روزنامه همدلی
1398/08/20
داستایوفسکی نقاد روح انسان؛ رها از قید و بند نثر سنتی
در دنیای ادبیات قرن نوزدهمی، داستایوفسکی یک استثنا بود. برخی از شخصیتهای ساخته قلم وی، شعور ادبی را القا میکردند که حاصل آن نسل جدیدی از کارهای شاخص از نویسندگانی همچون ژان پل سارتر و خورجه لوئیس بورخس بود. او با بنیانگزاری سبک رئالیسم روانشناختی، الهامبخش افرادی نظیر فردریک نیچه و زیگموند فروید بود. نکته جالب توجه آنکه انتشار داستانهای داستایوفسکی در دوره اتحادیه جماهیر شوروی ممنوع بود، با این حال، با قدرت و تاثیر بیشتری، از نیمههای قرن بیستم دوباره به ستاره ادبیات آن روزها بدل شد و طرفداران فراوانی میان نسل جدید وطن دگرگون شدهاش پیدا کرد و همچنان در آسمان ادب و فلسفه جهان میدرخشد. اگرچه سبک نگارش و قلم داستایوفسکی، سبکی قرن نوزدهمی است اما با گذشت زمانی نسبتا طولانی تا به امروز نیز هنوز مدرن به نظر میرسد.اما چگونه است که برداشت یک نویسنده از شخصیت انسانها با دیگران متفاوت است؟ چطور داستایوفسکی تمام نقاط تاریک روح انسانی را که در وجود همه ما پنهان شده، بیرون کشیده و با قلمش به تصویر میکشد؟ داستایوفسکی چه نقشی در شکلدهی به ادبیات امروز داشته است؟
داستایوفسکی و تولستوی از غولهای ادبی پیش از انقلاب اکتبر 1917، با تار و پود ادبیات غربی پیوند خوردهاند، با این تفاوت که چشمانداز سبک تولستوی ریشه در قرن نوزدهم دارد اما تفکرات داستایوفسکی و عقاید وی که در رمانهایش به وضوح پیداست، کاملا مدرن است. رمانهای داستایوفسکی از مرزهای هنری ادبیات هم فراتر رفته و نه تنها مورد مطالعه تاریخشناسان و منتقدان است، بلکه مورد توجه روانشناسان، فیلسوفان و دینشناسان سراسر جهان نیز قرار گرفته است. هر شاخهای از دانش، مفهوم متفاوتی در آثار و کارهای داستایوفسکی کشف میکند و انگشتشماری از حوزههای گوناگون هستند که بر سر عقاید و طرز تفکر وی اتفاق نظر دارند، با این حال همه این حوزهها، داستایوفسکی را قهرمان دنیای خود میدانند. حتی تا به امروز هم هیچ گروهی موفق به دستهبندی کارهای داستایوفسکی نشده، چرا که اغلب سبک و موضوعات مطرح شده توسط وی وجه اشتراکی کمی با مسائل معمول پذیرفته شده در ادبیات داشته و دارد. سبک دنیای ادبیات روسیه که با تولستوی و ایوان تورگنیف تعریف شده بود لحنی نرم و پر شور و احساس داشت و تورگنیف هم گاهی در آثار و کارهایش، مسائل اجتماعی را نیز آنالیز میکرد ولی سبک داستایوفسکی متفاوت بود.
داستایوفسکی، الهامبخش ستارههای ادبیات دنیای امروز، در رتبهای بالاتر از غولهای ادبیاتی ایستاده است که در کودکی آثارشان را میخواند. کافکا او را «برادر خونی» خود میخواند و تاثیر داستایوفسکی کاملا در آثار او مشهود است. استادان سخنی همچون ارنست همینگوی و جیمز جویس او را اسوه خود قرار داده و دیگرانی همچون نیچه و فروید او را برای پرداختن به اعماق پیچیدگیهای تاریک انسان در داستانهایش ستایش کردهاند.
میتوان اینطور قضاوت کرد که شناخت داستایوفسکی از روح انسان ریشه در زندگی شخصیاش دارد. داستایوفسکی به سیبری تبعید و زندانی شده و حتی تا پای اعدام نیز پیش رفت ولی لحظه آخر تبرئه شد، پس میتوان گفت که وی ترس و دلهره مرگ و زندگی را کامل درک کرده بود. جالب اینجاست که وی در طول دوران حبس، حق خواندن و نوشتن نداشت. دیدگاهی که وی از روح انسان پیدا کرد این بود که روح آدمی اسرارآمیزتر از آن است که فکرش را میکنیم. وی بر این باور بود که خیر و شر، هر دو در ذات همه وجود دارد. این باور داستایوفسکی در رمانهایش به وضوح به چشم می خورد. قهرمانان داستانهای داستایوفسکی بسیار پیچیده و غیر قابل پیشبینیاند. این شخصیتها قادرند در یک لحظه عشقی از صمیم قلب نثار دیگران کرده و در لحظهای دیگر شیطان صفتی کنند. اینطور به نظر میرسد که داستایوفسکی به درجهای از شناخت انسان رسیده بوده که میتوانست نفسیات آدمی را تحلیل کند. شخصیتهای داستانهای داستایوفسکی مردان عملاند، به این معنا که همواره به تفکرات خود جامه عمل میپوشانند. میتوان گفت که شخصیتهای داستانهای وی هر کدام به نوبه خود یک اثر هنری قلمداد میگردند. داستایوفسکی خود را از قید و بند نثر سنتی داستانهای آن زمان که خط داستانی یکنواخت و شخصیتهایی با عقاید و تصمیمات واضح و منطقی داشتند، رها کرده و به شیوهای قلم بر کاغذ میآورد که حتی امروزه نیز مدرن به حساب میآید. این نکته را نباید فراموش کرد که داستایوفسکی صرفا به درونیات انسان نپرداخته است، بلکه قهرمانان وی آینه جامعه روس آن زمان نیز هستند. حتی در آثار وی رگههایی از مضامین مذهبی و معنوی هم به چشم میخورد.
به هر حال اینطور به نظر میرسد که آثار داستایوفسکی نه تنها در میان ادیبان بلکه در میان فیلسوفان نیز هنوز از مد نیفتاده است. دغدغه قهرمانان داستانهای وی، جست و جوی معنای مدرنیته شدن انسان است؛ جست و جوی حقیقت در دورهای که دیگر همه ارزشها به هم وابستهاند. داستایوفسکی نویسندهای قلمداد میشود که مخالف ساده بیان کردن تناقضات قلب آدمی بود. به همان دلیل که همعصران وی، داستایوفسکی را عجیب و غریب و وصلهای ناجور برای دنیای نویسندگان میدانستند، امروزه هم ما او را از بزرگترین نقادان روح انسان میشناسیم.
ترجمه: نیلوفر شریفزاده
سایر اخبار این روزنامه
روحانی با تکرار نام رییس دولت اصلاحات سعی در پیوند دوباره با اصلاحطلبی داشت مردم فرق «خاتمی» و «خاتمی» را میدانند
داستایوفسکی نقاد روح انسان؛ رها از قید و بند نثر سنتی
پایداریها بعد از جدایی از احمدینژاد برای کسب کرسیهای بیشتر مجلس دوباره دست به دامان او میشوند؛
مجید متقیفر، سخنگوی جبهه پایداری: حسینیان عضوی از ما نیست
«همدلی» مقصد سرمایههای سرگردان در ایران با سایر کشورها را ارزیابی کرد چوب تولید گریزی یا چماق وارداتپیشگی
سخنگوی وزارت خارجه: بازخوردهای خوبی از نامه به عربستان و کشورهای منطقه گرفتیم
گزارش همدلی از افزایش آلودگی هوای تهران در بیم آلودگی
حامیان لاریجانی با مجلس خداحافظی میکنند؛ میانبر جلالی از بهارستان به روسیه
روحانی با تکرار نام رییس دولت اصلاحات سعی در پیوند دوباره با اصلاحطلبی داشت مردم فرق «خاتمی» و «خاتمی» را میدانند
چرا لاریجانی نامزد انتخابات مجلس نمی شود؟
شفافیت شفاف نیست