آنفلوآنزای خشم

آفتاب یزد - یگانه شوق الشعرا: فضای رسانه ای کشور کمتر روزی است که از خشونت خبری مخابره نکند.این روزها خشم با مردم به خیابان می‌رود و در خانه‌ها بر سر سفره‌ها حاضر می‌شود. در ساختمان‌های مسکونی همسایگان خشم خود را بر سر یکدیگر تخلیه می‌کنند و در خیابان‌ها رانندگان خشمگین با یکدیگر رقابت می‌کنند و می‌جنگند. مردم جامعه ما بسیار زیاد خشمگین هستند و این روزها حجم اخبار بد آن چنان زیاد است که آستانه تحمل همگان را در معرض خطر قرار داده است. میزان خشم مردم یکی از مولفه‌های مهمی است که برای سنجش سلامت یک جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. مردم خشمگین توانایی سازندگی خود را از دست می‌دهند. روزی خبر از بی‌آبی یک منطقه می‌رسد و روز دیگر مردم در جایی از این کشور از کمبود امکانات حیاتی خود خبر می‌دهند. اگر برای قدم زدن در خیابان کلانشهرها قدم بزنید به صورت ملموس امکان دارد در یک ساعت شاهد چندین دعوا و نزاع خیابانی باشید. خشم حتی راه خود را به خانه‌ها پیدا کرده است و اخبار فرزندکشی نمود بارزی از خشونت در خانه و خانواده است. خشم هنگامی که تبدیل به خشونت می‌شود چهره فردی و اجتماعی نازیبایی دارد. هیچ‌کدام از ما از شنیدن منازعات دیگران لذت نمی‌بریم؛ حال و روزمان خراب می‌شود. برای هیچ‌کس خواندن الفاظ رکیک و زشت پای پست‌های سلبریتی‌ها خوشایند نیست. اما، خشمِ بدون خشونت هم کم‌عارضه نیست؛ آنجا که می‌تواند سلامت جسمی و روانی افراد را به خطر بیندازد، روی روابط و تعاملات اجتماعی و خانوادگی‌شان تاثیر منفی بگذارد، تصمیم‌گیری و کارشان را مخدوش کند یا بدتر از همه به دیگران سرایت کند و جامعه را به آنفلوآنزای خشم مبتلا سازد. برخی خشم را حاصل مدیریت نامناسب جامعه می‌دانند و می‌گویند وقتی در سطوح بالای مدیریت جامعه نزاع و تنش زیاد است طبقات پایینی نیز از سرایت این منازعات در امان نخواهند ماند. برخی دیگر بی‌ثباتی، نااطمینانی و فشارهای اقتصادی را منشا مهم‌تری برای بروز عصبانیت در جامعه می‌دانند. منشا دیگر خشم هم احساس تبعیض و نابرابری است. دیگران می‌گویند از اهمیت نادیده گرفته شدن مطالبات جامعه و بی‌توجهی به انتظارات فزاینده آن نباید غافل شد. علل بروز خشم هرچه باشد جامعه ما جامعه‌ای خشمگین است و این هشدار بزرگی است برای مسئولینی که تا میزان قابل توجهی مسبب حجم بالای این خشم اجتماعی هستند.
‏nمسئولین در قبال خشم مردم کاملا بی‌تفاوت هستند
در این خصوص امیرمحمود حریرچی جامعه شناس به آفتاب یزد گفت: «ما زمانی که بحث از سلامت را بیان می‌کنیم متاسفانه تنها بعد جسمانی آن را در نظر میگیریم در حالی که بعد روانی و اجتماعی سلامت بسیار مهم است.
ساده‌ترین تحلیل آن است که انسان سالم از لحاظ روانی شاد است. یعنی درست نقطه مقابل خشم،آن چیزی که ما امروز در جامعه می‌بینیم. بی‌تفاوتی‌های مسئولین باعث انتقال خشم به مردم می‌شود.این خشم در روابط روزانه مردم دیده می‌شود. الان حتی در محیط خانواده، محیط کاری و... خشم به صورت گسترده وجود دارد.چهره افراد نشان می‌دهد که جامعه ما جامعه خشمگینی است زیرا خشم به راحتی از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شود. آرامش جامعه به هم خورده است و مردم روزانه احساس نارضایتی بیشتری را نسبت به زندگی خود تجربه می‌کنند.برخی مسئولین در قبال خشم مردم کاملا بی‌تفاوت هستند. یعنی در عوض اینکه جوابگوی مردم باشند مدام از ترفند فرافکنی استفاده می‌کنند، به مردم دروغ می‌گویند و بازار وعده و وعید بسیار داغ است. از سوی دیگر نادیده گرفتن مردم خود باعث افزایش خشم آن‌ها می‌شوند. این وضعیت نشان‌دهنده آن است که سواره‌ها از پیاده‌ها خبر ندارند و سیرها درد گرسنگان را نمی‌فهمند. مسئولین کشور ما با استفاده از توجیه‌های نادرست خود خشم جامعه را افزایش می‌دهند. مردم کلافه شده‌اند و اگر خشم‌ها جمع شوند سلامت جامعه مختل می‌شود. برای مثال الان با اینکه واکسن مهمترین درخواست مردم است تنها مسئولین به وعده دادن بسنده کرده اند.نبود پاسخگویی در جامعه نشان‌دهنده آن است که توانمندسازی زیرساخت‌های جامعه ما در گذشته نادیده گرفته


شده اند. »
‏nمردم می‌دانند سوءمدیریت‌ها مسبب مشکلات امروز هستند
در ادامه جعفر بای جامعه شناس و محقق اجتماعی نیز در این باره به آفتاب یزد گفت: «رفتار غیر متعارف و اتفاقات ناگواری که تعادل روانی انسان را تحت تاثیر قرار بدهد قطعا ایجاد‌کننده خشم در انسان‌ها است.
زمانی که حجم بالای اخبار بد به انسان منتقل می‌شود فرد نمی‌تواند این حجم از اخبار بد را هضم کند و این خود ایجاد‌کننده خشم در جامعه است. در سوی دیگر واقعیت موجود با حرف‌های مسئولین تناقض زیاد دارد و این دوگانگی هم موجبات خشم و ناراحتی را فراهم می‌کند. این مورد در مسئله قطعی برق نمود پیدا می‌کند که قطعی‌ها حتی با برنامه‌های اعلام شده همخوانی ندارد. عمق فاجعه بیشتر از آن است که با عذرخواهی‌های مسئولین این مشکلات حل شوند. مردم جامعه ما می‌دانند و می‌فهمند و دولت‌ها در تمام این سال‌ها هیچ نوع سرمایه‌گذاری برای توسعه جامعه انجام نداده اند. مردم ما می‌دانند که ناکارآمدی‌ها و سوءمدیریت‌ها مسبب مشکلات امروز هستند و این موضوع آن‌ها را خشمگین
می‌سازد.»
‏nدر یک جامعه خشمگین جز ویرانی چیز وجود ندارد
وی در ادامه گفت:« مشکلات امروز جامعه ما حکایت از خطاهای انسانی است و مردم در تحلیل‌های خود این ناکارآمدی‌ها را تعمدی می‌دانند. امروز مردم در بدترین شرایط در حال زندگی کردن هستند و نیازهایشان در جامعه پاسخ داده نمی‌شود.کشور ما کشور افراط و تفریط‌ها است و این نشان‌دهنده سومدیریت‌ها است که خشم اجتماعی را برانگیخته است.سهل انگاری‌های فراوان باعث به وجود آمدن فجایع غیرقابل بخشش در جامعه شده است.
روان افراد در جامعه ما مختل شده است و زمانی که مردم می‌بفهمند خطا خطای مدیریتی است قدرت هضم خود را از دست می‌دهند لذا به رفتار‌های پرخاشگرایانه روی می‌آورد. در سوی دیگر مردم مهارت کنترل خشم را در جامعه به درستی نیاموخته‌اند اما تا حدی می‌توان خشم را تحمل کرد. زیرا خشم بالا در جامعه آثار مخرب فراوانی را به وجود می‌آورد. جامعه خشمگین یک جامعه ویرانگر می‌شود اگر این انرژی‌های منفی بخواهد متمرکز شود زیرا امکان فوران آن وجود دارد. فوران خشم در رفتار انسان ویرانگر است. غیر از اینکه روال عادی کار‌ها از مدار خارج می‌شود نشاط جامعه نیز از بین می‌رود. نشاط است که خلاقیت و نوآوری ایجاد می‌کند و خشم تمام خلاقیت را از بین می‌برد. لذا در یک جامعه خشمگین جز ویرانی چیزی وجود ندارد و مسئولین باید از تلنبار شدن این خشم بترسند. تکلیفی که مردم انجام می‌دهند اینجاد‌کننده حق بر گردان آن‌ها است. وقتی مردم نمی‌توانند به حق خود دسترسی داشته باشند بروز خشم یک امر طبیعی است. »
‏nزنگ خطر خشم مردم
در ادامه محمد صالح ‌نشان روانشناس نیز در این باره به آفتاب یزد گفت:«بالارفتن میزان اخبار منفی در جامعه باعث این می‌شود که توان تحمل روانی جامعه به واسطه فشارهای ذهنی و مشغله‌های آسیب رسان فکری تحت تاثیر
قرار بگیرد.
وقتی که بمباران مداوم اخبار منفی شکل می‌گیرد جامعه و افراد را به وضعیتی می‌رساند که به آن درماندگی آموخته شده گفته می‌شود. یعنی وضعیتی که تنبیه دائمی روان فرد اتفاق می‌افتد. این منجر به این می‌شود که خشم درونی آحاد مردم شدت پیدا بکند و چون که برای کنترل این خشم برای مردم هیچ گونه راهکاری وجود ندارد.
افراد در جامعه دچار وضعیت ناکامی، ناامیدی، خستگی روانی و اضطراب می‌شوند. در این حالت افراد معمولا از خود دو نوع واکنشن نشان می‌دهند.اول اینکه یک روند بی‌تفاوتی، انفعال، بی‌تصمیمی همراه با ناامیدی و یاس به وجود می‌آید.از سوی دیگر عده‌ای اقدام به رفتارهای تکانشی جهت آسیب زدن به خود، اطرافیان و جامعه
می‌کنند. در هر دو این حالت یک وضعیت عدم ثبات روانی و فکری در جامعه به چشم می‌خورد.این حالت منجر به این می‌شود که احتمال انجام اقدامات سازنده و موثر در جامعه کمرنگ شود و در نهایت می‌تواند جامعه را به وضعیتی برساند که فرد سعی کند با انفعال خود واکنش نشان دهد یا با پرخاشگری‌های گوناگون این خشم را به صورتی تخلیه کند. اگر برای این مسئله تدابیری اندیشیده نشود می‌تواند وضعیت جامعه را بسیار بحرانی سازد و این زنگ خطری برای مسئولین
مرتبط است. »