لبخند بزن قاضی شارع!

امید مافی‪-‬ معجزه یعنی ۵۶ سال پس از اجرای امیر ارسلان در تالار سنگلج او همچنان باصلابت ایستاده و از این خانه ابری حرف می‌زند. ۸۷ سال هم که گذشته باشد قاضی شارع هنوز برای ما یک نقش تازه است. هنوز که هنوز است با ابوالفتح صحاف در سربداران همذات پنداری
می‌کنیم و به یاد می‌آوریم آقای بازیگر را در عرصه‌ای به فراخی زمین و آسمان.
ندیم بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی و اکبر رادی که با نمایشنامه‌هایش در دهه سی قلب‌ها را فتح کرد و با بلبل سرگشته تندیس نخستین مسابقه نمایشنامه‌نویسی را به کلبه درویشی‌اش برد در گذر زمان نه تنها خسته و دلزده نشد، بلکه ردای اسطوره‌ای بی‌بدیل را بر دوش انداخت تا نام علی نصیریان اشک و لبخند را در قاب چشم دوستداران نمایش بنشاند.
مردی که با گاو اکران شد و در فیلم داریوش مهرجویی به ستاره‌ای فروزان بدل گشت بعدها با آقای هالو، پستچی، ناخدا خورشید، سال‌های خاکستر و بوی پیراهن یوسف روح ورم کرده سوته دلان پرده نقره‌ای را التیام بخشید تا به هنگام بارش باران قناری‌ها از دهانش بیرون بیایند و او پای رواق آفتاب به دردانه هنر هفتم بدل شود.


حالا علی نصیریان در ۸۷ سالگی به قدم زدن در میدان شاهپور و خیابان مهدی خان دلخوش است تا به یاد ایام شباب ماه را در پهنای صورتش بنشاند و در تعقیب و گریز لعبت بی‌وفایی به نام زندگی تنها پوزخند بزند.
پیرمرد اما هنوز شیفته معرکه گیری و نقالی است و پس از این همه سال کودک درونش بهانه‌های زیرخاکی را می‌گیرد و دلش برای سال‌هایی که رفته و هرگز بر نخواهد گشت یک ذره شده است.
در غیاب داود رشیدی، جمشید مشایخی و عزت الله انتظامی یاران همیشه همراه نصیریان که مسافر خانه خورشید لقب گرفته‌اند حالا او تنهاتر از همیشه روی شیشه‌های بخار گرفته جهان عکس دوستانش را نقاشی می‌کند و به این فکر می‌کند که خوب یا بد، تلخ یا شیرین همه چیز گذشته و خاطره‌ای بیات سراغ این روزهای آرام را گرفته است.
پس مبارک باد میلاد مردی که با میوه ممنوعه و شهرزاد شیداترمان کرد تا به احترام یک عمر تلاش دل انگیزش کلاه از سر برداریم و گیج و مبهوت به عشق آقای بازیگر هورا بکشیم.
مبروک، مبروک...