شیخ جعفر شاخه ای از شجره طوبی

زندگی و سلوک شیخ جعفر مجتهدی به‌گونه‌ای خاص از دیگران متمایز است. توسل ایشان به ائمه(ع) بسیار استثنایی و ممتاز بوده و در تمام مراحل زندگی شگفت‌انگیزش دیده نشد جز فراخواندن افراد به سیره ائمه اطهار(ع) کار دیگری از ایشان سر زده باشد. سخن از ویژگی های رفتاری ایشان بیشتر از این نظر قابل توجه است که یک عاشق و سالک راستین الی‌ا... تا چه حد می‌تواند در این مسیر به تعالی برسد  و رشد داشته باشد. آن‌چه در پرونده امروز زندگی‌سلام درباره زندگی این انسان وارسته نقل شده تنها بخش بسیار کوچکی از حکایات و خاطره‌هایی است که درباره او نقل شده است.
نظر بزرگان درباره حاج شیخ جعفر مجتهدی
  علامه سید محمدحسین طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان، درباره شخصیت حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی می‌فرماید: «جناب مجتهدی بسیار بزرگوار هستند و من در باطن با ایشان هستم، ایشان از طی‌الزمان هم برخوردار هستند. طی‌الزمان؛ قدرت سیر در زمان‌های گذشته و آینده، ایضا سیر طولی و عرضی در ازمنه مذکور و سیر عرضی در زمان حال و به‌طور کلی سیر در مقوله زمان... به واسطه قدرت و غلبه روحی بر آن، که حضرت آقای مجتهدی به لطف حضرت مولا از این موهبت برخوردار بودند.» کتاب لاله‌ای از ملکوت
  حاج میرزا اسماعیل دولابی از عارفان و سالکان وارسته طریق الهی در کتاب طوبای کربلا، مطلبی را از مرحوم مجتهدی ذکر می‌کند: «مرحوم شیخ جعفرآقا مجتهدی که در عشق به ساحت مقدس امام عدالت‌باوران، حضرت حسین‌بن علی(ع) زبانزد بود، وقتی در میانه‌های عمرش کسی پیدا شد که حاضر بود علم کیمیای خود را به وی ارزانی دارد، آن را گرفت و به آب انداخت. چون کیمیایی برای او کیمیا بود که نشانی از محبت اهل بیت(ع) در آن وجود داشته باشد. او می‌گوید: کیمیا را در آب انداختم و رو به سوی گنبد حضرت سیدالشهدا(ع) عرض کردم کیمیا درد مرا دوا نمی‌کند. جعفر، کیمیای محبت شما اهل بیت(ع) را می‌خواهد».
شیخ جعفر که بود؟
جعفر مجتهدی در یکم بهمن ۱۳۰۳ خورشیدی در خانواده‌ای متدین، مرفه و مشهور به نجابت و اصالت، در تبریز دیده به جهان گشود. پدرش حاج میرزا یوسف از دل‌باختگان آستان حضرت سیدالشهدا(ع) بود تا جایی که بیشتر اوقات قافله‌سالاری زائران کربلای معلی را از تبریز برعهده می‌گرفت و هزینه زائران کم‌بضاعت را خود عهده‌دار می‌شد. وی دوران تحصیلات ابتدایی در تبریز بود ولی تحصیلات حوزوی را به شکل مرسوم آن نگذراند، اما به‌طور کامل به متون و ادبیات فارسی و عربی اشراف داشت. جعفر در همان خردسالی با پای پیاده راهی کربلا شد اما در راه به جرمی نامعلوم به زندان افتاد. در زندان و پس از آزادی، برای ایشان حوادث فراوانی رخ داد که حاصل همه‌ آن‌ها توسل و تمسک بیشتر به اهل بیت(ع) بود. او سرانجام در ۲۰ سالگی به قم مشرف شد و در منزل وقفی بسیار ساده‌ای ساکن شد که مدتی هم حاج فخر تهرانی، از عارفان مشهور آن زمان در یکی از اتاق‌های آن خانه ساکن بود. شیخ جعفر مجتهدی در سال‌های آخر عمر شریفش از قم به مشهد آمد و پس از چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج(ع) ظهر روز جمعه، ششم ماه رمضان ۱۴۱۶ قمری، برابر با ششم بهمن ۱۳۷۴ دار فانی را وداع گفت.
کشف کیمیای واقعی
در نوجوانی

این جوان تقواپیشه تبریز که مراحل خودسازی و مبارزه با نفس را از نوجوانی آغاز کرده بود، به نقل از کتاب «در محضر لاهوتیان» درباره خودش گفته است: «از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده کردم. در قبرستان متروکه شهر تبریز قبری حفر کردم و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می‌پرداختم، چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان کمک کنم و زندگی آن‌ها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم. سعی و تلاش بسیاری می کردم تا معمای لاینحل کیمیا(علم تبدیل مواد بی‌اهمیت به باارزش) به دست من حل شود،بنابراین قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف کردم ولی به نتیجه‌ای نرسیدم اما چون این کوشش من همراه با توسلات شدید بود، یک روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا درداد: «جعفر؛ کیمیا محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می‌خواهی بسم‌ا...، این راه و این شما». با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگی‌ام به‌کلی دگرگون شد و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملک و اکتساب کیمیا، به‌دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار(ع) بروم.»
آثار مکتوب درباره شیخ جعفرمجتهدی
کتاب «در محضر لاهوتیان» نوشته محمدعلی مجاهدی در چهار فصل به شرح حال شیخ‌جعفر مجتهدی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب ابتدا کلیاتی درباره سیروسلوک و دلیل تالیف این کتاب ارائه می‌دهد و در فصل دوم، زندگی نامه این عارف جلیل‌القدر را به تصویر می‌کشد که برای اهل معنا بسیار راهگشاست. در فصل سوم کتاب شیوه سلوکی و آرای معرفتی جعفر مجتهدی بیان شده و در نهایت در فصل چهارم خاطره‌های سلوکی و کرامات این عارف بزرگ روایت شده‌ است. همچنین کتاب «لاله‌ای از ملکوت» هم توسط حمید سفیدآبیان در چهار جلد به چاپ رسیده است. در جلد نخست این کتاب به‌عنوان یک اثر مصور گوشه‌ای از کرامات و فضایل اخلاقی حاج شیخ جعفر مجتهدی تبریزی را بیان می‌کند. بخشی از جلد دوم این کتاب به بیان شخصیت و ویژگی‌‌های این عارف از زبان علامه حسن‌زاده آملی می‌پردازد. بارگاه تفکر، حسن خلق، رجاء، تهجد، توکل، تسلیم، غیرت و حمیت، تبعیت، شرح صدر توسل، بهجت و نشاط درونی و... از جمله سرفصل‌های جلد سوم است. در جلد چهارم هم مباحثی با عنوان‌های بارگاه توحید، واسطه در افاضه، تشرف و ارتباط با ائمه و اولیای الهی(ع)، تجرد از عالم طبیعت، تجلی انوار اهل بیت(ع) و... مطرح می‌شود.
 


خصوصیات شیخ جعفر از زبان دوست قدیمی‌اش
محمدعلی مجاهدی بعد از 32 سال دوستی با مجتهدی‌تبریزی در کتاب 2 جلدی «در محضر لاهوتیان» از سیره‌و‌منش ایشان گفته است

مجاهدی، شاعر آیینی سرشناس یکی از دوستان جعفر است که گفتنی‌های زیادی از ۳۲ سال آشنایی با او دارد و بسیاری از آن‌ها را در کتاب ۲‌ جلدی «در محضر لاهوتیان» آورده است. وی درباره سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی شیخ جعفر مجتهدی می‌گوید: «صفتی که در مرحوم مجتهدی بارز بود، ادب ایشان بود. در چند دهه‌ای که توفیق همصحبتی با ایشان را پیدا کردم، خنده‌ دندان‌نما از ایشان ندیدم. حتی افراد خردسال که وارد مجلس ایشان می‌شدند، تمام‌قد می‌ایستادند و احترام می‌کردند. نسبت به سادات احترام خاصی قائل بودند. حیا، ادب و شرم ایشان مثال‌زدنی بود. مستقیم در چشم انسان نگاه نمی‌کردند. فرض کنید کسی می‌آمد خدمت‌شان که یک گرفتاری داشت و راهنمایی می‌خواست. ایشان می‌خواستند دستورالعملی به او بدهند، مستقیم نمی‌گفتند. این‌طور می‌گفتند: آقا جان! ان‌شاءا... حالی پیش می‌آید... مشرف می‌شوی... در آن‌جا زیارت جامعه‌ای می‌خوانی و ان‌شاءا... برطرف می‌شود. این رفتار ایشان حاکی از ادب و حرمتی بود که برای افراد قائل بودند. این بیت را از قول حاج ملا آقاجان زنجانی می‌خواندند: ادب خوب است، ادب خوب است، ادب خوب/ هر آن‌کس بی‌ادب شد، می‌خورد چوب.»

  شب‌نشینی‌های بدون غیبت
آقای مجاهدی درباره آشنایی و دیدارهایش با مرحوم مجتهدی چنین می‌گوید: «ایشان منزلی نداشتند و جای خاصی مستقر نبودند. روزی هم که به رحمت خدا رفتند جز‌‌ همان پیراهنی که به تن داشتند چیزی نداشتند. ارتباط من با ایشان حدود 32 سال و تا زمان ارتحال‌شان ادامه پیدا کرد. ایشان غالبا مشهد، قم و قزوین بودند. انسان اگر پنج ساعت کنار ایشان می‌نشست، اصلا گذشت زمان را احساس نمی‌کرد و فضا رنگ و حال دیگری به خود می‌گرفت.» او درباره شب‌نشینی‌ها با شیخ هم می‌گوید: «زمانی که با ایشان آشنا شدم مجرد بودم و جلساتی با ایشان در قم داشتیم که دوستان دیگر هم بودند. این جلسات از غروب شروع می‌شد و تا اذان صبح ادامه پیدا می‌کرد. این شب‌نشینی‌ها غالبا با توسلاتی همراه بود و غزلیات حافظ و گنجینه اسرار عمان سامانی، غزلیات وحدت کرمانشاهی و شعرهای حجت‌الاسلام نیر تبریزی را می‌خواندیم. فضای جلسات ایشان به گونه‌ای بود که اصلا در آن‌جایی برای غیبت و تهمت و افترا نبود. تا نماز صبح که مشرف می‌شدیم حرم حضرت معصومه(س) و نماز را می‌خواندیم و به خانه برمی‌گشتیم اصلا نمی‌فهمیدیم این زمان چطور برای ما طی می‌شود.»
  مهمان نوازی و تواضع
روح لطیف و رفتار مؤدبانه این رادمرد عرصه عرفان به حدی ملکوتی بود که آدمی با یک بار برخورد شیفته او می‌شد و دیدارهای بعدی را آرزو می‌کرد. نحوه پذیرایی او از مهمانان و شور و شعف آنان از دیدار او، از زبان آقای مجاهدی خواندنی است: «همین که در را به صدا درآوردیم ایشان با چهره‌ای بشاش و جبینی گشاده در را باز کردند. جمال نورانی و هیبت وجودی ایشان به حدی دوستان را تحت‌تأثیر قرار داده بود که قادر به صحبت کردن نبودند. ما را به سرداب خانه راهنمایی کردند و در نهایت ادب و فروتنی سرگرم پذیرایی شدند. هرچه من و دوستان از ایشان خواستیم که بنشینند، قبول نکردند و فرمودند: در پیش زائران حضرت که نمی‌توان نشست! وظیفه من پذیرایی از شماست!» ایشان
 می گوید: «برای زائران احترام خاصی قائل بودند. بارها می‌دیدیم جایی رفته‌اند و رختخوابی را به دوش کشیده‌اند و عرق‌ریزان می‌آیند تا شب به خانواده‌ای که زائر امام رضا(ع) است سخت نگذرد. یا می‌رفتند از کوهسنگی که چند کیلومتر آن طرف‌تر از حرم امام رضا(ع) است، گهواره‌ای پیدا می‌کردند و به دوش می‌گرفتند و می‌آوردند. چون بچه‌ یک زائر شب بدون گهواره خوابش نمی‌برد. این رفتارها نشان می‌داد ایشان به جای صحبت کردن و موعظه، با عمل به انسان مهرورزی و خدمت کردن را نشان می‌دادند.»
  خانه‌تان را بهشت کنید
محمدعلی مجاهدی خاطره‌ای از توصیه جالب شیخ مجتهدی درباره خانواده نقل می‌کند: «وقتی موضوع ازدواج من پیش آمد و قطعی شد، آقای مجتهدی مرا خواست. تکیه‌کلامشان «آقاجان» بود. فرمودند آقا جان! تا دیشب شما زندگی مجردی داشتی و همه عشق و حال بود، ولی از امروز مسیر شما مسیر دیگری است و نمی‌توانید مسیر گذشته را ادامه دهید. اگر بخواهید ادامه دهید به جای پیشرفت، عقب گرد می‌کنید. گفتم برای چه؟ گفتند به هر حال شما وقتی ازدواج می‌کنید سرنوشت یک نفر را با سرنوشت خودتان گره می‌زنید. باید در تمامی مسائل، در شیرینی‌ها و تلخ‌کامی‌ها با هم سهیم باشید. این‌که شما بیایید و تا اذان صبح این‌جا بنشینید و خانم‌تان را در خانه تنها بگذارید و او احساس تنهایی و غربت بکند، حال او در شما اثر می‌گذارد و لذت سابق را از این جلسات نخواهید برد. پرسیدم پس این دوستانی که الان به این جلسات می‌آیند و سن و سالی رد کرده‌اند و بعضی‌هایشان نوه دارند چه؟ فرمودند علت درجا زدن‌شان همین است. من نمی‌خواهم شما مثل این‌ها باشید. الان دارم به شما می‌گویم تا گرفتاری این‌ها برای شما پیش نیاید. ممکن است این موضوع برای آن‌ها که سال‌ها از زندگی مشترک‌شان می‌گذرد، علی‌السویه شده باشد و دیگر با هم زندگی نمی‌کنند و همدیگر را تحمل می‌کنند. می‌خواهم به شما بگویم همین عشق و حال جلسه را به خانه‌تان ببرید، غزل حافظی که می‌خواهید این‌جا بخوانید، در خانه با خانم‌تان بخوانید. این تفسیر عرفانی که می‌خواهید این‌جا بخوانید، در خانه با همسرتان بخوانید. ببینید همین لذت به شما دست می‌دهد یا نه. خانه‌تان را بهشت کنید. مردم خانه را برای خودشان جهنم می‌کنند و بیرون از خانه را بهشت. اشتباه می‌کنند. خانه‌ انسان، خانه انس است. اگر بیرون از خانه ناراحتی می‌کشد، وقتی به خانه می‌آید باید احساس راحتی و آرامش کند. این زندگی است. حرف‌های ایشان بزرگ‌ترین پیام برای جوانان امروزی است.»
برش‌های خواندنی از کتاب «لاله‌ای از ملکوت»
کم نخواهید| آقا همیشه در باب توسلات می‌فرمودند: مواظب باشید هیچ‌وقت چیز کم از حضرت علی(ع) نخواهید که نزد کم شخصیتی نرفته‌اید. از بزرگ همیشه مطلب بزرگ بخواهید، به کوچکی خود منگرید، به کریمی و بزرگواری او بنگرید که پایان ندارد.کتاب لاله‌ای از ملکوت، جلد دوم

راز توفیق شیخ| غلامعلی کریمی می‌گفتند: «یک دفعه عده‌ای خدمت ایشان می‌رسند و از ایشان می‌خواهند تا رمز موفقیت‌های خود را بیان کنند. ایشان می‌گویند: «دستیابی به تمام این توفیقات در دو کلمه خلاصه می شود» و به ‌قدری ساده می‌گویند که حاضران فکر می‌کنند مثلاً با گفتن آن دو کلمه، مانند آقای مجتهدی خواهند شد. پس از اصرار زیاد از جانب آنان بالاخره آقا می‌فرمایند: «اول عمل به واجبات الهی و ترک محرّمات، دوم اجتناب از مکروهات و اهتمام در مستحبات» والحق که دنیایی در این کلام به ظاهر ساده نهفته است.کتاب لاله‌ای از ملکوت، جلد دوم

دل نشکنید| جناب حاج فتحعلی تعریف کردند: یک روز آقای دکتر ... نزد آقای مجتهدی آمده و گفت: «آقا جان یک باب مغازه دارم که آن را اجاره داده‌ام، اما موجر چند ماهی است که از پرداخت اجاره آن خودداری کرده و می‌گوید استطاعت پرداخت مال‌الاجاره را ندارم، اجازه می‌دهید علیه او اقدام کنم؟»آقا سکوت کردند و حرفی نزدند. روز بعد که آقای دکتر می‌خواست خدمت ایشان برسد به او اجازه ورود ندادند. تا مدت یک هفته آقای دکتر می‌آمد ولی آقا او را نمی‌پذیرفتند. وقتی علت آن را از ایشان سوال کردم، فرمودند: «بیست سال در بیابان‌ها رفته و خانه به‌دوش صحراها بودیم تا مبادا دل کسی را بشکنیم و به کسی آزار برسانیم، اکنون ایشان آمده است از ما جواز دل شکستن بگیرد.»
منابع این پرونده: فارس، ایرنا، وب سایت‌حوزه و تسنیم