جلال خوش چهره با مدعیان انتخابات 1400

تعارف را کنار بگذاریم. ایران امروز به راه‌حل‌های واقعی، علمی و منطقی برای برون رفت از مشکلات نیازمند است. اینکه در سال 1400 چه کسی و با چه لباس و پیشینه‌ای بر مسند اجرایی کشور بنشیند، گره مشکلات نیست. مگر چه تفاوتی میان آنان که امروز بر کرسی‌های تصمیم سازی و اجرا نشسته‌اند با آنانی که برخی‌ جریان‌ها توصیه‌ می‌کنند، وجود دارد؟ اگر برخی درست یا غلط بناپارتیسم را برای آینده ایران اجتناب‌ناپذیر دانسته و دلایل خود را انسجام و کارآمدی نظامیان در دولتمداری می‌خوانند، مگر تا همین اواخر دولت‌های یازدهم و دوازدهم را ترکیبی از نیروهای امنیتی نمی‌دانستند؟ چهره‌های امنیتی اصولاً بیش از هرکس بر چرایی مشکلات واقفند و برای آنها چاره دارند. با این‌ حال چرا گره در کارآمدی دولت‌ها باقی است؟ چه تضمینی برای کامیابی دولت آینده وجود دارد؟ درحالیکه همه استدلال‌های مربوط به نقد کارنامه دولت‌های پیشین، محدود به ناکامی آنان در تحقق وعده‌هایشان به مردم است.
این روزها همه توجهات معطوف به اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری شده است. خوب و بد این اصلاح در جای خود قابل نقد و بررسی است. آنچه این روزها در بیان نظرات جریان‌های مدعی کرسی ریاست دولت آینده کمترین جایگاه را دارد، ارائه دیدگاه و برنامه مدونی است که بتواند اعتماد عمومی را به صندوق‌های رای بازسازی کند.
درک عمومی از ماهیت تلاش‌های جاری مربوط به انتخابات 1400 بیش از آنکه حاوی دریافت ایده و نگرشی‌نو به مدیریت اجرایی کشور با برنامه‌ای معلوم باشد، تکاپویی ناشی از رقابت‌های جناحی است. دلیل این امر شکل رفتار مدعیانی است که روزهای بهتر را به مردم وعده می‌دهند. مصداق آن نیز اظهارات سخنگویان جریانی است که پیشاپیش خود را برنده انتخابات آینده دانسته و برای یکدست شدن حاکمیت سیاسی عجله دارند. طرفه اینکه نگرش‌ها همانی است که پیش از این بود و در دو انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 92 و 96 با عدم استقبال مردم روبه‌رو شد.
مخالفان و منتقدان دولت کنونی بدون بازخوانی سیاست‌های پیشین خود در مسند دولت‌داری و یکدست بودن حاکمیتی، همه تلاش خود را به القای این باور در مردم قرار دادند که مشکلات امروز، نتیجه و چوب انتخاب اشتباه آنان است. این ادعا پای ثابت سیاست رفتاری آنان در سال‌های اخیر بوده است. با این‌حال کمتر نشانی از رغبت دوباره مردم به آنان دیده و یا ایجاد شده است. این وضع به مثابه هشداری است که شوربختانه مدعیان به آن توجه نداشته و حتی پیامدهای آن را برای نظام سیاسی در نظر نمی‌گیرند. از این رو مدعیان انتخابات 1400 لازم است برای پرسش‌های کلیدی و تعیین‌کننده پاسخ‌های راهگشا داشته باشند. دوران شعار و وعده سپری شده است. براساس گزارش صندوق بین المللی پول، اقتصاد ایران در سال جاری میلادی 6 درصد کوچک‌تر، بیکاری 3/16 درصد و تورم 34 درصد بوده است. این صندوق اقتصاد کشور را در این سال همراه با رشد منفی 6 ‌درصد گزارش کرده است.


تحریم‌ها و کرونا بر حجم مشکلات اقتصادی افزوده است. رشد اقتصادی نزدیک به صفر شده، تولید ناخالص داخلی کاهش یافته، تشکیل سرمایه ثابت، صادرات نفتی و غیر نفتی به شدت آسیب دیده است. تامین ارز یکی از مهمترین مشکلات دولت است. به موارد بالا باید بیکاری، آسیب دیدگی نیروهای شاغل رسمی و غیر رسمی و خطر افزایش یک و نیم میلیون نفر به شمار بیکاران، حاشیه‌نشینی میلیون‌ها نفر و کوچک شدن سفره‌های مردم را افزود.
پرسش این است که نامزدهای انتخاباتی چه ایده‌ تازه و کارآمدی را پیشنهاد می‌کنند؟ راه‌حل مشکلات را باید از کدام منظر دنبال کرد؛ امنیتی یا اقتصادی؟ مدیریت کارآمد حائز چه ویژگی‌هایی است؟ وقتی از ناکارآمدی مدیران سخن گفته می‌شود، به طور مشخص تاکید بر چه مواردی است و با چه استدلالی؟ آیا مدیر انقلابی، کارآمد و مدبر همانی است که لایحه اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری به آن اشاره دارد؟ یا کارآمدی را باید در اجرای موفق برنامه‌‌ها و ایده‌های مدیران نمره داد؟ ابزار امکان کارآمدی کدام است؟ سرانجام اینکه تنها مدیر کارآمد برای برون رفت کشور از مشکلات کافی است؟ آیا برنامه‌های آنان برای مدیریت اقتصادی کشور بر محور دور زدن تحریم‌هاست و یا لغو آن؟ ابزار این دو کدام است؟ خود اتکایی اقتصادی چه بار معنایی و شیوه اجرایی را می‌طلبد؟ تعارف را باید کنار گذاشت و برای مردم و کشور راه‌حل‌های واقعی، علمی و راهگشا از مدعیان خواست.
سایر اخبار این روزنامه