سخنی کوتاه با شب چله

محمدعین الله زاده‪-‬ شب چله عزیز،‌ای کهن‌ترین یادگار نیاکان ما،ای بهانه شادی پدران ومادران ما،ای آغاز سرد‌ترین روزهای سال،ای طولانی‌ترین شب سرد سال که وجودت نویدبخش آن است که حتی طولانی‌ترین شب سال را هم روشنایی فردای دیگر است.
دوران کودکی،نوجوانی وجوانی همه ساله با اشتیاق منتظر آمدنت بودیم.
می‌آمدی و مردمان دیارمان آمدنت را که باجامه سفید طبیعت همراه بود را جشن می‌گرفتند.
می آمدی وتماشای رقص برف چه زیبا وبرف بازی چقدر


لذت بخش بود.
می آمدی وما با چه شوق وهیجانی آدم برفی درست می‌کردیم وشال وکلا خود رابه آدم برفی هدیه می‌دادیم.
دورهم نشینی وخوردن آجیل و هندوانه و... همه آن رخدادهای ساده شوربختانه امروز برای کثیری از هموطن‌مان نوستالژی شده است.
البته که امسال هم همانند سنوات قرنها پیش می‌آیی ولی بدان که سفره‌های بسیاری از هموطنانمان خالی است.
می‌آیی و چه بسیارند نان‌آوران خانه که شرمگین وخجل زده با دستانی خالی نای رفتن به خانه را ندارند.
می‌آیی اما در بسیاری از خانه‌ها نشانی از هندوانه و انار و آجیل نیست.
شب چله عزیز این چه وقت آمدن است، وقتی کسانی از مردمان دیارمان حتی نان شب را هم نسیه تهیه می‌کنند گرچه امکان دارد که مسئولین این خبر را تکذیب کنند ولی یقینا قشر زحمتکش وبزرگوار نانوایان آن را با نشانه‌های فراوان تائید می‌کنند.
شب چله چطور نمی‌بینی که بسیاری از مردمان دیارمان آمادگی پذیرایی وخیر مقدم گویی به تو را ندارند.چگونه نمی‌دانی که دیر زمانی است که شب چله،شب
چهارشنبه سوری وعید نوروز و... مهمانان ناخوانده بسیاری از هم‌وطنانمان می‌باشند.
شب چله، چگونه نمی‌دانی که فقر و فلاکت و بی پولی وبیکاری ودردهای به درمان فراگیر شده وآخرین رمق اقشار
آسیب پذیر جامعه رادارد می‌گیرید واین پرسش همگانی بی‌جواب مانده که تا چه زمانی غم واندوه جایش را به شادی وطرب خواهد داد وکی نغمه‌های شورانگیز به گوش خواهد رسید وچه زمانی روشنی افق دیار مان نمایان خواهد شد وچه وقتی شب چله ونوروز و... جشن همگان خواهد شد.
شب چله عزیز اگر چاره‌ای جز آمدن نداری لطفا بی‌سر وصدا وخاموش بیا...