حفظ گزینه‌های بدتر و بدترین برای صهیونیست‌ها

مسئله اصلی در این لحظه از جنگ، نگه داشتن رژیم صهیونیستی در بین 2 گزینه بدتر و بدترین است. این رژیم با اشتباهی استراتژیک، تنها راه ترمیم ضربه سهمگین هفت اکتبر را حمله به غزه و نابودی حماس اعلام کرد. حال این‌که تقریبا تمامی طرف‌ها با این حمله مخالف بودند و هستند. حزب‌ا... و دیگر اضلاع مقاومت از روز دوم راهبرد خود برای ورود به جنگ در صورت ورود زمینی را اعلام کردند. در طرف غربی هم آمریکا نگران گسترش جنگ و خراب شدن آوار آن بر سر راهبردهای تمرکز بر اوکراین و شرق آسیاست. اروپایی‌ها هم با چشم نگران درباره آثار این جنگ بر اوکراین و زمستان پیش‌رو نظاره‌گر هستند. اعراب هم سعی دارند تا نمایشی از غیرت نداشته خود را حداقل در جلوی صحنه به منصه ظهور بگذارند. رژیم صهیونیستی از لحاظ داخلی هم با مشکلات متعددی مواجه است. فراخوان تمامی نیروهای ذخیره هم نتوانسته نیازمندی نظامی در شمال، کرانه باختری و اطراف غزه را تامین کند. در جبهه داخلی وضعیت وخیم‌تر است. حجم انتقادات به نتانیاهو هر لحظه بیشتر می‌شود و حتی جنایات گسترده هم نتوانسته وضعیت روانی صهیونیست‌ها را کنترل کند. همه‌ این‌ها حکایت از آن دارد که وضعیت برای حمله زمینی به غزه به هیچ وجه مناسب نیست. این یک گزینه فاجعه‌بار خواهد بود که حتی آمریکایی‌ها را هم به هشدار علنی درباره‌اش کشانده است؛ اما اگر رژیم به غزه حمله زمینی نکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اولا نتانیاهو و دلقکان تندروی اطرافش باید برای همیشه از قدرت خداحافظی کنند. چیزی که با شخصیت نتانیاهو کاملا ناهمخوان است. او نشان داده حاضر به فدای همه چیز برای قدرت شخصی خود است. ثانیا معادله جدیدی در منطقه ظهور خواهد کرد که در آن رژیم به یک گوشه پرت خواهد شد. ثالثا اعتمادبه‌نفس ارتش و اشغالگران برای همیشه به شکلی غیرقابل ترمیم شکسته خواهد شد. به ویژه آن‌که 2 هفته است آن‌ها از نابودی حماس سخن می‌گویند. خلاصه این‌که این گزینه هم یک سلسله از رخدادهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی در داخل رژیم را ایجاد خواهد کرد که حتی ممکن است به قیمت حیات آن تمام شود. این توضیحات نشان می‌دهد که چقدر مهم است که رژیم از حمله زمینی به غزه منصرف شود. حال به رفتار مقاومت بنگرید. اگر مقاومت در روزهای اول حمله گسترده می‌کرد، ممکن بود آمریکا وارد درگیری شود و به تبع آن انواعی از کنش و واکنش‌های غیرقابل پیش‌بینی برای طرفین رخ دهد که برآیندش صرفا هزینه باشد. اما با صبر و ایجاد ضربه‌های کوچک، طرف مقابل را مجبور به تاخیر در ورود به غزه کرد. اولا در شمال نشان داد آماده درگیر شدن است؛ به ویژه آن‌که در خلال تلفات‌گیری، دستگاه‌های اطلاعاتی را که به مثابه چشم صهیونیست‌هاست نابود کرد تا ترس از حمله از شمال را تقویت کند. همین صبر باعث شد تا به‌مرور، آمریکا از اسرائیل فاصله بگیرد و بایدن ورود به جنگ در صورت ورود حزب‌ا... را تکذیب کند. به ویژه آن‌که مقاومت با ایجاد یک تهدید معتبر در سوریه و عراق به پنتاگون اخطار عملیاتی داد. حمله از یمن هم آخرین برگ رو شده در صحنه بود تا بتواند طرف صهیونیست را از خطرات ورود زمینی آگاه کند. ورود ایران آن چیزی است که اسرائیل برای دخیل کردن آمریکا در این جنگ نیاز داشت. اما تا بدین‌جا این مقاومت است که قدم بعدی را تعریف می‌کند نه اسرائیل. رژیم صهیونیستی بین 2 گزینه است که مشخص نیست کدام بدتر است؛ ورود زمینی به غزه که خراب شدن تمام جبهه‌ها بر سرش بدون کمک نظامی و واقعی آمریکا را در برخواهد داشت همراه با ضعف در ارتش برای حمله گسترده و ناشناختگی آن‌چه منتظرشان است. یا عدم ورود و شکستگی سیاسی و اجتماعی از درون. البته باید پذیرفت که راهبرد کنونی که کوچاندن فلسطینیان است و با فشار بمباران و منع ورود آب و غذا و انرژی فعال شده، می‌تواند راه خروج میانه از این بن‌بست دوگانه باشد. میانه از آن جهت که امکان تصحیح کامل وضعیت را نخواهد داشت؛ اما پاسخی به حمله حماس را تولید خواهد کرد. مقاومت اما خط قرمز خود را به پیش آورده تا این راه خروج را هم ببندد؛ یا مسیر حیات فلسطینیان باز یا جبهه‌های چندگانه به آتش کشیده خواهد شد.