تلاش صهیونیست‌ها برای محو قبله اول مسلمین

مسجدالاقصی، قبله نخست مسلمانان و یکی از مقدس‌ترین و محترم‌ترین اماکن مقدس در جهان اسلام است. روز 31 مرداد 1348ش، بخش‌هایی از این مسجد صاحب قداست، توسط یک یهودی صهیونیست به آتش کشیده شد. رژیم صهیونیستی عامل این اقدام جنایتکارانه را جهانگردی استرالیایی به نام «دنیس مایکل روهان» معرفی کرد. سران این رژیم مدعی شدند که نقشی در این اقدام نداشته‌اند، اما چند روز بعد «روهان» را به بهانه داشتن بیماری روانی آزاد کردند؛ جهانگردی که به تنهایی وارد فلسطین اشغالی شده‌بود و تا پیش از این واقعه، مبتلا به بیماری خاصی نبود! واقعه تلخ به آتش ‌کشیده شدن قبله نخست مسلمانان، کمتر از یک سال بعد از جنگ دوم اعراب و رژیم صهیونیستی، موسوم به «جنگ شش روزه» یا «جنگ ماه ژوئن»، رخ داد. «گلدا مایر»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که پس از مرگ «لوی اشکول»، به این مقام دست پیدا کرده ‌بود، همچون دیگر هم‌مسلکان خود، به این باور واهی اعتقاد داشت که بقایای «معبد سلیمان» زیر بنای کنونی مسجدالاقصی قرار دارد. این دیدگاه افراطی که فاقد دلایل متقن تاریخی است، در میان تمام صهیونیست‌ها رواج داشته و دارد و عملاً، بخشی از ایدئولوژی نژادپرستانه آن هاست.   عامل جنایت که بود؟ شاید اگر اطلاعات مان درباره «دنیس مایکل روهان» کامل نباشد، بحث درباره پروژه نابود کردن مسجدالاقصی از سوی رژیم صهیونیستی تا حدی ناتمام به نظر برسد. مایکل اهل استرالیا بود. او دهم تیر1320ش در این کشور به دنیا آمد. صهیونیست‌ها مدعی بودند که او یک بیمار روانی ‌است، اما مشخص نیست که این بیمار روانی چگونه سر از فلسطین درآورد و یکی از مقدس‌ترین اماکن مذهبی و تاریخی مسلمانان را به آتش کشید. درباره اعتقادات افراطی «روهان» مطالب زیادی منتشر نشده است. برخی نشریات وابسته به گروه‌های مسیحی صهیونیست ادعا کرده‌اند که او خود را «برگزیده خداوند» برای «از بین بردن مسجدالاقصی» می‌دانست، اما اثبات این مسئله ساده نیست و به نظر می‌رسد، این ادعا بیشتر برخاسته از گمانه‌زنی‌های مورد علاقه صهیونیست‌ها و مسیحیان افراطی است که علاقه خاصی به نابود کردن آثار مذهبی مسلمانان در فلسطین و البته دیگر نقاط جهان دارند. تعدادی از نشریات صهیونیستی نیز، «روهان» را تحت تاثیر خاخام‌های افراطی و همین‌طور سیاستمداران صهیونیست پیرو آن ها می‌دانند. به هر حال، «مایکل روهان» مدتی بعد از واقعه به آتش کشیدن مسجدالاقصی از اتهامات وارد شده با ادعای ابتلا به بیماری روانی، تبرئه و حکم آزادی‌اش صادر شد. او تا سال 1353ش، پنج سال بعد از آتش‌سوزی، در فلسطین ماند و مورد حمایت صهیونیست‌های افراطی بود. «روهان» پس از بازگشت به استرالیا، مدتی در یک بیمارستان بستری شد و تا سال 1374ش که خبر مرگش در روزنامه «سیدنی مورنینگ هرالد» انتشار یافت، خبری از او در دست نبود. بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که «روهان» نقش یک قربانی را داشت و او قربانی نقشه‌هایی شد که صهیونیست‌ها، برای ضربه زدن به هویت اسلامی فلسطین طراحی کرده بودند.   چرا آتش‌سوزی در مسجدالاقصی؟ صهیونیست‌ها که از مدت‌ها قبل درصدد اشغال کامل شهر بیت‌المقدس بودند، پس از تصرف بخش اعظم این شهر، در جریان جنگ شش روزه و به بهانه آن‌چه «حفظ فرهنگ یهودی» و یافتن «هیکل سلیمان و سایر ابنیه مقدس یهود» می‌نامیدند، دست به تخریب آثار معماری اسلامی و مساجد تاریخی شهر بیت‌المقدس زدند. در همین خصوص، بخش‌های مهمی از محلات کهنسال و باستانی شهر که محل زندگی مسلمانان بود، تخریب و فروشگاه‌های متعلق به مسلمانان تعطیل شد. اوراق هویتی مردم فلسطین را جمع آوری و آن ها را وادار به استفاده از اوراق هویتی تایید شده توسط رژیم صهیونیستی کردند. در جریان حمله وحشیانه صهیونیست‌ها به مسجد‌الاقصی، بخش‌های مهمی از میراث تاریخی مسلمانان نابود شد. صهیونیست‌ها پیش از این نیز، در جنگ شش روزه کوشیده بودند با بمباران اماکن مذهبی مسلمانان در اطراف مسجدالاقصی، نمادهای اسلامی بیت‌المقدس را از بین ببرند. در جریان آتش‌سوزی مسجدالاقصی، 200 مترمربع از سقف مسجد، به کلی ویران شد؛ گنبد تاریخی مسجد در پنج نقطه سوخت و منبری قدیمی، با قدمت 800 سال، از بین رفت. این رویکرد را می‌توان در اقدامات بعدی رژیم صهیونیستی هم، مشاهده کرد. نکته قابل تامل این است که آن ها در اجرای این طرح خبیثانه، تفاوتی میان اماکن مقدس مسلمانان و مسیحیان قائل نمی‌شوند. حمله هوایی چند روز قبل به یک کلیسا در نوار غزه، می‌تواند نمونه‌ای از این اقدامات باشد.   ریشه‌های یک جنایت فاجعه در فلسطین از زمانی رقم خورد که نیروهای استعمارگر انگلیسی، در جریان جنگ جهانی اول و بر اساس قرارداد معروف «سایکس-پیکو» وارد آن شدند و این سرزمین را تبدیل به مستعمره خود کردند. هر چند، جامعه ملل از این اشغال آشکار به «قیمومیت» تعبیر می‌کرد، اما تصرف فلسطین توسط انگلیسی‌ها، معنایی جز چیرگی استعمار بر این سرزمین اسلامی نداشت. انگلیسی‌ها، چنان‌که در روزهای قبل هم اشاره کردیم، در سال 1917م طی نامه‌ای رسمی موسوم به «قرار بالفور»، وعده تاسیس کشوری یهودی را به «لرد روچیلد»، سرمایه‌دار صهیونیست داده بودند. آن ها با انتخاب «هربرت ساموئل»، یهودی صهیونیست، به عنوان فرماندار این سرزمین، همه چیز را برای تسلط صهیونیست‌ها بر فلسطین فراهم کردند. به این ترتیب و با رویکرد خائنانه قدرت‌های جهانی نسبت به حق طبیعی فلسطینی‌ها، رژیم جعلی صهیونیستی در ماه مه سال 1948 تاسیس شد. هر چند صهیونیست‌ها بر اساس طرح سازمان ملل متحد، باید تنها یک سوم از خاک فلسطین را در اختیار می‌داشتند، اما از ابتدا معلوم بود که آن ها، به این مقدار اکتفا نخواهند کرد. در سایه سکوت مجامع بین‌المللی و بی‌کفایتی سران کشورهای اسلامی، در عرض کمتر از 20 سال، تمام اراضی فلسطینی‌ها در کرانه باختری و نوار غزه هم توسط صهیونیست‌ها اشغال شد و میلیون‌ها فلسطینی از خانه و کاشانه خود آواره شدند یا توسط نیروهای رژیم اشغالگر، با وحشیانه‌ترین شکل ممکن به شهادت رسیدند. همان‌طور که اشاره کردیم، به این ترتیب تصرف بیت‌المقدس توسط صهیونیست‌ها در جنگ شش روزه کامل شد و آن ها پس از تسلط بر این شهر مقدس، به جان آثار و ابنیه تاریخی آن افتادند تا به زور بر افسانه‌های نژادپرستانه‌شان، لباس واقعیت بپوشانند.   مقدمه تاسیس سازمان کنفرانس اسلامی آتش‌سوزی در مسجدالاقصی، یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری سازمان کنفرانس اسلامی بود. سران کشورهای اسلامی که باید پاسخگوی عملکرد ضعیف خود در قبال حفاظت از قبله نخست مسلمانان می‌بودند، در مهر 1348 ش، در شهر «رباط» مراکش گرد هم آمدند و درست یک ماه پس از این فاجعه هولناک، موجودیت سازمان کنفرانس اسلامی را اعلام کردند. واقعیت آن بود که سران کشورهای اسلامی که پس از شکست در جنگ شش روزه و تصرف تمام سرزمین فلسطین و نیز، صحرای سینا در مصر و بلندی‌های جولان در سوریه، توسط نظامیان صهیونیست، وجهه خود را در میان مسلمانان، از دست رفته می‌دیدند، سعی داشتند با ایجاد این سازمان، به نوعی وحدت و انسجام خود را در برابر رژیم صهیونیستی به نمایش بگذارند، اما واقعیت چیز دیگری بود و بسیاری از سران حاضر در این کنفرانس عملاً سیاست نزدیکی با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفته و به شکلی فزاینده، اما مخفیانه، در پی گسترش رابطه با این رژیم بودند. سازمان در آن سال و به عنوان یک اقدام نمادین، در اولین اقدام خود دست به جمع‌آوری پول برای بازسازی مسجدالاقصی زد، در حالی که رژیم صهیونیستی، به عنوان عامل اصلی این فاجعه، موظف به پرداخت غرامت به مسلمانان بود. این مسئله مورد اعتراض بسیاری از علمای جهان اسلام و از جمله، حضرت امام خمینی که در آن زمان به نجف تبعید شده بود، قرار گرفت. سازمان کنفرانس اسلامی، به ویژه پس از جنگ چهارم اعراب و رژیم صهیونیستی، توانست گام‌های محدودی در راستای همسویی کشورهای اسلامی بردارد؛ اما مسئله یادآوری واقعه دردناک به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی ، جدی گرفته نشد.   پیشنهاد تاریخی جمهوری اسلامی ایران با پیروزی انقلاب اسلامی مسئله فلسطین به عنوان مسئله نخست جهان اسلام، مورد توجه و تاکید نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت و ایران اسلامی، به پرچمدار مبارزه با صهیونیسم جهانی تبدیل شد. سال 1373 ش بود که موضوع انتخاب سالروز واقعه به آتش کشیده شدن مسجدالاقصی به عنوان روز جهانی مساجد، از سوی جمهوری اسلامی ایران در سازمان کنفرانس اسلامی مطرح شد. ظاهراً این پیشنهاد، ابتدا از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی ارائه شد و مورد توجه مسئولان، برای طرح در سازمان کنفرانس اسلامی قرار گرفت. حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی، طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری شبستان، این موضوع را مطرح کرده و گفته است :«در سال 1373، نام‌گذاری روز جهانی مسجد، توسط این‌جانب، به رئیس‌جمهور وقت پیشنهاد شد که از آن استقبال کردند. پس از بررسی و کارشناسی این پیشنهاد، در 20 جلسه و با حضور کارشناسان وزارت خارجه، ارائه آن به سازمان کنفرانس اسلامی در دستور کار قرار گرفت. پیشنهادهایی که برای نام‌گذاری روز جهانی مسجد ارائه شد، شامل دو روز بود: روز 12ربیع‌الاول، مصادف با ساخت اولین مسجد توسط پیامبرگرامی اسلام(ص) و نیز روز به آتش کشیده‌ شدن مسجدالاقصی توسط صهیونیست‌ها که در نهایت، روز به آتش کشیده شدن مسجد الاقصی مورد تایید قرار گرفت. این مسئله در دبیرخانه سازمان کنفرانس اسلامی، توسط رئیس‌جمهور وقت ایران مطرح شد و در اجلاس سی‌ام وزیران خارجه کشورهای اسلامی در تهران، به تصویب رسید.» انتخاب این روز به عنوان روز جهانی مسجد، از آن رو حائز اهمیت است که در کنار روزهایی مانند روز جهانی قدس، همواره یادآور اشغال قبله نخست مسلمانان توسط صهیونیست‌هاست.