هر قدر اثر تاریخی بسازیم باز هم کم است!
[ پولاد امین] این روزها در کنار فصل چهارم سریال «نون.خ»، سریال «آتش و باد» نیز روی آنتن است و بهخاطر حضور چهرههای معتبر و محبوب و البته روایت داستانی جذاب در بستر تاریخ، علاقهمندان زیادی بهدست آورده است. سریالی درباره رقابت و مخالفت دیرینه و کهنه کدخداهای دو طایفه همسایه که با خواستگاری یکی از این دو خان از دختر آن دیگری زخمهای کهنه سر باز میکنند و آتش کینه و دشمنی بین این دو گر میگیرد و شعلهورتر میشود.این خلاصهای است از داستان سریال پرهزینه «آتش و باد» که این روزها -به مناسبت نوروز و رمضان- روی آنتن شبکه سه رفته است. سریالی که بهسان بسیاری دیگر از سریالهای تاریخی موسوم به «الف» ازجمله «گیلدخت» که آخر هر هفته روی آنتن میرود، داستانی در بستر تاریخ دوران قاجار را روایت میکند. شباهت این دو سریال البته در فضای تاریخی مربوط به دوران قاجار خلاصه نمیشود، بلکه در کنار تهمزه عاشقانه هر دو سریال، روایتهای فرعی مربوط به مقطع مهم مشروطه و... حضور بازیگری چون محمود پاکنیت در نقش «خان» از دیگر نقاط تشابه «آتش و باد» با دیگر سریالهایی هستند که درباره این مقطع تاریخی جلو دوربین رفتهاند.درباره این مسائل با محمود پاکنیت به گفتوگو نشستهایم. بازیگر باسابقه سریالهای تاریخی که در هر سریالی که ایفای نقش کرده، فارغ از کیفیت کلی سریال، استانداردی دشواریاب را به نمایش گذاشته است.
شما تاکنون در طیف وسیعی از کارهای مختلف تلویزیونی حضور داشتهاید. با این حال، مرور حتی گذرای کارنامهتان حکایت از تعلق خاطری آشکار به سریالهایی میدهد که داستان عاشقانه خود را در بستر رویدادها و فضای تاریخی روایت میکنند. میتوانید درباره این علاقه حرف بزنید که اصلا وجود دارد یا نه و اگر هست، از کجا آغاز شده است؟
خب، این یک ژانر محبوب است که محبوبیتش هم بهخاطر جذابیتی است که دارد. تقریبا تمام علاقهمندان به سینما و تلویزیون این ژانر را دوست دارند. برای من اما این علاقه یک ریشه حرفهای هم دارد. فراموش نباید کرد که حضور جدی من در تلویزیون -بعد از چند کار سینمایی- در سال ۱۳۷۱ با سریال «روزی روزگاری» رقم خورد که این حال و هوا را در کنار فضای بیابان و مناسبات ایلیاتی داشت. این را هم خوب میدانید که در سینما و تلویزیون ما، بازیگر به هر نقشی که مشهور شود، در ادامه هم شبیه به همان کارمشهور بهش پیشنهاد خواهد شد. برای من هم همین اتفاق افتاد و به همین دلیل است که تعداد اینجور کارها در کارنامهام زیاد است، با اینکه در این بین خیلی از کارهای مشابه را هم برای فرار از تکرار رد کردهام که اگر آنها را هم بازی میکردم، آنوقت دیگر این سؤال شما رنگ و بویی دیگر داشت.
وقتی میگویید که خیلی از کارها را در این فضا رد کردهاید، پس یعنی استانداردهایی برایتان اهمیت دارد که طبیعی هم هست و البته این معنا را هم دارد که «آتش و باد» این استانداردها را داشته. نه بهعنوان یک بازیگر، بلکه اگر قرار باشد بهعنوان یک منتقد کلیت این سریال را نقد کنید، چه میگویید؟ «آتش و باد» چه داشت که در آن بازی کردید؟
از نظر خودم -که امیدوارم تماشاگران و البته منتقدان و کارشناسان هم نظرشان به من نزدیک باشد- این سریال تمام چیزهایی را که میتوان از یک سریال انتظار داشت در خود دارد. بهعبارت بهتر، تمام چیزهایی که برای جذاب کردن یک سریال تلویزیونی لازم است در این اثر هست. «آتش و باد» داستان جذاب و پرفرازونشیبی دارد که در بستر تاریخ روایت میشود و با انقلاب مشروطه و حوادث و اتفاقات پس از آن گره میخورد. سریال همچنین لوکیشنهای چشمنواز و طراحی صحنه فکرشده و پرزحمتی هم دارد که نتیجهاش را میشود در تکتک پلانهای آن دید.
به این دلایل پذیرفتید که در «آتش و باد» حضور داشته باشید؟
قطعا! با این توضیح که داستان پرفرازونشیب و پرشخصیت این سریال که مشخص بود مدتزمان زیادی روی آن کار شده است، عامل اصلی بود. در واقع، در این کار هم مثل بقیه کارهایی که به من پیشنهاد شده، حداقل برای من متن کار اهمیت بسیار داشت. بهعبارت بهتر، بهخاطر متن بسیار جذاب و شسته و رفته این کار جذب آن شدم.
در جاهای زیادی گفتهاید که «آتش و باد» را یکی از کارهای موفق کارنامهتان میدانید و بسیار دوستش دارید. زمانی که تصمیم گرفته بودید در این سریال ایفای نقش کنید، آیا فکرش را میکردید یا بهتر است بگویم انتظارش را داشتید که این سریال تا این حد موفق و رضایتبخش شود؟
این سریال هشتمین همکاری من با مجتبی راعی است. این همکاری طولانی که نخستینبار در سال ۱۳۶۸ با فیلم سینمایی «تابستان ۵۸» آغاز شده و تا امروز هم ادامه یافته، بیشک به این دلیل شکل گرفته که ما شناخت خوبی از هم و تواناییهای هم داریم. برای همین بهتان جواب میدهم که بله، انتظارش را داشتم «آتش و باد» موفق شود، چون کارگردانش را میشناختم و قبلتر در ساختههای دیگرش ازجمله «جای امن»، «جنگجوی پیروز»، «غزال» و «صنوبر» هم بازی کرده بودم و همه آنها هم آثار قابلتامل و قابلقبولی شده بودند. با چنین سابقهای، طبیعی است که وقتی آقای راعی پیشنهاد حضور در نقش «فتحاللهخان» در این مجموعه را دادند، به اعتماد حضور خودشان حرفی روی حرفشان نداشتم و مهمتر از آن، مطمئن بودم که این سریال هم مثل دیگر همکاریهای سابق دیده خواهد شد. بگذریم از اینکه چون حساسیتهای ایشان را در کارگردانی میشناختم، این را هم میدانستم که روزهای دشواری پیشرو خواهیم داشت.
چه حساسیتهایی؟
مجتبی راعی، چه در زمانهایی که فیلم میسازد و چه سر صحنه این فیلم، هیچگاه اولویت را جز کیفیت به چیز دیگری نداده. او هیچگاه اسیر گیشه و سلیقه تماشاگر نبوده و همواره بهدنبال ساخت اثری بوده که خودش میخواهد و البته این خواستهها را جوری ساخته که مخاطب هم خوشش آمده. در واقع، او همواره برای دل خودش فیلم ساخته و کارش محبوب دل مخاطبان هم از آب درآمده. از نظر من، این مهمترین ویژگی کارهای مجتبی راعی است. البته راعی همین حساسیت را در مورد انتخاب همکارانش پشت دوربین هم دارد، آنها همیشه از بهترینها بودهاند.
با اینکه اصولا چنین پرسشهایی در دنیای سینما و تلویزیون جواب داده نمیشود، ولی آیا میتوانید بگویید که نقش فتحاللهخان چگونه به شما رسید؟ آیا از همان ابتدا همین نقش به شما پیشنهاد شد؟ آیا شما انتخاب اول کارگردان برای این نقش بودید؟ و بسیار سؤالهای دیگر درباره اینکه چگونه شما این خان را هم به گنجینه دیگر خانهای همیشه جذاب کارنامهتان اضافه کردید؟
خب، بخشی از این سؤالات را باید کارگردان و تهیهکننده پاسخ دهند، اینکه آیا من نخستین کسی بودم که این نقش بهش پیشنهاد شده یا قبل از من هم کسی بوده. با این حال، با توجه به سابقه همکاریهای من با مجتبی راعی و البته سابقه نقشهای کارنامهام، حس میکنم نخستین بودهام. به هر حال، وقتی قرار است دنبال بازیگری باشی برای نقش یک خان، محمود پاکنیت یکی از نخستین بازیگرهایی است که به ذهن میرسد دیگر.
خودتان چه؟ از همان اول این نقش مال شما بود؟
بله، از همان ابتدا قرار بود نقش فتحاللهخان را من بازی کنم.
نمیترسیدید شباهت ظاهری این شخصیت به دیگر نقشهای کارنامهتان، بهخصوص خانهایی که بازی کرده بودید، به این نقش و البته کارنامه بازیگریتان آسیب برساند؟
نه، چون برخلاف آنچه بهنظر میرسد، شخصیت «فتحالله خان» شباهتی به هیچکدام از خانها و اربابهایی که نقششان را ایفا کرده بودم ندارد. اگر حتی لحظهای این شائبه برایم پیش میآمد که دارم کارهای گذشتهام را تکرار میکنم، آن را نمیپذیرفتم. در حقیقت، گذشته از اینکه از جانب خودم مطمئن بودم که بهعنوان بازیگر در اجرای این نقش - با رعایت ظرایف و جزئیاتی مانند شیوه راه رفتن و صحبت کردن و واکنش نشان دادن و غذا خوردن- موفق به ایجاد نوعی فاصله و تفاوت میان این کاراکتر با دیگر کاراکترهایی که پیش از این ایفا کرده بودم خواهم شد، در عین حال بعد از مطالعه متن این نکته را هم بهوضوح متوجه شده بودم که خود شخصیت و ویژگیهای شخصیتی فتحاللهخان و بینش و رفتار او هم شبیه نقشهای قبلی خان یا پادشاه که بازی کردهام نیست و مثلا با آن خانهایی که در سریالهای «پس از باران» و «گیلدخت» به تصویر کشیده شده، تفاوتهای بنیادین دارد.
ولی به هر حال بسیاری قائلند به اینکه خان خان است و ایفای پرتعداد چنین کاراکتری به نوعی بازیگر را در این نقش کلیشه و تکراری میکند. نه؟
نه، به هیچ وجه. مثل این میماند که یک بازیگر نقش معلم یا دانشجو را در چند کار بازی کند. ببینید! اینها شاید در یک قشر دستهبندی شوند، ولی هر کدام شخصیتهای متفاوتی دارند. به واقع، تنها و تنها لباس حرفهای و صنفی این نقشها مشترک است، ولی رفتار و منش و کنشهای این آدمها چه نسبت و ارتباطی با هم دارد؟ مثلا شما اگر خان «گیلدخت» را با خان «آتش و باد» مقایسه کنید، میفهمید چه میگویم. این نقشها با هم تفاوت دارند و دلیل اصلیاش هم ویژگیهای منحصربهفرد هر کدام از این کاراکترهاست که باعث میشود یک بازیگر با این دست فرمان حتی اگر صد خان مختلف هم بازی کند، نقشها را متفاوت از هم و بهصورتی که شباهتی به هم نداشته باشند از کار در خواهد آورد.
فارغ از شباهت یا تفاوت، میتوانید بگویید که کدام را بیشتر دوست داشتید؟ خان مثبت «گیلدخت» یا خان منفی «آتش و باد»؟ کدام نقش برایتان سختتر بود؟
بهعنوان یک بازیگر، این را از من به یادگار داشته باشید که همیشه بازی در نقش شخصیتهای منفی سختتر است، چون برخلاف شخصیتهای مثبت که اغلب تکبعدی هستند و آن ویژگی خوب بودنشان بیشتر در روند داستان اهمیت دارد، کاراکترهای منفی دارای ابعاد پرشمار شخصیتی هستند که قرار است در هر لحظه از داستان بخشی از شخصیتشان بروز و ظهور یابد. بگذریم از آن لحظاتی که عامدانه چهره درونی خود را برای جلب اعتماد و فریب اطرافیان تغییر میدهند. این چیزها باعث میشود ایفای نقشهای منفی بهمراتب دشوارتر از نقشهای مثبت باشد، بهخصوص در کارهایی که نویسندگانش آنقدر هوش و درایت و هنرمندی داشته باشند که از نمایش شخصیتهای سفید یا سیاه پرهیز کنند و ساخت و نمایش کاراکترهای خاکستری را دنبال کنند. کاراکترهایی که تماشاگر هم با آن لوح سفید شخصیتشان طرف شود و هم با لحظات لغزش و خطایشان و هم دیگر جنبههای بینابینی کاراکتر. این همان اتفاقی است که در سریال «آتش و باد» هم روی داده و میبینیم که خان به رغم شخصیت منفیاش در موارد و مواقعی مانند مواجهه با خانواده یا راهنمایی بچههایش آدم خوبی بهنظر میرسد و میتوان نقاط سفید را هم در شخصیتش دید.
آثار تاریخی جذابتر است یا درام خانوادگی؟
چون تاریخ را دوست دارم، کارهای تاریخی را به هر کار دیگری ترجیح میدهم، البته به شرطی که فیلمنامه آن کار را بپسندم. به هر حال، این کارهای تاریخی اگر درست و شریف ساخته شوند، خلأهای موجود را در زمینه کمبود مطالعات تاریخی جوانان و ناآشنایی آنها با تاریخ کشور تا حدی جبران میکنند. برای همین هم هست که بارها و بارها در جاهای مختلف گفتهام که در سینما و تلویزیون ما هر قدر هم کار تاریخی ساخته شود، باز هم کم است.