استثنایی که به قاعده تبدیل شده است

حمیدرضا بوستانی‪-‬ با شدت گرفتن سرعت انتصابات در دولت سیزدهم، بخشی از مناصب بر مبنای وابستگی‌های فامیلی تخصیص پیدا نموده است. تا جایی که حتی تعدادی از همراهان سیاسی دولت نیز زبان به انتقاد گشوده‌اند. برخی واکنش‌ها در حمایت از این انتصابات اما، قابل توجه است. یک روز بزرگواری این قبیل انتصابات را سیره امیرالمومنین(ع) می‌خواند و دیگر روز مقام مسئولی مدعی می‌شود در خصوص انتصابات فامیلی دولت بزرگنمایی گردیده و تبلیغات رسانه های بیگانه است. در این خصوص اما چند نکته قابل توجه است.
اول؛ عقل سلیم نمی‌پذیرد که وابستگان به یک صاحب قدرت سیاسی صرفا با اتکاء شایستگی بر مسندی تکیه زده باشند. اینکه ادعا شده انتصاب افرادنزدیک به مسئولان ذی نفوذ بر مبنای شایستگی صورت گرفته فقط در صورتی قابل تایید است که صلاحیت بسیاری از واجدان شرایط بصورت شفاف بررسی و فرد منتخب با تایید تعداد زیادی از صاحب‌نظران انتخاب شود. به عبارتی، شایستگی باید در فضایی رقابتی به اثبات برسد. وقتی معیار و رقابتی وجود نداشته باشد می‌توان با رزومه‌سازی فرد مدنظر را شایسته‌ترین فرد موجود برای تصدی یک مسئولیت معرفی نمود و حتی بر این انتخاب نیز بالید. شایسته، ادعای انتصاب افراد بر مبنای شایستگی غیرقابل پذیرش می‌باشد.
دوم؛ رویه مرسوم در خصوص انتصابات به گونه‌ای است که صاحب نظریه غنیمت جنگی نیز نمی‌تواند از عهده توجیه آن برآید. به بیان دیگر، برخی مسئولان روی نظریه غنیمت جنگی را نیز سفید کرده‌اند. صاحب این نظریه معتقد است که اعضای حزب و جناج پیروز انتخابات، مناصب را بین خود تقسیم نموده و با سمت‌های سیاسی و مدیریتی بمانند یک غنیمت جنگی برخورد می‌کنند. اگر تاکید این نظریه بر تقسیم مناصب بین هم‌حزبان بود، متاسفانه اکنون به مسیری در حال حرکت هستیم که تصدی بسیاری از مناصب بر مبنای شایستگی‌های فامیلی است. به هر حال، باید پذیرفت که سازمان دولتی یک شرکت خانوادگی
نبوده و اخلاقی نیست که مدیریت آن را به دلخواه بین هم کیشان خویش تقسیم کنیم.


سوم، صاحب‌نظران زیادی بر این عقیده‌اند حل بحرانهای امروز جامعه ما نیازمند تحولی بزرگ بوده و مستلزم این است که افرادی توانمندتر از گذشتگان زمام امور را به دست گیرند. علیرغم این واقعیت، با این شیوه انتصاب و گزینش مدیران، اگر خیلی هنر کنیم بتوانیم حافظ وضع موجود باشیم. تغییرات بزرگ انسان‌های کاربلد و متخصص می‌خواهد. وقتی متصدیان مهمترین مسئولیت‌ها از بین نزدیکان و هم کیشانیک مقام سیاسی انتخاب شوند قطعا دایره انتخاب نیز محدود گردیده و نخبگان جامعه گوشه‌نشین خواهند شد.
چهارم، نظریه‌پردازی به نام منتسکیو بر این عقیده است که فقط قدرت می‌تواند قدرت را متوقف کند. بر خلاف این اصل پذیرفته شده، در جامعه امروز ما، همسویی بیش از حد قوایی مانند مجلس و دولت در کنار صدا و سیما کتمان‌ناپذیر است. شاید به همین دلیل است که این روزها در مقابل انتصابات فامیلی و بدون ضابطه اعتراض سازمان یافته‌ای صورت نمی‌گیرد. بررسی تجربه همسویی بیش از حد قوا در دولتهای نهم و دهم که با سکوت مجالس وقت به اقدامات آن دو دولت توام شد نشان داده است که این همراهی بی‌قید و شرط ختم به خیر نخواهد شد. پس از تعریف و تمجیدی که نهادهای همسو این روزها نثار یکدیگر می کنند هیچ‌وقت نباید ملاک قرار گیرد.
در نهایت؛ همسویی بی چون و چرای نهادها با وجود همه ایراداتش یک پیامد مثبت هم دارد. درست است که با وجود همسویی، قدرتی وجود ندارد که در مقابل اقدامات نادرست قدرت دیگر عرض اندام کند ولی این مزیت را نیز دارد که نمی‌توان توپ را در زمین یک رکن خاص که احتمالاً دیواری کوتاه‌تر نیز دارد، انداخت. خیل زیادی از صاحب‌منصبان امروز، منتقد پروپاقرص دولت قبل بوده‌اند. بسیاری از آن‌ها بدون حتی اندکی تردید، دولت قبل را مسئول ناکارآمدی‌ها می‌دانستند. با وجود اینکه از بسیاری جهات نمی‌توان در مقام دفاع از عملکرد دولت قبل بر آمد ولی باید خاطرنشان ساخت که مردم دیگر مشکلات، بی‌تدبیری‌ها و ناکارآمدی‌ها را به پای آن دولت نخواهند نوشت.