سلام به فوتبال، سلام به زندگی

 فوتبال قصه زندگی است، قصه قهرمانانی که لحظه‌ای تشویق می‌شوند و در اوج هستند اما با کمی گردش توپ و بدبیاری ممکن است به زیرکشیده شوند. قصه مردمانی که مشتاقانه رویاهای‌شان را در ساق پای بازیکنانی جست‌وجو می‌کنند که روزگاری در کوچه‎های فقر قدم می‌زدند و می‌خواستند پایان قصه را برای خودشان و مردم کشورشان زیبا رقم بزنند. فوتبال قصه زندگی است، همان‌قدر غیرقابل پیش‌بینی، گاهی همان‌قدر زیبا و در مواردی همان‌قدر بی‌رحم. فوتبال می‌تواند گاهی مثل یک ظهر داغ تابستانی غیرقابل تحمل و یک وقت‌هایی مثل عصری بهاری لطیف و دوست‎داشتنی باشد. برای همین است که می‌شود ردپای زندگی را هم در فوتبال دید. جایی که آلمانی‌ها مثل زندگی اجتماعی‌شان منظم بازی می‌کنند، تیم ملی فرانسه مثل کوچه پس‌کوچه‌های نانت و بوردو در تسخیر مهاجرانی است که پدر و مادرشان از کشورهایی دور به فرانسه آمدند و در آن جامعه پذیرفته شدند. ردپای زندگی در فوتبال را وقتی می‌شود دقیق پیدا کرد که تیم ملی کرواسی بدون فوق‌ستاره‌های خوش تیپ، بی‌حاشیه و مرموز جلو می‌رود. تیمی که مثل مردم کشورش اهل مد نیست اما روی کار تمرکز زیادی دارد. فوتبال می‌شود عین زندگی، وقتی فوتبال هلند مثل دشت‌های لاله چشم‌نواز است اما به اندازه‌ای که زیباست نتیجه نمی‌گیرد. در این مطلب به مناسبت آغاز یورو 2024 از فردا، درباره شخصیت جمعی تیم‌ها گفتیم و این‌که هر تیم تا چه ‌اندازه جامعه خودش را نمایندگی می‌کند.
چرا یورو  جذاب و مهم است؟ مسابقات یورو 2024 از فردا با بازی افتتاحیه آغاز می‌شود. یورو برای خیلی‌ها جذاب‌ترین آوردگاه فوتبالی جهان است. جایی که بهترین‌ها حضور دارند. هرچند جام جهانی به‌دلیل فراگیر بودن تیم‌ها از قاره‌های مختلف و همین‌طور حضور برزیل و آرژانتین اعتبار زیادی دارد اما خیلی از فوتبالی‌ها معتقدند کیفیت نزدیک تیم‌ها به هم، شکل ارائه فوتبالی تهاجمی، تماشاگرپسند و بدون حاشیه و... باعث شده یورو جذابیت‌های زیادی داشته باشد. در این مسابقات کمتر دیدیم یک تیم ضعیف با ضدفوتبال، حاشیه و جنگ‌روانی و بازی دفاعی مقابل یک تیم قدرتمند ظاهر شود. ضمن این‌که در یورو تیم‌های ضعیف کمتر حضور دارند و برخلاف جام جهانی که گاهی تیم‌های قوی مثل ایتالیا یا فرانسه غایب هستند، شاهد حضور همه تیم‌های مدعی و ستاره‌های‌شان هستیم. همه این‌ها یورو را از نظر فوتبالی در جایگاه خاصی قرار می‌دهد اما اگر خوب نگاه کنیم این مسابقات فرصتی برای بهتر دیدن دنیا، شناخت کشور و لذت بردن  از تعاملات فرهنگی هم هست. موضوعی که در این پرونده سراغش رفتیم.       چه چیزی شخصیت تیمی را می‌سازد؟ بعضی از ما به اشتباه تصور می‌کنیم روح جمعی حاکم بر هر گروه، هر سازمان، هر جمع، برآیندی از ویژگی‌های تک تک اعضای آن است، یعنی اگر اعضا تغییر کنند آن ویژگی‌ها زیرورو می‌شود. برای همین حس می‌کنیم تیم فوتبال آلمان که در دهه 90 با حضور بازیکنانی مثل ماتئوس، برمه و کلیزمان قهرمان جهان شد به لحاظ شخصیت تیمی، بسیار متفاوت‌تر از آن‌چیزی است که امروز می‌بینیم. درحالی‌که شخصیت یک تیم ورای ویژگی‌های تک تک نفراتش، متاثر از هویتی است که طی سال‌ها در آن شکل گرفته و روی فردیت آدم‌هایش هم اثر گذاشته تا آن‌ها را حین اجرای مهارت‌ها به عنصری برای تیم فراتر از یک شخص تبدیل کند. این شخصیت تیمی براساس فرهنگ هواداری، ویژگی‌های ساختاری فوتبال، شرایط اجتماعی و خیلی چیزهای دیگر به مرور شکل گرفته و در ذهن و روان بازیکنان رسوخ پیدا کرده است. اگر یک تیم باور به پیروزی و شخصیت قهرمانی داشته باشد عناصرش چون کادر فنی، بازیکن و... در همین مسیر تلاش خواهند کرد. درحالی‌که ممکن است همان عوامل در تیم باشگاهی‌شان که فشار هوادار، شخصیت تیمی و هویتی متفاوتی دارد، عملکردی متفاوت داشته باشند. آن‌چه در ادامه درخصوص تیم‌های مطرح یورو 2024 بررسی می‌کنیم ناظر به شخصیت تیمی است که طی سال‌ها شکل گرفته و قرار نیست عیناً در همین جام هم انعکاس صددرصدی داشته باشد.  
آلمان| همیشه منظم و مدعی در این مطلب فقط تیم‌های مدعی را بررسی می‌کنیم. از گروه A  شروع می‌کنیم که آلمان میزبان در آن حضور دارد. آلمان را با فوتبال ماشینی و خشک می‌شناسیم. تیمی که باحوصله بازی می‌کند، به اصطلاح فوتبالی 90 دقیقه‌ای. فوتبال آلمان به استمرار مدیریت، فرصت دادن به مربیان، شخصیت تیمی باثبات و... معروف است اما تا مدت‌ها مثل جامعه آلمان، فوتبال آلمان هم به شدت متاثر از نژادپرستی بود. تا این‌که در اولین گام، بدبینی هواداران با بازیکنان دورگه با عملکرد مثبت امثال مهمت شول و مسوت اوزیل رفع شد تا بستر برای بقیه فراهم شود. کم کم بازیکنانی که فرزندان مهاجران بودند از راه رسیدند تا کمی خلاقیت به فوتبال آلمان اضافه شود. آلمانی‌ها با آن صورت‌های نسبتاً یخی که انگار احساسات زیرش مخفی شده و مرموز به نظر می‌رسند در فوتبال هم نتیجه‌گرا و غیراحساسی عمل می‌کنند. کمتر بازیکن آلمانی را می‌بینید که از کوره دربرود و به داور اعتراض کند یا با خشونت بی‌دلیل، خطای غیرفنی و رفتار اشتباه اخراج شود اما با این همه رفتار حرفه‌ای و خط‌کشی شده، یک اشکال بزرگ در فوتبال آلمان هست، چشم‌نواز بازی نمی‌کنند.     اسپانیا| پرشور و جوان گرا در گروه B به‌ دلیل سیدبندی متفاوتی که این دوره وجود داشت، سه تیم مدعی اسپانیا، کرواسی و ایتالیا حضور دارند. اسپانیا برای چند دهه نمادی از فوتبالی با ظرفیت‌های بالا بود که به‌دلیل درگیری‌های سیاسی، تیمی دوپارچه را روانه مسابقات می‌کرد و هیچ‌وقت به آن‌چه حقش بود نمی‌رسید. ردپای دعوای کاتالان‌ها با حکومت مرکزی را همیشه می‌شد در تیم ملی هم دید، جایی که امثال پویول، پیکه و... هیچ‌وقت به بازوبندی کاپیتانی نرسیدند. این شخصیت تیمی با یک کار عمیق و پایه‌ای تغییر کرد. زمانی‌که تیم ملی نوجوانان اسپانیا با بدنه‌ای از نوجوانانی که در آکادمی لاماسیای بارسا بودند در اروپا درخشید، بدنه همان تیم حفظ شد و با حداقل تغییرات، تیمی یکدست و شگفت‌انگیز ساخته شد که دو بار قهرمان یورو و یک‌بار قهرمان جهان شد. برای سال‌ها بالابردن جام توسط کاپیتان کاسیاس تکراری‌ترین صحنه برای فوتبالی‌ها بود که به لطف نبوغ جوانان کاتالانی مثل ژاوی، اینیستا، پیکه و با حضور کاسیاس، راموس و... ممکن شد. امروز هم اسپانیا تیمی شگفت‌انگیز است. آکادمی لاماسیا با یامال، پدری و گاوی که همه زیر 20 سال دارند، بدنه تیم ملی را تشکیل داده اما به‌نظر می‌رسد دوباره باید منتظر بود اسپانیا بابت یکدست نبودن تیم ملی ضربه بخورد. کرواسی| مردان بی‌حاشیه
تا حالا موزیک یا فیلمی معروف از کرواسی دیده‌اید؟ مردمانی که اهل ادب و هنر هستند اما چندان خودنمایی نمی‌کنند و لااقل در پرزنت خودشان چندان موفق نیستند. یک فوتبالیست ایتالیایی با عملکرد مودریچ می‌توانست پوستر روی دیوار نوجوانان دنیا باشد. سریال، کتاب و فیلم و مستند درباره‌اش ساخته شود اما مودریچ بیشتر شبیه یک آدم عادی است که بازوبند کاپیتانی هم روی بازویش زار می‌زند و تا پا به توپ نشود باور نمی‌کنیم با یک هافبک وسط طراح، خوش‌فکر و شگفت‌انگیز و تمام نشدنی طرفیم. بازیکنان کرواسی در تیم‌های باشگاهی‌شان عملکرد موثری دارند اما به اندازه کارآیی‌شان چهره نمی‌شوند. آن‌ها حرفه‌ای، بی‌سروصدا و ساده بازی می‌کنند و بیشتر از آن‌که سلبریتی باشند، فوتبالیست هستند.   ایتالیا| روزگار سخت خوش‌تیپ‌ها ایتالیا حضور در جام جهانی را از دست داده، تیمش که متکی به مدافعان مرکزی توانمندی چون کیلینی بوده با بحران ستاره مواجه است. از بد روزگار هم در گروه سختی با اسپانیا و کرواسی هم‌گروه است. همه این‌ها می‌تواند برای یک تیم کابوس باشد اما ایتالیا ققنوس‌وار بازی می‌کند. مثل جام جهانی 2006 که اوج بحران در فوتبال این کشور بود. فساد مالی و تبانی لیگ این کشور را از اعتبار خارج کرد. بسیاری از ستاره‌ها ناچار شدند همراه یووه به لیگ پایین‌تر بروند. یکی از مدیران اجرایی فوتبال این کشور که زمانی بازیکن معروفی هم بود قبل از جام خودکشی کرد و یک شوک دیگر به تیم وارد شد اما در دوره‌ای که برزیل با رونالدو، ریوالدو و رونالدینیو یک مثلث ترسناک داشت و آلمان هم میزبان بازی‌ها بود، زیدان هم یک تنه فرانسه را به اوج برده بود این ایتالیای خسته بود که از آتش ناکامی و حواشی برخاست و قهرمان شد. در جام 94 آمریکا هم ایتالیا به‌زحمت از مرحله گروهی بالا رفت، تیم آریگو ساچی از هم پاشیده بود اما باجیو ظهور کرد تا تیم به فینال برسد و همین باجیو بود که با پنالتی‌اش در فینال رویاهای لاجوردی‌پوشان را نابود کرد. با این همه عادت داریم از ایتالیا غافل نشویم. مردان خوش‌پوش و خوش قیافه‌ای که گلادیاتوری مبارزه می‌کنند. احساس بر آن‌ها غلبه دارد و بازی شورانگیزشان یا منجر به قهرمانی می‌شود یا تباهی. آن‌ها برخلاف آلمان حدوسط و ثبات ندارند.      انگلستان| نوابغی که تیم نیستند چند سالی است که لیگ برتر انگلستان به لحاظ کیفیت، حساسیت و جذابیت لیگ‌های آلمان، اسپانیا و به‌ویژه ایتالیا را جا گذاشته. خروجی آکادمی‌ها و تیم‌های پایه هم باعث ظهور نسلی از بازیکنان جوان و توانمند شده که در تیم‌های مختلف باشگاهی می‌درخشند اما انگلستان طی یک دهه اخیر، به ازای کیفیت لیگ و نیروی انسانی که در اختیار دارد نتوانسته موفقیتی کسب کند. تیم ملی انگلستان طی سال‌های اخیر در آخرین گام‌ها کم می‌آورد، از جام جهانی 2018 بگیرید تا یورو 2020. به‌طور کلی می‌توان گفت که نوابغ جوان این کشور در کنار هم نمی‌توانند یک تیم یکدست را ایجاد کنند. گاهی توانایی این همه نیروی انسانی خلاق، جوان و در مواردی سرکش می‌تواند دردسر باشد تا امتیاز. در مواردی فرهنگ هواداری این تیم هم مزید برعلت است که تیم درگیر حواشی و نگرانی شود. لیگ فشرده و فرسایشی این کشور هم می‌تواندیکی از دلایلی باشد که تیم ملی‌شان لطمه ببیند.   فرانسه| منتخب جهان گروه D یورو 2024 شاهد حضور دو غول بزرگ است؛ فرانسه و هلند. دو تیم که از جهاتی نقطه مقابل هم هستند. فرانسه تیمی متشکل از بازیکنان مهاجر و هلند تیمی که در مقاطع مختلف حضور بازیکنان مهاجر و دورگه در آن باعث حواشی شده است. کمتر کشوری در دنیا وجود دارد که مثل فرانسه در جذب استعدادهای دورگه و فرزندان مهاجرانش موفق عمل کند. همان‌طور که در خیابان‌های فرانسه می‌شود آدم‌هایی از نژادها و قومیت‌های مختلف دید، در تیم ملی این کشور هم گاهی تنها دو سه بازیکن اصلیتی کاملاً فرانسوی دارند. در خیلی از مواقع بازیکنان این تیم یا در کودکی به فرانسه آمده‌اند یا از پدرو مادری مهاجر در فرانسه به دنیا آمده‌اند اما با این‌همه تفاوت، برخلاف هلند که حتی بازیکنانش گاهی رفتار نژادپرستانه دارند و در نقطه مقابل اسپانیا که مشکلات سیاسی اتحاد را برهم می‌زند و حتی برخلاف آلمان‌ها که تا مقطعی غرورشان اجازه رشد و پیشرفت به مهاجران را در بسیاری از حوزه‌ها به‌خصوص فوتبال نمی‌داد؛ فرانسه نه تنها شاکله تیمی‌اش را از مهاجران دارد، بلکه بسیاری از فوق‌ستاره‌هایش در سال‌های اخیر اصالتی فرانسوی ندارند که زیدان و امباپه شاخص‌ترین آن‌ها محسوب می‌شوند.   هلند| تیم همیشه نایب قهرمان هلند یکی از معماهای بزرگ فوتبال است، تیمی که دهه‌هاست در فوتبال دنیا می‌درخشد اما عناوین زیادی کسب نکرده. سه بار حضور مردان سرزمین لاله‌ها در فینال جام جهانی سه نایب قهرمانی را برای آن‌ها درپی داشته. حتی حضور فوق‌ستاره‌هایی مثل کرایوف، فان‌باستن و گولیت در مقاطع مختلف باعث نشد این تیم جز در یورو 1988 قهرمانی کسب کند.  انگار عمر ستاره‌های هلندی مثل عمر لاله کوتاه است. فن‌باستن در 31 سالگی از فوتبال کنار رفت. کرایوف زودتر از آن‌چه باید فوتبال ملی را کنار گذاشت. گولیت در جام 94 و در آستانه بازی‌ها از تیم ملی کنار کشید. فوتبال در هلند محبوب است اما کمتر بهانه‌ای برای وفاق ملی شده و در مواقعی حتی روی شکاف‌ها حرکت کرده برای همین است که این تیم به اندازه کیفیت، موفقیت‌های بزرگ کسب نکرده.       پرتغال| موسم وداع با کریس پرتغال از آن تیم‌های عجیب است. تیمی که برای دو دهه متکی به فوق‌ستاره جذابش کریس رونالدو بود. بازیکنانی که مثل کریس در کنار فوتبال به ظاهر خود می‌رسند و سفیر برندهای آرایشی و بهداشتی هم هستند به‌طور معمول کم کم ترجیح می‌دهند به‌جای فوتبالیستی پرتلاش، یک سلبریتی خسته اما پو‌لدار باشند و به تبلیغات اکتفا کنند. اما کریس تمام‌شدنی نیست. او تمام نمی‌شود، چون انگیزه‌هایش بی‌پایان است و این روحیه را به تیم هم منتقل کرده. فینال 2016را به‌یاد بیاورید. زمانی که دیمیتری پایت هافبک قلدر تیم ملی فرانسه روی پای کریس خطا کرد تا آقای ستاره قبل از پایان نیمه اول با چشم گریان از روی نیمکت شاهد فینال باشد اما پرتغال که با مصدومیت ستاره‌اش باید عقب نشینی می‌کرد جسورانه بازی کرد و قهرمان شد. همین روحیه جالب پرتغالی‌هاست که باعث شده از زمان قدیم امثال دکو، بعدها پپه و حالا اوتاویو که هر سه برزیلی‌الاصل هستند بتوانند در تیم ملی پرتغال بازی کنند انگار که در برزیل هستند، چون فوتبال‌شان شورانگیز و با تمام احساس است. از همان احساساتی که گاهی باخت را به برد تبدیل می‌کند و گاهی نتیجه‌اش غم‌انگیز است؛هر چند شاید این آخرین تورنمنت پرتغال با کریس باشد.