روزنامه آفتاب یزد
1399/02/16
قلم در سوگ آقای مترجم
آفتاب یزد – گروه فرهنگی: نجف دریابندری مترجم و نویسنده معاصر ایرانی روز گذشته 15 اردیبهشت بر اثر عوارض ناشی از کهولت سن درگذشت. ترجمه برخی از آثار ارنست همینگوی، نظیر کتاب «وداع با اسلحه» از جمله شاهکارهای هنری این نویسنده و مترجم شهیر ایرانی در عرصه ادبیات است. دریابندری به خاطر ترجمه آثار ادبی آمریکایی توانسته بود جایزه «تورنتون وایلدر» را از دانشگاه کلمبیا دریافت کند. از دیگر نیز آثار نجف دریابندری میتوان به ترجمه «پیامبر و دیوانه» جبران خلیل جبران، «رگتایم» و «بیلی باتگیت» ادگار لورنس دکتروف، «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور» ویلیام فاکنر و «تاریخ فلسفه غرب» برتراند راسلو … اشاره کرد. او که هنگام مرگ در خانهاش در تهران، ۹۱ سال داشت، در سال ۱۳۹۶ از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران، به عنوان «گنجینه زنده بشری» در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران) معرفی شد. مجموعه فعالیتهای نجف دریابندری بسیار وسیع است به صورتی که در بخش های مختلف فرهنگی، فلسفی و حتی آشپزی اقدامات گسترده ای را انجام داده است. خودش میگوید در سال ۱۳۰۷ در محله حمام جرمنی آبادان به دنیا آمده هرچند سال تولد در شناسنامهاش ۱۳۰۸ ثبت میشود. به همین خاطر در دانشنامههای اینترنتی نیز او متولد ۱۳۰۸ معرفی شده است. همت دریابندری باعث آشنایی مخاطبان فارسی زبان با آثار ادبی برجسته جهان میشود. مترجمی دقیق که این دقت هم در انتخاب آثار ترجمهای او مشهود و هم در امانتداری وی در برگردان متون به فارسی دیده میشود. بارها از او درباره تعریف ترجمه پرسیده شده و این مترجم با سابقه هربار به نحوی در ارائه تعریفی محدود از ترجمه طفره رفته است. از نظر او ترجمه یک عمل است که مترجم با تمرین و ممارست آن را بدست میآورد. وی میگوید: «ترجمه علم نیست بلکه عمل است و کاری است که آدم با آموزش منظم یا غیرمنظم یاد میگیرد و در هر حال از راه آزمایش و خطا.» دریابندری باور دارد ترجمه خوب، ترجمهای است که مترجم بتواند متن را به صورتی ترجمه کند که خود نویسنده اگر همزبان مترجم بود آن متن را به آن صورت مینوشت. مترجمی که به این نظریه مجهز شد یک راست میرود توی جلد نویسنده و درست مانند خود او مینویسد. نجف دوره ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذرانده و وارد دبیرستان رازی آبادان شد اما در سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرده و به دنبال کار رفت. حضور انگلیسیها در تاسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان، وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند ساخت و بهطور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت. در سال ۱۳۳۲ اولین اثر خود را که ترجمه کتاب معروف «وداع با اسلحه»، نوشته ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳، به دلیل فعالیتهای سیاسی در آبادان به زندان افتاد و بعد از یک سال به زندان تهران منتقل شد. در زندان به مسائل فلسفی علاقهمند شد و در مدت حبس، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی پس از تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد. در نهایت به عنوان سردبیر در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمه آثار ادبی رماننویسان و نمایشنامهنویسان معروف آمریکایی پرداخت و کتابهایی همچون «پیرمرد و دریا» اثر ارنست همینگوی و «هاکلبری فین» اثر مارک توین را ترجمه کرد. دریابندری مدت ۱۷ سال با موسسه فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این موسسه قطع کرد. پس از آن برای ترجمه متون فیلمهای خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست اما پس از انقلاب از این کار نیز کناره گرفت و بهطور جدی به ترجمه و تالیف پرداخت. دریابندری از فارسی به انگلیسی هم ترجمههایی دارد، از جمله برگردانِ نیمی از نسخهای از «اشغال» بهرام بیضایی و ترجمه بیشترِ کتابِ «درد بیخویشتنیِ» خودش که هیچ کدام هنوز منتشر نشده است. «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» عنوان یک کتاب آشپزی اثر نجف دریابندری با همکاری همسر فقیدش، فهیمه راستکار است. گفتنی است پیکر نجف دریابندری در کنار مزار همسرش، فهمیه راستکار در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده میشود.
nنجف جذابیتش را در میان جوانان از دست نداده
دکتر محمدعلی موحد درباره این نویسنده و مترجم میگوید: «من دو نکته از ویژگیهای نجف را میخواهم یاد کنم؛ اول آن که نجف آدمی است خودآموز، به معنی خودآموخته. خود استاد خود بوده. خود کشته و خود دُروده. به تعبیر نظامی کباب از ران خود خورده. از آنها نیست که متاعشان تفاخر به حضور چند صباحی در سر کلاس فلان و احیاناً گذراندن رسالهای با یکی از آن اساتید خلاصه شود و از همین رو سخنش از باد و بروت فضلفروشی و علامه نمایی خالی است. نظام رسمی تعلیماتی معمولاً با مقدار زیادی خودنمایی و اظهار فضل و معلومات توام است. اگر موضوعی را عنوان میکنند نه برای آن است که در ایضاح آن بکوشند، بلکه اطلاعات و معلومات خود را به رخ خواننده میکشند. چنین چیزی در نجف نیست. او در نوشتههایش مثل یک دوست با شما حرف میزند. در پی هیچ کشفی نیست. در مصاحبت او احساس ثقل و سنگینی نمیکنید. این یک نکته بود. نکته دیگری هم دارم که باید عرض کنم که نجف جذابیتش را در میان جوانان از دست نداده است.»
- نجف نگاه واقعبینانه و انتقادی را به ما آموخت
محمود دولت آبادی نیز درباره نجف دریابندی میگوید: «فکر کردم من از نجف دریابندری چی یاد گرفتم. یادگیری آدمی مثل من یادگیری مَدرسی نیست. یادگیری آدمی مثل من، تا آنجا که متوجه شدم مثل تنفس هواست. اخیراً کسی از من پرسید شما از کدام نویسنده متاثر هستید یا یاد گرفتید. گفتم من از همه یاد گرفتم. الان شما به من بگو من چه گونه هوایی را تنفس میکنم. یادگیری من هم از همین مایه بوده است. نجف دریابندری به من یاد داده است که میشود همه ارزشها را دید، شناخت و دربارهشان داوری واقعبینانه کرد. نجف به من یاد داده است که هیچ پدیدهای مهمتر از خود آن پدیده نیست. وقتی یک مبحثی را مطرح کرده است. در مورد بوف کور، نجف برای نخستین بار نگاه دیگری را به بوف کور باز کرد و به زودی هم بسته شد. نگاهی که آدمهایی مثل من را از آن احوالات مجذوبیتِ صرف نسبت به یک نویسنده و نسبت به یک اثر واداشت که دور بشویم، فاصله بگیریم و واقعبینانهتر نگاه کنیم. وی ادامه داد: این کار را با نویسندگان خارجی که آثارشان را ترجمه کرده است هم کرده. با فلاسفه هم کرده. شما اگر میخواهید که همینگوی نویسنده مهم قرن بیستم آمریکا را بشناسید باز هم میبایستی به پیشنهاد من، به ترجمهها و نقطهنظرهای انتقادی نجف توجه کنید. اگر میخواهید که ویلیام فاکنر را بشناسید باز هم میبایستی به نگاه دریابندری دقیق بشوید و اگر بخواهیم دکتروف را بشناسیم به طریق اولی. یادم هست زمانی کتاب بیلی باتگیت اثر دکتروف را میخواندم. مقدمهای را نجف دریابندری در این کتاب نوشته و گفتوگویی را با نویسنده ترجمه کرده که مرا به یاد بیتی از سعدی انداخت. در آن گفتگو نویسنده میگوید در دانشگاههای ما نویسنده زاده نشده است. از این دانشگاهها آنچه بیرون آمده معلم نویسندگی بوده و من چطور یاد حرف سعدی نیفتم که میگوید: از مدرسه برنخاست هیچ اهل دلی. یا وقتی نجف درباره یکی از کارهای همینگوی صحبت میکند. این کتاب فقط پیرمرد و دریا نیست، این کتاب شناسنامه همینگوی هم هست. نویسندگانی مثل نجف به ما میگویند به اسامی که برای ما خیلی مهم و بزرگ هستند و در واقعیتشان هم چنین هستند، میتوان نگاه واقعبینانه و انتقادی داشت.»
- میراث نجف عشق به ترجمه است
ناصر تقوایی هم درباره نجف و تاثیر او بر روی نسلهای مختلف میگوید: «مهمترین ویژگی نجف آن است که مترجمی را به عنوان کسب و کار انتخاب نکرد. ترجمه عشق زندگیاش بود. کتابی را که خوانده بود، مال خود میکرد و یک بار تحریرش میکرد و این میراث نجف دریابندری است در ادبیات ما و نه تنها در ادبیات ما بلکه در سایر هنرها. من تربیت سینمایی را از خلاصه داستان فیلمها که برگرفته از نگاه نجف بود در آبادان دارم زیرا به من تربیتی در تماشای فیلم داد. من آن زمان فیلم را از دیالوگهایی که رد و بدل میشد نمیفهمیدم، من فیلم را از ساختارش میفهمیدم و این مثل یک میراث از همان دوران برای من باقی ماند.»
- اظهارات جالب نجف دریابندری درباره شاعران
در بخشی از کتاب «گفتوگو با نجف دریابندری» که توسط مهدی مظفری ساوجی برای نخستینبار در سال ۱۳۸۸ منتشر شده، دیدگاههای این مترجم و منتقد درباره تعدادی از شاعران معاصر به چاپ رسیده که بخشی از آنها در پی میآید.
- نیما یوشیج در شعر قدمایی یک شاعر ضعیف است. اما در شعری که در واقع آغازگر آن خود اوست چند اثر بسیار درخشان دارد. این بسیار جالب است. به نظر من معیار سنجش مقام نیما در ادب فارسی، براساس کیفیت شعرش نیست، بلکه براساس اقدام او است در برداشتن قید وزن مساوی و قافیه از شعر قدیم فارسی.
- درباره شاملو همینقدر میتوانم بگویم که نام شاملو به عنوان شاعر در ادبیات فارسی خواهد ماند. یعنی بعضی از شعرهای او این قابلیت را دارند که در هر شرایطی خاصیت شاعرانگی خود را حفظ کنند و به اصطلاح فقط محدود به یک زمان و مکان خاص یا مشخص نیستند.
- مهدی اخوان ثالث خیلی با شاملو فرق داشت. میدانید که اخوان وزن نیمایی را در فارسی نگه داشته. اگر بخواهیم اخوان را با شاملو مقایسه کنیم، باید بگوییم که اخوان آدم بسیار باسوادتری بود. ولی به نظر من شعر اخوان زیاد در فارسی نمیماند. همین الان هم که نگاه کنید، میبینید که دیگر یاد خبری از اخوان نیست.
- فروغ یک شاعر رمانتیک به حساب میآمد و من به او زیاد اعتقاد نداشتم. فقط او را کم و بیش میدیدم. به نظر من آن موقع شاعر مهمی نبود. به نظر من اهمیت فروغ در شعر فارسی، به مناسبت «تولدی دیگر» است که گمان میکنم در سال ۱۳۴۰ یا ۱۳۴۱ منتشر شد. وگرنه قبل از آن، دو سه دفتر دیگر دارد که به لحاظ محتوا نظایر آنها کم و بیش در شعر فارسی دیده میشود. ضمنا این را هم بگویم که به نظر من «تولدی دیگر» درست نمیآید، این ترکیب خیلی تحت تاثیر ترجمههای
فرنگی است.
- به سپهری چندان اعتقادی ندارم. به نظر من شعرهایش بیشتر به درد شاگرد مدرسهایها میخورد. به هر حال هیچ وقت برای من شاعر مهمی نبوده است. اما آدم خیلی خوبی بود. نقاشیهایش بسیار جالب است. من روی هم رفته کارهای نقاشیاش را دوست دارم. اما شعرش بیش از حد ساده است و بیشتر برای نسل نوجوان و جوان خوب است. اتفاقا تا آنجا که من میدانم، بیشتر هم مورد استقبال اینها قرار گرفته. در هر حال به نظر من شعرش چیز مهمی نیست.
- غزلهای هوشنگ ابتهاج را دوست دارم. میدانید که سایه غزلسازی را پیش از بیستسالگی شروع کرد و چند غزل بسیار زیبا ساخت. من غزلهای آن ایامش را بسیار دوست دارم و گاهی میخوانم.
سایر اخبار این روزنامه
معضل پارکینگ جدی تر از همیشه
معضل پارکینگ جدی تر از همیشه
گزارش تحلیلی آفتاب یزد از ادامه مناقشات پیرامون یک واگذاری؛ موافقان و مخالفان چه میگویند
گزارش تحلیلی آفتاب یزد از ادامه مناقشات پیرامون یک واگذاری؛ موافقان و مخالفان چه میگویند
اصلاح آئیننامه اجرایی لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری ضرورتی اجتنابناپذیر
اصلاح آئیننامه اجرایی لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری ضرورتی اجتنابناپذیر
قلم در سوگ آقای مترجم
قلم در سوگ آقای مترجم
نمایندگان مجلس بعد از پایان کار خود چه میکنند؟ آیا همه نمایندگان بعد از پایان دوره پستهای جدید میگیرند و از نظر مالی وضعیت خوبی دارند؟
نمایندگان مجلس بعد از پایان کار خود چه میکنند؟ آیا همه نمایندگان بعد از پایان دوره پستهای جدید میگیرند و از نظر مالی وضعیت خوبی دارند؟
با مصوبه دیروز مجلس واحد پول ایران، «تومان» می شود و هر تومان برابر ۱۰ هزار ریال جاری خواهد بود
با مصوبه دیروز مجلس واحد پول ایران، «تومان» می شود و هر تومان برابر ۱۰ هزار ریال جاری خواهد بود
حذف صفرها کسی را خوشحال نمیکند
مدیریت شهری شورای شهر وشورایاریها
مطبوعاتی که دیگر مطبوع نیست ....
کرونا ویروسی افشاگر!
کرونا ویروسی افشاگر!
پایان نمایندگی و چند نکته
پایان نمایندگی و چند نکته