تصویری از آشفتگی تراکتور

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   از عجایب فوتبال ایران یکی هم این است که یک باشگاه - تراکتور- با استخدام کارلوس کی‌روش خبر می‌سازد اما گزینه‌اش ساکت الهامی است و علی نیکبخت را به عنوان مربی موقت انتخاب می‌کند. فاصله عمیق بین گزینه و انتخاب، فقط یک موضوع گذرا در فوتبال ایران نیست، بلکه از آشفتگی رایج فکری خبر می‌دهد. هوشنگ نصیرزاده، معاون ورزشی باشگاه تراکتور درباره دو گزینه اخیر باشگاه جملاتی را به زبان آورده که به کار این بحث ما می‌آید. او درباره مذاکره تراکتور با فرهاد مجیدی گفت: «مجیدی مصاحبه کرد که با من مذاکره کرده‌اند و من نپذیرفتم، باتوجه به این که باشگاه تکذیب نکرد، من فکر می‌کنم با او مذاکره شده است. در هر صورت مجیدی هم به دلیل وجاهت و سابقه مربیگری در استقلال، ممکن است بین گزینه‌ها باشد. اگر صحبتی هم شده از سوی تیم مذاکره کننده‌ای بوده که من جزوش نبودم.» نصیرزاده درباره مذاکره تراکتور با کی‌روش نیز گفت: «اگر قانون ممنوعیت استخدام سرمربی خارجی در ایران برداشته شود، احتمال حضور این مربی در ایران وجود دارد.» از تمام این حرف‌ها یک موضوع به ذهن می‌‌رسد، اینکه نصیرزاده به عنوان معاون ورزشی باشگاه و با کلیدی‌ترین عنوان در مسأله انتخاب سرمربی، چندان نقشی در تعیین سرمربی تیم با توجه به ایده‌هایی که باید برای امروز و آینده باشگاه تراکتور داشته باشد، ندارد. او از مذاکره با فرهاد خبر ندارد و بیهوده بودن طرح موضوع مذاکره با کی‌روش را نمی‌تواند به باشگاه تفهیم کند. این بی‌نقش ماندن معاون ورزشی و همکاری‌های همیشگی باشگاه‌های زنوزی با بازیگران نقش منفی نقل و انتقالات در ایران، می‌تواند آینده تراکتور را همیشه قابل پیش‌بینی کند؛ چیزی مثل همین آشفتگی‌ها و نشناختن اهداف. یک مثال دیگر را با هم مرور کنیم تا بیشتر بدانیم از کدام آشفتگی حرف می‌زنیم. روزهای پرشماری بعد از جدایی کارلوس کی‌روش از تیم ملی ایران، هیچ‌کس نمی‌دانست سرمربی تیم ملی کیست و اعضای هیأت رئیسه فدراسیون و مهدی تاج نیز در جمع این هیچ‌کس بودند اما مهم‌تر از اینکه نام گزینه‌ها را نمی‌دانستیم، این مسأله مطرح بود که حتی فوتبال ایران نمی‌دانست بعد از کارلوس کی‌روش کدام راه را با کدام مربی طی کند. برای تشریح بیشتر چنین موقعیتی راهی نیست جز اینکه بنویسیم فدراسیون فوتبال ایران سواد انتخاب نداشت و ندارد. اشاره به این بی‌سوادی را ناسزا ندانیم، بلکه نکات پرشماری را می‌توان ردیف کرد که همین بی‌سوادی‌ - به معنای نشناختن مسیر یک انتخاب سخت-‌ را نشان می‌دهد.  فدراسیون فوتبال تیم کارشناسی جدی و صاحب‌ ایده و شناخت نداشت و ندارد. کمیته فنی برای تیم‌های ملی در ایران همیشه در حد نهادی بی‌تصمیم باقی مانده و تیم‌های ملی در ایران هرگز ساختار مدیریت و برنامه‌ریزی نداشته‌اند که با اهدافی روشن فعالیت کنند و بدانند که با تیم‌های ملی قرار است چه مسیری را با کدام مربیان طی کنند. مسائلی از قبیل سبک سرمربی تیم ملی نیز همیشه در حد حرف باقی می‌ماند و تا امروز کسی درباره انتخاب سبک مربی در تیم ملی نظر و نگاه جدی و کارشناسانه‌ای که کاربردی باشد ارائه نکرده است. فدراسیون در بازا‌ر مربیان بدون آگاهی و شناخت و شاید فقط با بررسی دم‌دستی کارنامه مربی در سال‌های اخیر و نگاهی به قیمت مربی در بازار، به سوی گزینه‌ها می‌رفت و در انتخاب حتی اگر می‌خواست دقت و وسواس خرج کند، مواد اولیه این دقت و وسواس در اختیارش نبود. این مواد اولیه همان سواد انتخاب است. تراکتور به سال‌های اخیرش نگاه کند. این همه تغییر مربی چه معنایی جز نداشتن سواد انتخاب دارد؟ در این باشگاه امروز که هوشنگ نصیرزاده معاون ورزشی است، آینده باشگاه چقدر به بحث گذاشته می‌شود؟ قدرت تصمیم‌گیری دست چهره‌های اهل بحث و اهل فکر و ایده برای فرداست یا از این خبرها نیست و خبر ساختن همچنان جذابیت خود را برای مالک از دست نداده است؟