روزنامه اعتماد
1402/07/05
حصرآبادان چگونه شكسته شد
محمدحسن نجمييكسال بعد از آغاز رسمي جنگ از سوي عراق، نوبت به پيروزي در جبهههاي ايران رسيد. عراق از غروب سي و يكم شهريور 1359، با چندين لشكر پياده و زرهي پيشروي در خاك ايران را آغاز كرده بود. هر چند دو روز بعد از حملات هوايي ارتش عراق به چندين پايگاه هوايي در ايران، نيروي هوايي با اجراي عمليات كمان 99، پاسخي محكم به همسايه متجاوز داد، اما در بعد زميني، ارتش عراق پس از ورود به خاك ايران، برنامههايش آنطور كه پيشبيني ميكرد، ادامه نيافت.
نيروهاي ايراني از نيمه سال 1360، سلسله عملياتهاي آزادسازي را آغاز كردند كه با عمليات ثامنالائمه براي شكستن حصر آبادان به تاريخ پنجم مهر 1360 آغاز شد و با آزادسازي خرمشهر به تاريخ سوم خرداد 1361 پايان يافت. در ميانه اين دو عمليات، «طريقالقدس» و «فتحالمبين» انجام شد كه سرزمينهاي زيادي از ايران به دامان صاحبانش بازگشت. البته كه اين عملياتها با برنامهريزي قبلي اجرا يكي پس از ديگري نبود؛ با اجراي موفقيتآميز عمليات ثامنالائمه، راه براي اجراي «طريقالقدس» و پس از آن «فتحالمبين» و به تبع آنها، سه مرحله «الي بيتالمقدس» باز شد. به عبارت ديگر، با انجام نتيجهبخش عمليات ثامنالائمه، نيروهاي ايراني توانستند روحيه خود را براي ادامه آزادسازي سرزمينهاي اشغال شده توسط دشمن بازيابي كنند، چراكه در يكسالي كه پس از آغاز جنگ ميگذشت، عمليات گسترده و موفقيتآميزي براي آزادي خاك ايران به نتيجه نرسيده بود. از همين رو ثامنالائمه يك سرآغاز بر بيرون راندن ارتش عراق از خاك كشور بود كه خرداد 1361 اكثر زمينهاي اشغال شده، آزاد شدند.
هدف كل خوزستان
ارتش عراق قصد داشت تا خوزستان را از ايران جدا كند و از همين بابت تمركز اصلي لشكركشي خود را بر جبهههاي جنوب قرار داده بود؛ از سوي ديگر تسلط بر دو سمت اروندرود هدف ديگر عراق از حمله بود. با اين وجود، استعداد نظامي عراق در ادوات و نفرات آنقدر تكميل بود كه در جبهههاي غربي نيز به اندازه كافي نيرو داشته باشد؛ اما اصل و هدف حملاتش همان خوزستان بود. براي رسيدن به همين هدف، سعي داشت تا بتواند به سرعت خود را به اهواز، مركز استان خوزستان برساند.
مقاومت مدافعان شهرها؛ اتفاق پيشبيني نشده براي عراق
اما آنچه برنامههاي ارتش عراق را مختل كرد، مقاومتي بود كه آنها تصوري از آن نداشتند. ارتش عراق پس از آغاز ستونكشي به سمت خرمشهر از چند جناح، با مقاومت 34 روزه روبهرو شد؛ مقاومتي كه با حضور فوري گردان تكاوران دريايي ارتش در خرمشهر آغاز شد و پس از آن نيروهاي سپاه و مردمي به اين مقاومت پيوستند. با اشغال خرمشهر در چهارم آبان ماه 1359 از سوي ارتش عراق، آنها به سمت آبادان حركت كردند.
جزيره آبادان براي عراق مهمتر از خرمشهر بود؛ البته كه براي ايران هم بسيار حايز اهميت بود. هم به لحاظ سرزميني و هم به لحاظ وجود بندر، مجتمع پتروشيمي و پالايشگاه آبادان نقطه مهمي به شمار ميرفت. از سوي ديگر ارتش عراق در اشغال خوزستان ناكام مانده و حتي نتوانسته بود كه اهواز را محاصره كند. همچنين با تجربه مقاومت خرمشهر كه 34 روز لشكرهاي ارتش زمينگير شده بودند، تصميم بر آن شد كه آبادان محاصره شود.
«با تمام قوا آماده باشيد»
البته مقاومت خرمشهر هم براي آنها عبرت نشده بود، چراكه آنها وقتي به كوي ذوالفقاري آبادان رسيدند، براي رسيدن به اين شهر روي رودخانه بهمنشير، يك پل شناور نصب كردند.
نيروهاي ارتش عراق با استفاده از اين پل، توانستند دو گردان نيرو را از سمت كوي ذوالفقاري و خاكستان، وارد آبادان كنند. فرداي آن روز، نهم آبان ۱۳۵۹ گوينده راديو ملي نفت آبادان از اين ايستگاه راديويي خطاب به مخاطبانش كه اهالي آبادان بودند، گفت كه «برادر و خواهر مسلمان آباداني، شهر شما در معرض خطر سقوط جدي قرار گرفته. با تمام قوا آماده باشيد».
همين هم شد؛ رخنه نيروهاي عراقي به آبادان با مقاومت شديد نيروهاي مدافع روبهرو شد؛ آنها با سازماندهي به موقع نيروها و ايجاد درگيريهاي سنگين ميان دو طرف، گردانهاي ارتش عراق به سمت شمال رودخانه بهمنشير عقبنشيني كردند.
سرانجام محاصره
نهايتا ارتش عراق با تصرف دو جاده استراتژيك آبادان-ماهشهر و آبادان-اهواز و همينطور حضور در شمال رودخانه بهمنشير، آبادان را به محاصره خود درآوردند. از سمت ديگر آبادان كه غرب اروندرود ميشد، آتش پرحجم توپخانه عراق، اجازه هيچگونه تحرك و آمد و شدي را نميداد.
اينچنين شد كه آبادان در احاطه نيروهاي عراقي درآمد ولي با اين وجود، در اين شهر همچنان بخشي از مردم حضور داشتند و به زندگي عادي خود ادامه ميدادند.
«حصر آبادان بايد شكسته شود»
نيمههاي آبان ماه 1359، بنيانگذار انقلاب در سخناني تاكيد كرد كه «حصر آبادان بايد شكسته شود». اين جمله به مثابه يك دستورالعمل براي نيروهاي اقدامكننده بود؛ در طول حدود يكسال محاصره آبادان، نيروهاي ايراني، 5 عمليات از ناحيه شرق رود كارون عليه اشغالگران انجام دادند؛ عمليات سهراهي آبادان در آذر ماه 1359، فروردين 1360 عمليات توكل، ارديبهشت 1360عمليات تپههاي مدن، خرداد 1360 عمليات فرمانده كل قوا و مرداد 1360 عمليات شهيد چمران. با اين وجود هيچ يك از اين 5 عمليات منجر به آزادسازي مناطق اشغالي نشد. اما اين عملياتهاي محدود، در جهت فرسايش نيروهاي دشمن و همچنين عدم تمركز ارتش عراق براي آغاز حركت به داخل شهر كمك كرد.
اختلافنظر دولت با ارتش و سپاه
صدها كيلومتر آنسوتر از جبههها نبرد، در تهران هم نبردهاي زيادي در جريان بود؛ نبردهاي سياسي و همچنين خياباني. در آن زمان ابوالحسن بنيصدر علاوه بر سمت رييسجمهوري، فرمانده كل قوا نيز بود. همين امر و اختلاف ديدگاههاي نظامي بنيصدر با نيروهاي ارتش و سپاه باعث بدبيني نيروهاي انقلابي نسبت به دولت به خصوص رييسجمهوري شده بود. اين در حالي بود كه ميان ارتش و سپاه نيز پيرامون تاكتيكها و تكنيكهاي عملياتي اختلافنظر بود.
رقابتهاي سياسي در تهران
از سوي ديگر، رقيب سياسي بنيصدر يعني حزب جمهوري اسلامي، كنترل مجلس نخست را در دست داشت و بنيصدر مجلس را به كارشكني و انجام كارهاي فراقانوني متهم ميكرد؛ در مقابل، بنيصدر از سوي مجلسيها و سران حزب جمهورياسلامي به تماميتخواهي و راهانداختن دعواهاي سياسي متهم شد. اين دعوا آنچنان بالا گرفته بود كه حتي پس از گذشت چندين هفته از آغاز كار مجلس اول، هنوز تكليف نخستوزير روشن نشده بود. با شروع حمله عراق به ايران، اين دعواها لابهلاي اخبار مربوط به جنگ كمرنگتر شد، اما همچنان پابرجا مانده بود.
التهابات سياسي كف خيابانهاي تهران
در چنين شرايطي، درگيريهاي خياباني هواداران مجاهدين خلق كه آن زمان از هواداران رييسجمهوري بودند، باعث پديد آمدن التهابات زيادي در سطح جامعه شده بود. اوج اين درگيريها، 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران بود؛ تجمعي كه با سخنراني بنيصدر به مناسبت بزرگداشت سالروز درگذشت محمد مصدق نخستوزير سرنگون شده در كودتاي 28 مرداد 1332 برگزار شد. در اين سخنراني هواداران بنيصدر و مجاهدين خلق از يك سو و نيروهاي معروف به نيروهاي حزباللهي هم از سوي ديگر، اقدام به شعار دادن عليه يكديگر كردند و كار به درگيري فيزيكي كشيد. هر چند با دخالت بنيانگذار انقلاب التهابات پس از 14 اسفند تا حد زيادي فروكش كرد، اما اختلافات همچنان ادامه داشت. اين اختلافات در شرايطي بود كه ارتش عراق مشغول پيشروي و تنگ كردن حلقه محاصره شهرهاي خوزستان بود.
آغاز روند بركناري بنيصدر
بهار 1360 كه تصور ميشد ميتواند زماني براي آغاز پسزدن اشغالگران عراقي از خاك ايران باشد، باز هم محل درگيريهاي سياسي بود. التهابات از ارديبهشت ماه همان سال با تظاهراتهاي خياباني هواداران مجاهدين خلق و برخورد نيروهاي حزباللهي، اوج گرفت. همزمان مجلس هم در تدارك بركناري بنيصدر بود. ابتدا بنيانگذار انقلاب بنيصدر را از فرماندهي كل قوا بركنار كرد و مدتي بعد مجلس با راي اكثريت به عدم كفايت سياسي او و تاييد رهبري نظام، بنيصدر از رياستجمهوري هم كنار رفت. پس از اين اتفاقات، مجاهدين خلق اعلام مبارزه مسلحانه كرد و سيام خرداد ماه، درگيريهاي خياباني سنگيني ميان نيروهاي حزباللهي و مجاهدين خلق ايجاد شد. با اين وجود، پس از بركناري بنيصدر، صحنه سياسي كشور تا حد زيادي رو به آرامش رفت و طي انتخابات زودتر از موعد رياستجمهوري محمدعلي رجايي گزينه مورد علاقه حزب جمهوري اسلامي، رييسجمهوري شد.
طرح عملياتي «حمزه سيدالشهداء»
احتمالا يكي از آخرين جلسات شوراي عالي دفاع كه بنيصدر در آن شركت داشت، مربوط ميشود به جلسهاي كه در پايگاه هوايي دزفول برگزار شد؛ غير از بنيصدر، محمدعلي رجايي نخستوزير، اكبر هاشميرفسنجاني رييس مجلس، آيتالله علي خامنهاي، محمد منتظري و علياكبر پرورش نمايندگان امام در شوراي عالي دفاع، سرتيپ قاسمعلي ظهيرنژاد فرمانده نيروي زميني ارتش در اين جلسه حاضر بودند. آنها براي بررسي طرح عملياتي «حمزه سيدالشهداء» جمع شده بودند؛ طرحي كه پيشتر توسط واحد عمليات سپاه آبادان تهيه و در بررسيهاي صورت گرفته از سوي ستاد عمليات جنوب تصويب شده بود. ستاد عمليات جنوب شامل محسن رضايي، غلامعلي رشيد، حسن باقري، يحيي رحيم صفوي، علي شمخاني و همچنين علي صياد شيرازي ميشد.
اين طرح عملياتي كه پايه عمليات ثامنالائمه بود كه نهايتا طرح عملياتي حمزه سيدالشهداء تصويب شد. براي اجرايي شدن اين طرح مقرر شد كه لشكر 77 خراسان نيز وارد طرح شود.
به جريان افتادن طرح حمزه
اما اين طرح هم با توجه به اختلافات داخلي و التهابات سياسي مسكوت ماند كه پس از بركناري بنيصدر از فرماندهي كل قوا، دوباره در دستور كار قرار گرفت و نهم تير ماه اعضاي شوراي عالي دفاع آن را قابل اجرا دانستند.
فرماندهي عمليات نيز مقرر شد مشتركا بر عهده سپاه و ارتش باشد؛ به اين شكل كه فرماندهان ارتش و سپاه هر كدام در قرارگاههاي تابعه خود بهطور مشترك اداره شود و نيروها نيز در يكديگر ادغام شوند. شهريور ماه 1360 نيز بنيانگذار انقلاب در حكمي، محسن رضايي را به فرماندهي كل سپاه پاسداران منصوب كرد.
نهايتا تصميم به اجراي عمليات گرفته شد؛ در هفتههاي مانده به اجرا، نام عمليات به پيشنهاد ارتش، از «حمزه سيدالشهداء» به «ثامنالائمه» تغيير يافت كه احتمالا ناشي از حضور لشكر 77 خراسان در عمليات بود.
عملياتي مهم از چند وجه
اين عمليات براي ايران داراي اهميت بسيار بالايي بود؛ چراكه از يك طرف نخستين عمليات مشترك سپاه و ارتش به شمار ميرفت و ديگر اينكه نخستين عمليات پس از كنار رفتن بنيصدر بود.
اما بيشترين اهميت عمليات «ثامنالائمه» به اين موضوع بازميگشت كه نزديك به 10 ماه از سخنان امام خميني مبني بر وجوب شكست حصر آبادان گذشته بود و به لحاظ سياسي بايد هر چه سريعتر اين اقدام صورت ميگرفت. همچنين با گذشت يكسال از آغاز جنگ، افكار عمومي نياز مبرمي به تقويت روحيه از طريق آزادسازي اراضي اشغالي توسط عراق داشت. محسن رضايي درباره اين موضوع ميگويد: «ما ميخواستيم بالاخره يك جا آزاد شود و در يك تكه از سرزمينمان به هر قيمتي شده، يك متر هم كه شده است، جلوتر برويم و يك متر هم كه شده است، دشمن را عقب بزنيم، لذا دنبال اين بوديم در مناطقي كه تصرف ميكرديم، به پدافند بپردازيم و آن نقاط را حفظ كنيم. بنابراين عملياتهاي محدود پس از نااميدي ما از جنگهاي نامنظم و نااميدي از جنگهاي كلاسيك شكل گرفتند و اگر جنگهاي نامنظم به نتيجه ميرسيدند، شايد هيچگاه عملياتهاي محدود شكل نميگرفتند يا اگر عملياتهاي ارتش موفق بودند، هيچگاه عملياتهاي محدود انجام نميشدند.»
اولين عمليات با فرماندهي مشترك
كمكم مقدمات عمليات در حال اجرا بود؛ فرماندهان ميداني نيز به تيمسار ظهيرنژاد و يوسف كلاهدوز سپرده شد؛ ظهيرنژاد فرمانده نيروي زميني ارتش بود و يوسف كلاهدوز هم قائممقام كل سپاه. حسن باقري مسوول اطلاعات ستاد عمليات جنوب و سرهنگ دوم مهدي فرمنش فرمانده تيپ3 لشكر77 خراسان هم فرماندهي جبهه دارخوين را بر عهده گرفتند. حسين خرازي و مصطفي ردانيپور هدايت نيروها را در خط برعهده داشتند.
رحيم صفوي فرمانده ستاد عمليات جنوب سپاه و سرهنگ منوچهر كهتري فرمانده تيپ2 لشكر77، فرماندهي جبهه فياضيه را عهدهدار شدند. در خط نيز احمد كاظمي و يدالله كلهر مسوول نيروها بودند.
براي فرماندهي جبهه كوي ذوالفقاري نيز، غلامعي رشيد جانشين فرمانده ستاد عمليات جنوب سپاه و سرهنگ منوچهر امينيان فرمانده تيپ1 لشكر77 انتخاب شدند. محمدجعفر اسدي و مرتضي قرباني هم در خط هدايت نيروها را برعهده گرفتند. مسووليت جبهه ماهشهر نيز به اسحاق عساكره و فرمانده يگان ژاندارمري در اين منطقه سپرده شد.
طرح آتش زدن كارون
اينچنين بود كه طرح عملياتي «ثامنالائمه» از كاغذ به ميدان نبرد، در حال تغيير فاز بود.
پيش از اجرا شدن اين عمليات، بنا شد يك اقدام ايذايي صورت بگيرد؛ طرح معروف به «آتش زدن كارون». طبق اين طرح قرار شد كه بالاتر از بخشي كه نيروهاي عراقي در حاشيه كارون حضور داشتند، شيرهاي نفت پالايشگاه آبادان به سمت كارون باز شود؛ به همين منظور از پالايشگاه آبادان تا نزديكي كارون، لولهكشي تا 300 متري ساحل شرقي كارون صورت گرفت و از آنجا تا كارون نيز كانالهايي زده شد كه نفت خروجي را هدايت كند. هدف از اين طرح، ايجاد آتشسوزي روي كارون بود تا ارتباط ميان نيروهاي عراقي حاضر در شرق و غرب كارون قطع شود يا به حداقل برسد.
آغاز غافلگيرانه
نفت روي كارون رها شد؛ چهارم مهر ماه 1360 از حدود ساعت 21، گردانهاي عملكننده با رعايت سكوت و احتياط به سمت خطهاي مدنظر راه افتادند. حدود ساعت 24 بود كه همگي به نقاط عملياتي رسيدند. اما نفتي كه روي كارون پخش شده بود، چند ساعت قبل از زمان موعود، بر اثر اصابت خمپاره بر سطح آب رود، آتش گرفته بود كه اين حادثه خللي در طرح نيروهاي ايراني ايجاد نكرد.
نهايتا پس از هماهنگيهاي انجام شده، حدود ساعت يك بامداد 5 مهر 1360، با اعلام رمز «نصرمنالله و فتح قريب» عمليات آغاز شد. عمليات ثامنالائمه كه ارتش عراق را غافلگير كرده بود، پس از دو روز اجرا، با عقبنشيني ارتش عراق از مواضع و شكستن حصر آبادان، به اهداف پيشبيني شده دست پيدا كرد.
در خاكريزهاي دشمن چه گذشت؟
در جبهه شمالي عمليات تيپ 8 مكانيزه عراق مستقر بود كه طي اقدام نيروهاي ايراني، از هم پاشيده و منهدم شد. به نوشته مجله «نگين ايران»، در يكي از اسناد موجود در مركز اسناد و مطالعات دفاع مقدس درباره وضعيت فرمانده اين تيپ مكانيزه در هنگام حمله نيروهاي ايراني آمده: «پس از رخنه نيروهاي ايراني در مواضع تيپ 8 مكانيزه، فرمانده لشكر سه عراق درخواست نيروي احتياط منطقه را داشت كه شامل يك گردان تانك و يك گروه از نيروي مخصوص براي پشتيباني از تيپ هشتم وارد عمل شوند. هنگامي كه فرمانده گردان نهم نيروي مخصوص همراه با فرمانده گروهان سوم به قرارگاه تيپ هشتم رسيدند، موقعيت بسيار بد بود. فرمانده تيپ هشتم سرهنگ ستاد «علي العلگاوي» در يك وضعيت دستپاچهاي به سر ميبرد و نقشهها و كتابها را پاره ميكرد و يك حالت كاملا انفعالي به خود گرفته بود و نميدانست چه كند. فرمانده گردان نهم نيروي مخصوص از او خواست كه آرامش خود را حفظ و موقعيت كلي را بيان كند. او پاسخ داد وضع پدافندي تيپ كاملا خراب است و به دست نيروهاي ايراني افتاده و آنها در حال پيشروي به سمت قرارگاه تيپ هستند. با طلوع آفتاب، فرمانده تيپ هشتم به همراه سرهنگ دوم ستاد «خميس مختلف» كه در عمليات بيتالمقدس اسير شد، از منطقه گريختند و ساير افسران ستاد تيپ و برخي يگانهاي قرارگاه نيز پا به فرار گذاشتند و محور تيپ هشتم بدون فرمانده ماند.»
تغيير نگاه و رويكرد فرماندهي
سردار سعيد تجويدي، مسوول اطلاعات قرارگاه نجف در دوران جنگ، درباره اهميت عمليات ثامنالائمه در گفتوگويي كه مجله «نگين ايران» منتشر كرده، گفته: «قطعا ثامنالائمه تغيير نگاه و رويكرد فرماندهي بود. نوعي خودباوري در فرماندهان به وجود آورد به اينكه ما ميتوانيم كارهاي بزرگ انجام بدهيم و عراق را شكست دهيم. تا قبل از عمليات ثامنالائمه، ما عمق عملياتهاي شناساييمان بيشتر از دو، سه يا حداكثر پنج كيلومتر نبود، ولي در عمليات ثامنالائمه، به يمن كارهاي موفق واحد اطلاعات، اين اعتماد به نفس و خودباوري به وجود آمد كه ميتوانيم با عبور از خط مقدم، از عمق مواضع آنها اطلاعات موثق و جامعتري به دست آوريم. به عبارتي، به اين باور رسيديم كه ميتوانيم اهداف بزرگ انتخاب كنيم. اما ضرورت رسيدن به اهداف بزرگ، داشتن ساختار و سازمان بزرگتري بود؛ چون آن ساختار و سازمان قبلي جوابگو نبود. در اين مرحله فرماندهان به اين نكته توجه كردند كه اولين قدم براي طراحي عمليات بزرگ اين است كه دشمنت را در جايي كه ميخواهي حمله كني، از خط مقدم تا عمق مواضع، به خوبي بشناسي.»
به گفته او «نوع نگاه فرماندهي پس از تعداد سندهايي كه در عمليات ثامنالائمه به غنيمت به دست آمد، خيلي متحول شد و توانستيم نگاه نظامي و عملياتي عراقيها را در سطح تيپ و لشكر بهتر درك كنيم.»
«در اين عمليات جنگ را ياد گرفتيم»
غلامعلي رشيد، معاون عملياتي فرمانده كل سپاه در جلسهاي كه فروردين 1362 در قرارگاه عملياتي خاتمالانبيا برگزار شد، عمليات ثامنالائمه را نقطهاي دانست كه «كلا جنگ را ياد گرفتيم و ياد گرفتيم كه چگونه با دشمن بجنگيم و فهميديم كه دشمن را چگونه شناسايي كنيم و مواضعمان را هم تثبيت».
تاسيس اولين واحد زرهي سپاه با غنيمتها
سردار ابوشهاب از فرماندهان لشكر 14 امام حسين نيز در يك گفتوگو با اشاره به عمليات ثامنالائمه گفته كه در اين عمليات «اينقدر غنيمت گرفتيم كه آقاي عسگري اولين (واحد) زرهي سپاه را با آنها تشكيل داد.» از سوي ديگر طي همين عمليات، با غنيمت گرفتن 20 قبضه توپ 152 و 122 ميليمتري از ارتش عراق، نخستين توپخانه سپاه نيز تشكيل شد. علاوه بر غنيمتهاي گسترده كه حاصل از عقبنشيني نيروهاي ارتش عراق به دست آمد، طي اين عمليات حدود 1600 نيروي عراقي نيز به اسارت درآمدند. همچنين حدود 1500 نيروي عراقي نيز كشته و زخمي شدند.
عملياتي محدود اما مهم و تاثيرگذار
عمليات ثامنالائمه از لحاظ نظامي در دسته عملياتهاي محدود قرار ميگيرد، اما از نگاه دستاورد، يكي از مهمترين عملياتهاي ايران بود كه در آن هم دشمن به عقب رانده شد؛ هم روحيه در جبهههاي ايران بالا رفت؛ بهطوري كه پس از اين عمليات، داوطلبان حضور در جبههها با افزايش چشمگيري روبهرو شد و تعداد گردانهاي عملكننده از 25 گردان در ثامنالائمه به 32 گردان در عمليات طريقالقدس رسيد؛ اين رشد تصاعدي ادامه داشت و در عمليات فتحالمبين به 135 گردان و بيتالمقدس به 144 گردان رسيد. نكته مهم ديگر ثامنالائمه، تغيير در معادلات جبههها و تقويت جنبه نظامي ايران در ميدان نبرد بود؛ تغييراتي كه به عنوان مبدا تحول رويكرد نظامي ايران شناخته ميشود.
سایر اخبار این روزنامه
پشت پرده اخراجها
واليبال ایران طلسم طلا را شكست
گفت وگو در سيلان زندگي روزمره
حصرآبادان چگونه شكسته شد
درين خرقه بسي آلودگي هست !؟
قطع اميد از برنامه هفتم
«نگهبان شب» فاقد معيارهاي موفقيت در اسكار است
فرسودگي
دست بسته منتقدان منصف
درباره اخراج استادان
جامعه و قتلهاي ناموسي
اوضاع نامطلوب سينماي اجتماعي
يادي از تندگويان وزير نفت كابينه رجايي
عمرم گهي به هجر و گهي در سفر گذشت
محك عقلانيت اعضايشوراي عاليمحيطزيست
«بهداشت محيط» با تغيير اقليم رنگ ميبازد!
فرار از خانه به سوي دنياي هنر
او را زنده سوزاندند
انزواطلبي چه نسبتي با استبداد دارد؟
قصه پدري كه فرزندش قرباني موشك ميشود!
فرسودگي
دست بسته منتقدان منصف
درباره اخراج استادان
جامعه و قتلهاي ناموسي