلیقه‌‌ها می‌‌خواهند حاکم باشند و به‌‌همین دلیل مسئولیت‌‌ها به‌‌هم‌‌ریخته می-شوند. این شرایط به‌‌این دلیل تداوم دارد که به‌‌نظر من نظام هنوز متوجه ضرر چنین رفتاری نشده است و اصلا وقت نکرده تا در این خصوص تاملی داشته باشد. همچنین حاکمیت با برخی از آدم‌‌ها رودربایستی دارد و به‌‌ همین دلیل آقای x که امکان دارد یک چهره نظامی یا یکی از ائمه جمعه باشد، فضا را برای ابراز اندام و رفتار غیرمنطقی فراهم ببیند. با این حال چهره‌‌هایی هم هستند که در سیستم فعلی مصونیت دارند و به‌‌همین دلیل هرکاری را که دلشان می‌‌خواهد انجام می‌دهند. البته این را هم باید در نظر داشت که نظام جمهوری‌‌اسلامی نظامی نوپا است و در واقع نمی‌‌توان توقع داشت که در 40سال همه امور در نظام سیاسی آن طور که باید انجام شود. شما اگر به‌‌رنسانسی که در اروپا اتفاق افتاد و منجر به لیبرالیسم یا همان دموکراسی در غرب شد توجهی داشته باشید، می‌‌بینید که حدود 200، 300 سال زمان برد تا به‌‌نتیجه برسد. بنابراین باید اشاره کرد، برخی از کاستی‌‌ها و اهمال‌‌ها در نظامی که از عمرش فقط 40سال می‌‌گذرد، خیلی غیرمنتظره نیست. حالا این سئوال طرح می‌‌شود که چرا نسلی که در برهه فعلی هستند باید هزینه‌‌های نوپا بودن نظام را بدهند و اصلا چه تضمینی وجود دارد که این هزینه‌‌ها باعث به‌‌وجود آمدن آرمان‌‌شهر برای نسل‌‌های بعدی شود. اما تصور من این است، هر چقدر که به‌‌جلوتر می‌رویم، نظام گام‌‌های لازم را برای سیستم‌‌سازی بر می-دارد، به‌‌این معنی که هر چقدر که بگذریم، نظام سیستماتیک و عاقلانه‌‌تر فکر خواهد کرد. البته بعضی‌‌ها خود را مامور به‌‌تکلیف و نتیجه می‌‌دانند، حالا امکان دارد این نوع رفتار مثلا در حوزه دیپلماسی نتیجه هزینه‌‌سازی چون تحریم در پی داشته باشد. مشکل، این است افراد به-این امر توجه ندارند که اظهارات بی‌‌جای‌‌شان چه تبعاتی را می‌‌تواند در پی داشته باشد و این طور می‌‌شود که از تریبون نمازجمعه حرف‌‌هایی می‌‌زنند که نظام را با ضرر مواجه می‌‌کنند. البته من فکر می‌‌کنم، به‌‌تدریج و با گذر زمان این افراد به‌‌روز شوند و به‌‌لحاظ فکری به-انسجامی برسند که بتوانند سره را از ناسره تشخیص بدهند. برای رسیدن به‌‌ این امر لازم، باید منتظر عوض شدن نسل و روی‌‌کار آمدن افرادی باشیم که عقل‌‌مداری را به هیجان ترجیح بدهند.