روزنامه ایران
1401/09/13
همکاری ایرانیها با انیمیشنسازان خارجی
نیلوفر ساسانی/ قرار گرفتن آثار انیمیشن در فهرست پرفروشهای سینمای ایران و از سوی دیگر بیرغبتی نهادها و ارگانهای سینمایی فرهنگی برای سرمایهگذاری در تولید این آثار، از معادله چند مجهولی فراتر رفته و تبدیل به معما شده است. با تجربه موفق انیمیشنها در گیشه از «شاهزاده روم» و «فیلشاه» تا «پسر دلفینی» و «لوپتو» انتظار این بود ساخت انیمیشن به عنوان فرمولی تازه جهت تضمین موفقیت سرمایهگذاران، تهیهکنندگان و فیلمسازان مورد استقبال قرار بگیرد اما چشمانداز انیمیشنسازی در ایران نگران کننده است. در تمام این سالها انیمیشنسازی در ایران با تزریق بودجههای دولتی روی پای خود ایستاده و حالا با کمرغبتی سرمایهگذاری دولتی در این حوزه نفس انیمیشن در سینمای ایران به شماره افتاده است. اگرچه فعالان این حوزه معتقدند خروجی آنچه با تزریق بودجههای دولتی به دست میآید - همچون دیگر گونههای سینمایی- صنعت سینما نیست و تنها با تقویت بخش خصوصی و گسترده شدن بازار اکران، انیمیشن میتواند به حرکت بالندهاش ادامه دهد اما با قطع حمایتهای مالی دولتی بعید است انیمیشن ایرانی به حیات خود ادامه دهد. با رویگردانی سرمایهگذاری در ساخت انیمیشن داخلی، استعدادهای این حوزه جذب دفاتر خارجی شدهاند و دانش و تجربه آنها در خدمت انیمیشنهایی است که بازار مصرفشان خارج از ایران است؛ محصولاتی که تولیدکنندگانش حتی گوشه چشمی هم به بازار کوچک اکران ایران ندارند. در نهایت خسارت دیدگان اصلی این ماجرا، نسل کودک و نوجوانی است که به گفته هادی محمدیان مخاطب اصلی سینمای ایران است.باز خودمانیم و خودمان
«سینما برای مخاطبان کودک و نوجوان است. در همه جای دنیا سینما مساوی است با سینمای کودک و نوجوان. مگر میشود فیلمی که برای گیشه ساخته شده مخاطبی غیر از کودک و نوجوان داشته باشد. سینما مال کودک و نوجوان است. دائم اعلام میشود انیمیشن در وضعیت بیمار سینما میفروشد اما باز آن را جدی نمیگیریم و آنچه میبینیم عدم توجه به سینمای انیمیشن است.» گوینده این صحبتها، هادی محمدیان کارگردان انیمیشنهای سینمایی «شاهزاده روم»، «فیلشاه» و «بچه زرنگ» است. او میگوید فروش قابل توجه انیمیشنهای ایرانی حتی در شرایط غیرمعمول امروز هم شگفتانگیز نیست و از یک اتفاق فراتر رفته است: «از صددرصد تولیدات انیمیشن، صددرصد آن فروخته است. با همه بیمهریها و کملطفیها، انیمیشن جزو 4 تا 5 فیلم پرفروش سال بوده است. تعجب میکنم که همچنان موفقیت این آثار و چرایی آن برای برخی سؤال است! اصلاً به فرض اینکه دلایل جذابیت انیمیشنها را بیابیم و راجع به آن بحث کنیم چه تأثیری در سینمای انیمیشن دارد؟ کسی میرود انیمیشن بسازد، تهیهکننده و سرمایهگذار ترغیب میشود؟ کسی از آن حمایت میکند؟ باز خودمانیم و خودمان.»
او میگوید با وجود اظهار علاقه مسئولان سینمایی به سینمای انیمیشن اما هیچوقت این علاقهمندیها تبدیل به جریان نشده است: «بحث حمایت که میشود دوستان فکر میکنند باید برویم به سمت سینمای دولتی. برایتان مثال میزنم، والت دیزنی در سنای امریکا بودجه دارد اگر چه محصولش صرفاً فیلم نیست و دنیای سرگرمی است، اما ما اینجا برای شادی مردم چه کار میکنیم؟ آیا کارگروهی برای حال خوش مردم داریم. در میان همهجور معاونتی که در ریاست جمهوری وجود دارد، معاونت شادی، سرگرمی و خوشحالی مردم کجاست؟ در این وضعیت بمباران خبرهای ناراحت کننده آیا برنامهای برای شادی بچهها داریم؟ اگر در چنین شرایطی سینمای کودک که من آن را مترادف انیمیشن یا فیلمهای تلفیقی - انیمیشن و رئال - میدانم، خوب میفروشد به خاطر همین نیاز بچهها به تفریح و شادی است. سینما مال کودک و نوجوان است. سوپرمن و بت من هم قهرمانهایش، جوان و نوجوان هستند. این فرمول فروش گیشه است.»
محمدیان که این روزها با دفاتر اتریش در حال همکاری است در پاسخ به سؤالی درباره افزایش این همکاریها و کم شدن فعالیت انیمیشنسازان آزمون پسداده در سینمای ایران میگوید: «ما کنارهگیری نکردیم. تولید انیمیشن خیلی گران است و الان کمتر از 30 و 40 میلیارد نیست. ساخت یک انیمیشن دو، سه سال طول میکشد و سازمانها و ارگانها به خاطر آمار کارنامه مدیریت سراغ آثاری میروند که زودتر به نتیجه برسند. از سوی دیگر ما در انیمیشن بازیگر و سلبریتی نداریم، یک مشت حیوان و جانور تخیلی داریم که برای مدیریت جذاب نیست با آنها عکس یادگاری بگیرند و سه سال هم بابت به نتیجه رسیدن آن صبر کنند. مجبوریم علیرغم میل باطنیمان با شرکتهایی کار کنیم که مصرفش کشور خودمان نیست. من فراریام از این ماجرا اما چارهای نیست. خیلی از بچههای ایرانی دارند با شرکتهای خارجی کار میکنند که تفکر و محتوای ما را نمیخواهند بلکه میخواهند ما پیمانکار آنها باشیم. ما فرار مغزهایی داریم که فرار نیست قرار همراه با فرار است. تولید داخلیمان خیلی محدود شده و فاجعهای جدی انیمیشن ایران را تهدید میکند. احتمالاً تا 4 سال آینده یا تولید انیمیشن نداریم یا خیلی محدود شده و به تنظیمات اولیه برمیگردیم.»
او در عین حال تأکید میکند: «روزی رؤیای ما ساختن انیمیشن بلند سینمایی بود و محقق شد. هنوز و هر روز من و دوستانم میجنگیم که این پرچم روی زمین نیفتد. بارها گفتهام همین دهه هشتادیها نسلی سرشار از هوش و استعداد هستند که اگر به درستی سمت تکنولوژی، انیمیشن و جلوههای ویژه هدایتشان کنیم مثل باد از کنار ما رد میشوند.»
مجبوریم بیرون از ایران کار کنیم
جواد مطوری مستندساز و برنده سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری حدود 9 سالی است که استودیواش - Alzahra VFX/Animation studio - با پرفروشترین فیلمهای بالیوود از جمله RRR و باهوبالی 2 همکاری دارد، درباره این همکاریها و کوچ فعالان این عرصه به دفاتر خارجی میگوید: «ما صنعت سینما نداریم. سینمای ایران یک دورهمی چند صد نفره است که با این تعداد کم هیچوقت صنعت شکل نمیگیرد. گیشه هم گیشه کوچک و نحیفی است. کل فروش سینمای ایران از زمانی که ناصرالدین شاه دوربین را به سینمای ایران وارد کرد تا همین امروز به 30 میلیون دلار نرسیده در حالی که یک فیلم هندی ممکن است به تنهایی 700 میلیون دلار بفروشد. در واقع ما با صنعتی کوچک و غیر پولساز روبهروییم. بر همین اساس کمپانیها نمیتوانند دوام بیاورند و به بیرون کوچ میکنند و به جای اینکه به فیلمهای داخلی سرویس بدهند به فیلمهای خارجی سرویس میدهند. به هر حال برآمدن از پس هزینه دستمزد، ابزار سختافزاری و نرمافزاری کار سادهای نیست و مجبوریم برای بیرون از ایران کار کنیم.»او در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود فروش خوب انیمیشنهای ایرانی، ساخت این آثار محدود و متوقف است، میگوید: «گستره اکران در ایران بسیار کوچک است. بهترین فیلم سینمای ایران مگر چند سالن سینمایی در اختیار دارد؟ چون مارکت کوچک است کسی انگیزه ندارد کاری انجام دهد. من برای ساخت یک فیلم سینمایی انیمیشن حداقل باید یک و نیم تا دو میلیون دلار هزینه کنم که در اکران نصف سرمایه هم بازگشت ندارد، بالطبع ترجیح میدهم برای فلان برند خارجی تیزر بسازم که حداقل 40 تا 50 درصد سود دارد. همین روزها ما مشغول تولید یک سینمایی هستیم که بازار مصرفش بیرون از ایران است. احتمالاً داخل ایران هم اکران نشود چون در نهایت حدود یک میلیون تا دو میلیون دلار فروش دارد یعنی حتی ارزش آن را ندارد که دوبله کنی.»
او درباره نحوه همکاری با دفاتر خارجی و اینکه چرا فعالان این عرصه به جای تولید محتوا به سرویسدهی متمرکز شدهاند، میگویند: «کمپانیها یا conten maker یعنی تولیدکننده محتوای اورجینال هستند یا service provder یعنی به شرکتهای خارجی خدمات میدهند. بزرگترین شرکتهای دنیا service provider هستند. کمپانی ما هم از همین دسته است. برخی شرکتها اصرار دارند که بگویند conten maiker هستند. مدل خوبی هم هست اما لزوماً به معنای اشتغالزایی و موفقیت تجاری نیست. اگر مارکت موفقی نداشته باشی، سرمایهگذاریات روی هواست. در ایران تقریباً انیمیشنی نداریم که با بودجه خصوصی تولید شده باشد، اکثر آثار با بودجههای دولتی است. از معدود آثار بخش خصوصی «آخرین داستان» اشکان رهگذر است که ساخت آن حدود 12 سال طول کشیده است. اینکه اسمش صنعت انیمیشن نیست؛ صنعت یعنی اینکه دو، سه سال کار کنی، در اکران پولش برگردد و بروی سراغ کار بعدی. بازار، بازار کوچکی است و بودجه تولید اکثر آثار را دولت داده که این یک رابطه مرغ و تخم مرغی ایجاد میکند. سؤال میشود چرا فیلم نداریم چون اکران نداریم، چرا اکران نداریم چون فیلم نداریم.»
مطوری درباره تمرکز فیلمسازان آزمون پس داده روی محصولات خارجی در شرایطی که ارگانها و نهادهای دولتی نیز از سرمایهگذاری در بخش انیمیشن پا پس کشیدهاند و در نهایت خالی شدن سبد سینمایی مخاطب کودک و نوجوان ایرانی میگوید: «حل این معضل برنامه، حوصله، صبر و سرمایه میخواهد. کره جنوبی 20 سال پیش جریان سینمایی و مدیا را شروع کرده و الان خروجی میگیرد. بودجه فرهنگ کره جنوبی در چند سال گذشته چند برابر شده و در مقابل درآمد شگرفی هم از صنعت سینما و مدیا دارد. در حالی که در مقایسه با ایران کشور کوچکتری است و مخاطبانش هم از سینمای ایران کمتر است ولی برد بلندتری دارد و نگاهش به این حوزه جدیتر است. در کشور ما اما چون مسائل فرهنگی آخرین دغدغه هر دولتی است بودجه خاصی به آن اختصاص نمیدهند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پولی ندارد که بخواهد در حوزه انیمیشن استفاده کند. اگر بخواهیم مشکل را حل کنیم اول باید مثل کره جنوبی صندلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به صدر سالن هیأت دولت منتقل کنیم. فارغ از اینکه چه کسی روی آن صندلی نشسته، مقصود من پررنگ شدن و اهمیت آن صندلی به عنوان نماینده فرهنگ است. تا زمانی که مسئولان این امر را جدی نگیرند هیچ کاری نمیتوان کرد. وقتی در داخل ایران، پول نیست مجبوریم با بازار خارج از ایران کار کنیم. خارجیها هم که کشته مرده ما نیستند، میگویند این سفارش، کار کنید تا پول بدهیم. طبیعی است که محتوای اورجینال تولید نمیشود. کل فروش «پسر دلفینی» نهایتاً 12 میلیارد تومان هم که بشود برابر یک تیزر تبلیغاتی خوب یا پول دو تیزر متوسط در خارج است. خودمان را گول نزنیم، پول گندهای در این حوزه وجود ندارد.»