بیش از این درباره فلسطین دروغ نگویید!

  [شهروند] در روزهای گذشته یکی از شبکه‌های معاند (ایران اینترنشنال) با دعوت از برخی میهمانان که تلاش می‌شد به‌عنوان کارشناسان تاریخ مطرح شوند، این شبهه را به‌وجود آورد که کشوری به نام فلسطین اصلاً وجود نداشته و کشور اسرائیل قدمتی تاریخی دارد! این جملات در حالی از سوی میهمان برنامه مطرح می‌شد که گویا نکته‌ای ظریف است که از دل تاریخ بیرون کشیده و کسی به آن توجه نکرده است! البته فرد موردنظر با آمیختن راست و دروغ به هم، سعی می‌کرد فکت‌هایی تاریخی نیز عنوان کند، اما هر جا به ضرر رژیم صهیونیستی بود، تعمدا از بازگویی جزئیات، طفره می‌رفت. ضمن اینکه مخاطبان را برای تاریخ‌سازی اسرائیل به سال‌های پیشاتاریخ رجوع می‌داد اما برای اثبات جدید بودن فلسطین از فکت‌های دوره‌های تاریخی استفاده می‌کرد! مثل این است که ما برای اثبات وجود افراسیاب، به متن شاهنامه استناد کنیم اما همزمان برای انتقاد از رستم، بگوییم این شخصیت تاریخی نیست و اصلاً معلوم نیست وجود داشته یا نداشته باشد! این درواقع نوعی مغلطه است که ما هر جا نیاز داشته باشیم به منابع اساطیری ارجاع بدهیم و هر کجا به نفع‌مان نیست ناگهان بحث را سمت تاریخ جدید بگردانیم! این درواقع نوعی شبهه افکندن در جامعه است تا افراد بی‌اطلاع یا کم‌اطلاع را فریب بدهیم و به سمت خود بکشانیم. به همین دلیل در ادامه تلاش کرده‌ایم با مرور تاریخ، به این شبهه پاسخ بدهیم.

قدمت تاریخی: از Philistia تا فلسطین
در گذشته‌های دور، هنوز مفهوم «دولت-ملت» به‌معنای امروز وجود نداشت و کشورها با تعابیر امروز قابل مرزبندی نبودند. درواقع محدوده‌های سرزمینی از طریق جداسازی اقوام یا منطقه تحت سیطره یک قوم بر اقوام دیگر تعریف می‌شد. حتی به‌دلیل نبود نقشه‌برداری دقیق نوین، مرزبندی‌ها هم بیشتر انتزاعی بودند، مگر اینکه وجود رودخانه یا موانع طبیعی، این حد و مرز را به شکل دقیق شکل داده باشد. با این مقدمه، فلسطین به منطقه‌ای گفته می‌شد که از شرق رود اردن شروع می‌شد، در شمال به لبنان امروزی می‌رسید، از غرب به دریای مدیترانه و از جنوب به خلیج عقبه. یونانیان به این سرزمین می‌گفتند «Philistia» که فلسطین، تلفظ دیگر آن است. این نشان می‌دهد که عقبه تاریخی فلسطین به حدود قرون 12قبل از میلاد برمی‌گردد، البته رومیان نام این سرزمین را در قرن دوم میلاد به«Syria Palaestina» تغییر دادند و بخش جنوبی سوریه را هم جزو فلسطین دانستند. در دوره اسلامی هم این نام همچنان متداول بود، اما برای شکل‌گیری مرزها در قالب نوین آن باید به سال‌های 1917تا 1947رجوع کنیم.

وقتی بریتانیا برای فلسطین تصمیم گرفت!
ماجرای غم‌انگیز مردم فلسطین برمی‌گردد به جنگ جهانی اول؛ زمانی که بریتانیا بلافاصله بعد از اعلام جنگ علیه امپراتوری عثمانی در نوامبر ۱۹۱۴ در کابینه خود بررسی آینده فلسطین را آغاز کرد! آن زمان هنوز تکلیف جنگ جهانی اول تمام نشده بود و بریتانیا با عثمانی در نبرد بود. فلسطین هم هنوز جزو سرزمین‌های عثمانی به‌حساب می‌آمد، اما در همان خلال جنگ، یعنی سال 1917، کابینه بریتانیا حتی بیانیه‌ای هم در مجلس تصویب کرد تحت عنوان «بیانیه بالفور». طی این بیانیه ایجاد «یک خانه ملی برای مردم یهود» وعده داده شده بود! بریتانیا در آن روزگار یکی از بزرگ‌ترین استعمارگران جهان بود و خودش را در هر نوع تصمیم‌گیری، صاحب حق می‌دانست. به همین دلیل بدون درنظر گرفتن حقوق مردم فلسطین یا نظرخواهی، آن را به‌نوعی به یهودیان جهان بخشید! درواقع همین بیانیه «بالفور» بود که بعدها منازعات فراوانی را ایجاد کرد.

امپراتوری عثمانی بعد از شکست
بعد از فروپاشی عثمانی، فلسطین به همراه سوریه، لبنان و عراق در توافقنامه مشهور «سایکس-پیکو» بین فرانسه و بریتانیا تقسیم شد و فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار گرفت. جامعه ملل با قیمومیت بریتانیا بر منطقه فلسطین با این فرض موافقت کرد که بخش‌های از کارافتاده امپراتوری عثمانی را تا زمانی که مردم آن منطقه بتوانند روی پای خودشان بایستند، اداره کند. اداره سرپرستی مدنی با موافقت جامعه ملل در سال ۱۹۲۳ و زیرنظر بریتانیا یک قرارداد رسمی شد. این محدوده شامل دو منطقه می‌شد؛ یکی غرب رود اردن یا فلسطین که مستقیما توسط بریتانیا اداره می‌شد و دیگری در شرق رود اردن که فرا اردن نام داشت و امروزه به‌عنوان اردن شناخته می‌شود. این منطقه، حکومتی شبه‌خودمختار، توسط خاندان هاشمی اهل حجاز اداره می‌شد و تحت‌الحمایه بریتانیا بود، اما سرانجام در سال ۱۹۴۶ به استقلال رسید و به اردن کنونی تبدیل شد. با این حال، بخش‌های غربی رود اردن تا سال ۱۹۴۸ تحت قیمومیت بریتانیا باقی ماند.

بخشیدن از جیب مردم فلسطین!



به این ترتیب فلسطین اگرچه سرزمینی مستقل نبود، اما مرز‌های آن مشخص بود و حتی تحت قیمومیت بریتانیا، واحد پولی مستقلی داشت و قرار بود به محض اینکه به‌گفته جامعه ملل، توانایی اداره امور خودش را پیدا کرد، به یک واحد مستقل بین‌المللی تبدیل شود، اما سرنوشت آن به‌دست بریتانیا تغییر کرد. جامعه ملل قبل از مستقل شدن فلسطین از قیمومیت بریتانیا منحل شد و سال ۱۹۴۷، بریتانیا مشکل فلسطین را به سازمان ملل واگذار کرد، اما سازمان ملل در قطعنامه ۱۸۱ سال ۱۹۴۷، پیشنهاد خاتمه قیمومیت و تقسیم فلسطین به دو کشور مستقل، یکی عرب فلسطینی و دیگری یهودی، با بین‌المللی شدن بیت‌المقدس را ارائه کرد. درواقع به جای خاتمه قیمومیت بریتانیا بر فلسطین و مستقل شناختن آن، «بیانیه بالفور» را مدنظر قرار دادند که در آن به یهودیان، کشوری را وعده داده بودند!

اشغالگری یک کشور جعلی
طبیعتا فلسطینیان و دولت‌های عرب منطقه هم این موضوع را رد کردند. به این ترتیب اسرائیل اعلام استقلال کرد و جنگ ۱۹۴۸ بین کشور‌های عربی همسایه و اسرائیل درگرفت. در نتیجه این جنگ، اسرائیل ۷۷ درصد از خاک فلسطین، ازجمله بخش بزرگی از بیت‌المقدس را اشغال کرد و بیش از نیمی از جمعیت عرب فلسطین فرار کردند یا اخراج شدند. سازمان ملل متحد از ژانویه ۱۹۴۹ برای اعلام آتش‌بس و ترک مخاصمه بین اعراب و اسرائیل وارد میدان شد و کشور‌های عرب را وادار به امضای قرارداد ترک مخاصمه با اسرائیل کرد. امضای این قرارداد‌ها هرچند متضمّن شناسایی اسرائیل از طرف کشور‌های امضاکننده نبود، اما موقعیت اسرائیل را تثبیت کرد و زمینه پذیرفته شدن این دولت در سازمان ملل را در تاریخ یازدهم می‌۱۹۴۹ و شناسایی آن از طرف اکثریت اعضای این سازمان را فراهم ساخت.

از 57درصد اشغال به 77درصد!
جنگ ۱۹۴۸ سبب شد هنگام پذیرفته شدن عضویت اسرائیل در سازمان ملل، این رژیم به جای ۵۷ درصد پیش‌بینی شده در طرح سازمان، بیش از ۷۷ درصد اراضی فلسطین را در تصرف خود داشته باشد. همین تصرفات به جنگ‌های دیگری هم منجر شد. کار به جایی کشید که در پایان جنگ ۱۹۶۷، موسوم به جنگ 6روزه اعراب و اسرائیل، اسرائیل به یک پیروزی قاطع دست پیدا کرد و مناطق نوار غزه و کرانه باختری را به انضمام بیت‌المقدس شرقی اشغال کرد. این جنگ، دومین مهاجرت عظیم فلسطینی‌ها را به‌دنبال داشت و حدود نیم میلیون نفر از مناطق اشغال‌شده مهاجرت کردند.

قطعنامه‌ای که  رژیم اشغالگر  زیر پا گذاشت
در پی این اشغالگری، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۴۲ را صادر کرد که به موجب آن از همه دولت‌های درگیر خواسته شد از ادعا‌های خود نسبت به سرزمین و حق حاکمیت یکدیگر صرف‌نظر کنند و مرز‌ها را به رسمیت بشناسند و اسرائیل از سرزمین‌های اشغال شده طی این جنگ عقب‌نشینی کند، اما اسرائیل به مفاد این قطعنامه تن نداد. همچنین ۲۲ نوامبر سال ۱۹۷۴، اسرائیل قطعنامه شماره ۳۲۳۶ مجمع عمومی سازمان ملل را هم زیر پا گذاشت. در این قطعنامه حق تعیین سرنوشت، استقلال و حاکمیت در فلسطین برای فلسطینیان به رسمیت شمرده شده بود. این حق استقلال اما در عمل به رسمیت شناخته نشد، چراکه سازمان ملل، فلسطین را به‌عنوان یک عضو دائم نپذیرفت بلکه «عضو ناظر غیردولت» دانست! این وضعیت تا نوامبر سال ۲۰۱۴ ادامه داشت. در سال ۲۰۱۴ سازمان ملل یک‌بار دیگر وضعیت فلسطین را در مجمع عمومی به رأی گذاشت و در نهایت تشکیلات خودگردان فلسطین را به‌عنوان «دولت ناظر غیرعضو» تثبیت کرد. درواقع خوابی که بریتانیا برای مردم فلسطین دیده بود، تبدیل به سرگردانی این ملت شد و سرزمین‌شان بدون اینکه مردمش تصمیمی درباره آن گرفته باشند، به یهودیان بخشیده شد! این نوع تصمیم‌گیری‌های استعمارگرانه در نهایت به تشکیل کشوری جعلی به نام اسرائیل منجر شد و مردم فلسطین را از حق‌شان محروم کرد. حالا با چنین سابقه‌ای آیا مردم فلسطین بر سرزمین‌های‌شان حق مالکیت دارند یا رژیم غاصب صهیونیستی اسرائیل؟