پروژه دلسردسازی یک ملت؛ زمینه ها و عوامل

ایران عزیز ما در سال های اخیر زیر شدیدترین فشارها، تحریم ها، تهدیدها و جنگ رسانه ای و تبلیغاتی قرار داشته است. در این میان، نقش مردم در خنثی کردن همه توطئه ها و فشارهای فزاینده بی بدیل و خیره کننده بوده است. طی این سال ها همزمان دشمنان منطقه ای و بین المللی تلاش کرده اند مردم را به آینده کشور بدبین و ناامید کنند و شوربختانه در این میان، سوء مدیریت و ناکارآمدی اقتصادی دولت ها به این مسئله دامن زده است. فارغ از انتقادات بحق بسیاری از مردم از جمله اقشار متوسط و ضعیف جامعه از وضعیت اقتصادی، به نظر می رسد یک پروژه منسجم، عملیاتی، گام به گام و تدریجی برای ایجاد دلسردسازی (demoralizing) ملی در ایران در حال انجام است که باید از ابعاد، زمینه ها و عوامل آن آگاه بود و راهبرد مشخصی برای مقابله با آن در نظر گرفت. در خصوص زمینه ها باید گفت، این پروژه یک سری زمینه های داخلی و یک سری عوامل خارجی دارد: زمینه های داخلی  مهم ترین زمینه داخلی دلسردسازی مردم از آینده کشور را باید تلاطم های اقتصادی، تورم، تحریم ها و کاهش رشد اقتصادی دانست که در سال های اخیر زندگی و معیشت را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. از سوی دیگر، بی برنامه بودن ها و کج سلیقگی ها در عرصه های فرهنگی و اجتماعی به ویژه در مواجهه با شکاف ها و گسست های نسلی، یکی دیگر از منابع و زمینه های تعمیق نارضایتی هاست. عوامل بیرونی  نارضایتی مردم از وضعیت اقتصادی و همچنین تشدید گسست های بین نسلی که ظاهرا برنامه ای برای آن وجود ندارد، زمینه لازم برای پیشبرد راهبرد دلسردسازی ملت ایران توسط دشمنان را فراهم می کند. جایی که آمریکا، اروپا و وابستگان منطقه ای شان، از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به ایران عزیز و ناامید کردن مردم از نظام اسلامی و کلنگی کردن بنیان های ملی و هویتی فروگذار نکرده اند. در این سال‌ها تحریم ابزار آن ها برای فشار بر مردم و رسانه و جنگ تبلیغاتی ابزار مکمل برای دلسرد کردن مردم از آینده و تزریق حس ناامیدی و بدبینی به جامعه است. دلسردسازی چیست؟ در روان شناسی دلسردسازی (demoralizing) به معنای «گرفتن روح یا اشتیاق زیستن از کسی (یا ملتی) و او (آنان) را در آشفتگی و ناامیدی و سردرگمی افکندن» است.  مراحل راهبرد دلسردسازی ملی یک راهبرد مربوط به دلسردسازی و تضعیف روحیه، شامل مجموعه ای منسجم همچون تبلیغات، فریب، اطلاعات نادرست، عوامل نفوذی، جعل یا هر ابزار جنگ سیاسی دیگر برای دستیابی به اهدافی است که آرمان ها و اهداف ملی و هویتی یک ملت را نشانه می گیرد. یک تلاش استراتژیک برای تضعیف روحیه، بیش از یکی از این ابزارها استفاده خواهد کرد و محدود به یکی از آن ها نخواهد شد. بر این اساس، با استفاده از همه ابزارها، به روحیه و امید یک ملت حمله می شود. یک کمپین تضعیف روحیه استراتژیک، در این شش مسیر اجرا و هدایت می شود: ۱. منحرف کردن نفرت به سمت خود (نظام سیاسی) که معمولاً به سمت دشمن معطوف بوده؛ به این معنا که دشمن به رغم همه تحریم ها و فشارها، دیگر مورد تنفر جامعه قرار نمی گیرد و به جای آن ساختارهای سیاسی خودی هدف قرار می گیرد و نفرت به سمت خودی منحرف می شود. ۲. کاشتن بذر شک به خود؛ این یکی از مهم ترین مراحلی است که دشمن برای تضعیف روحیه یک ملت اجرا می کند. جایی که تلاش می کند بذر شک و تردید را در دل تک تک آحاد یک ملت بکارد و شکاف بزرگی بین دولت و ملت ایجاد کند. ۳.  ایجاد کانون جدید و متعدد از نفرت و سرخوردگی؛ گام بعدی دشمن، ایجاد کانون های جدید نفرت و سرخوردگی در درون یک ملت است. این کانون های نفرت فقط رابطه مردم با حاکمیت را هدف قرار نمی دهد بلکه رابطه ملت با ملت و خرده فرهنگ های آن را نیز هدف گرفته است؛ ارزشی در برابر غیرارزشی، بی حجاب در برابر با حجاب، فقیر در برابر غنی، ملی گرایی در برابر مذهب گرایی و... از جمله این کانون های جدید نفرت و سرخوردگی است که در مدار پروژه دلسردسازی یک ملت انجام می‌شود. ۴. ایجاد ترس و تبدیل آن به اضطراب اجتماعی یکی دیگر از اصول استراتژیک دلسرد ساختن یک ملت است. به این معنا که ابتدا ترسی را از آینده کشور نزد تک تک افراد یک جامعه ایجاد می کنند و این ترس به مرور یک اضطراب اجتماعی گسترده را ایجاد خواهد کرد. اضطراب از این که کشور آینده تاریکی دارد و نمی توان بحران ها را حل کرد، همچنان که در سال‌ها و ماه های اخیر به خوبی شاهد بوده ایم که رسانه های ضدایرانی مدام محتوایی را پمپاژ می کردند که دیگر قرار نیست چیزی حل شود و کشور به سامان نمی رسد. این جاست که جامعه وارد یک بی‌قراری ملی می شود و افراد خود را در مرحله بقا می بینند و ممکن است دست به هر اقدام ضد اجتماعی بزنند.  ۵. انکار حقایق؛ پس از تزریق نفرت، ترس، اضطراب و بی‌قراری در جامعه، هر حقیقتی نادیده گرفته و هرگونه تحریف، اخبار دروغ و تخریب پذیرفته می شود. در این مرحله، توضیح حقایق برای کاهش اضطراب اجتماعی و خنثی کردن تحریف ها سخت می شود و عملا ممکن است با چنین رویکردی تشدید شود. در همین ناآرامی های اخیر به وضوح دیدیم که در هر حادثه ای، دشمن پمپاژ خبری گسترده ای را انجام داد که کار کار خودشان است! متاسفانه در این زمینه، بخشی از جامعه نیز به رغم توضیح حقایق توسط حاکمیت و رسانه های داخلی، حاضر به پذیرش نبوده اند. اگر چه عملکرد نامناسب رسانه های حاکمیتی مانند صداوسیما در ایجاد این وضعیت بی‌تاثیر نبوده است. ۶. ترویج خشونت؛ همه اصول بالا در راهبرد دلسردسازی و تضعیف روحیه یک ملت، در نهایت قرار است به کجا ختم شود؟ به نظر می رسد، هدف غایی پروژه تضعیف روحیه و ناامیدی یک ملت، ترویج خشونت اجتماعی و خارج کردن شهروندان ایرانی از مدار عقل اجتماعی است؛ به این معنا که آن چنان حس ناامیدی، سرخوردگی، ترس و اضطراب به جامعه تزریق می شود که هر فردی خود را در مرحله بقا می بیند و ممکن است دست به هر اقدام خشونت‌باری بزند، به این دلیل که تصور می کند آینده تاریک است و چیزی برای از دست دادن ندارد. به صورت کلی، به درازا کشیدن فشارهای اقتصادی، احساس همیشگی بودن روندهای آزاردهنده، تلاطم های اجتماعی و سیاسی و در شرایط بحرانی زیستن، احساس چیرگی فساد، احساس جدا بودن از جهان و... از مهم‌ترین زمینه های داخلی دلسرد شدن یک ملت است که دشمنان ایران اسلامی تلاش گسترده ای برای تعمیق آن دارند.در پروژه دلسردسازی ایرانی ها توسط دشمن، ایجاد این پذیرش که دشواری ها و سختی ها همیشگی هستند و پایانی بر آن نیست از اهمیت زیادی برخوردار است و می‌تواند سبب بی‌روح شدن و از دست دادن شوق زندگی، رها کردن تلاش برای سازندگی و بهتر کردن خانه و میهن خود، بی‌اعتنایی به ویرانی آن و در نمونه‌های حادتر، همکاری برای نابودی آن شود! آن چه برای خنثی کردن این پروژه به عنوان پروژه ویران کردن ایران ضروری است، حل بنیادین مشکلات اقتصادی و پایان دادن به تلاطم هایی است که مشکلات زیادی را برای مردم به ویژه اقشار ضعیف کشور ایجاد کرده و می تواند زمینه های بحران آفرینی را برای دشمن فراهم کند. در این میان، حضور مسئولان در میان مردم و تلاش مداوم و شبانه روز برای حل مشکلات آن ها نکته اساسی است.