پیوند «باستانی پاریزی» با ابدیت فرهنگ ایران

  الهه آرانیان - calture@khorasannews.com     در تاریخ فرهنگ و ادب و هنر ما بزرگانی هستند که هر کدام به سهم خود چراغی برای روشن‌کردن شعله دانش و خرد برافروخته‌اند؛ بزرگانی که آینه فرهنگ و تمدن ایرانی را پیش روی ما گرفته‌اند تا هویت خودمان را در آن ببینیم و قدر بدانیم. یکی از آن آینه‌دارانِ دوران، استاد تاریخ و ادبیات، زنده‌یاد محمدابراهیم باستانی پاریزی است. به مناسبت نکوداشت یاد و نام این چهره ماندگار ایرانی، روز 28 خردادماه رویداد تصویرگری «تا صدسالگی استاد باستانی پاریزی» در باغ موزه نگارستان دانشگاه تهران شروع به کار می‌کند. همزمان با این برنامه که توسط دبیرخانه همایش «آینه‌دار دوران» برگزار می‌شود، سالن استاد باستانی پاریزی هم در این باغ موزه افتتاح  و سردیس این استاد فقید هم رونمایی می‌شود. این سالن، نمایشگاه دایمی آثار هنرمندان شناخته‌شده به یاد استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی خواهد بود. رویداد صد تصویرگری برای برنامه «تا صدسالگی استاد باستانی پاریزی» به زودی چگونگی ثبت نام هنرمندان تصویرگر و شرایط شرکت در این همایش را اعلام می‌کند تا تصویرگران ایرانی بهترین آثارشان با محوریت زنده‌یاد باستانی پاریزی را به دبیرخانه همایش بفرستند.   پاریز، جایی میان سیرجان و رفسنجان شاید سفرنامه «از پاریز تا پاریس» معروف‌ترین اثر زنده‌یاد محمدابراهیم باستانی پاریزی باشد؛ سفرنامه‌ای که زندگی‌نامه استاد را در دل خود جای داده‌است. در سال‌های گذشته بخش‌هایی از متن این کتاب خوش‌خوان و روان در کتاب‌های درسی جا داشت. استاد باستانی پاریزی، متولد 3 دی 1304 در پاریز کرمان بود و در 5 فروردین ماه 1393 در 88 سالگی بر اثر بیماری کبد از دنیا رفت. او تحصیلات ابتدایی را در پاریز گذراند و بعد در کرمان مدرک دیپلم گرفت. باستانی پاریزی در سال 1326 در رشته تاریخ دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و بعد از فارغ‌التحصیلی به دیار خود، کرمان برگشت و به معلمی مشغول شد. باستانی بعد از ازدواج، در آزمون دکترای تاریخ دانشگاه تهران پذیرفته شد و تا 1387 استاد تاریخ دانشگاه تهران بود.   تاریخ‌دانی عاشقِ ادبیات استاد ابراهیم باستانی پاریزی به تاریخ‌نگاری و تاریخ‌دانی شهره است؛ چرا که عمری را در این راه درس خوانده و پژوهش کرده‌است. اما این استاد تمامِ تاریخ، عاشق ادبیات فارسی بود و شعر می‌سرود. او در سال‌های نوجوانی و جوانی برای روزنامه‌ای به نام «باستان» و مجله‌ای به نام «ندای پاریز» می‌نوشت که خودش آن‌ها را در پاریز منتشر می‌کرد. او بعدها در مقام نویسنده و مترجم با مجلات و نشریاتی مانند کیهان، اطلاعات ، آینده، کِلک و بخارا همکاری می‌کرد. از جمله کتاب‌های باستانی پاریزی (که عدد هفت در آن‌ها نقش مهمی دارد)، این کتاب‌ها را می‌توان نام برد: خاتون هفت‌قلعه، آسیای هفت‌سنگ، هفت‌بند، اژدهای هفت‌سر، کوچه هفت‌پیچ، زیر این هفت آسمان، سنگ هفت قلم و هشت‌الهفت. باستانی پاریزی در این هشت‌گانۀ هفت‌دار به روایت قصه‌های عامیانه در دل متون تاریخی پرداخته‌ که خواندنشان خالی از لطف نیست. نثر باستانی پاریزی شیرین، روان و سرشار از داستان و نکته و ضرب‌المثل و شعر است.   غزل باستانی با صدای بنان استاد باستانی پاریزی، علاوه بر نویسندگی، طبع شعر هم داشت. او اولین شعر خود را در دوران کودکی و در آرزوی باران برای زادگاه خشک و کویری خود، پاریز سروده است. جالب این‌که زنده‌یاد غلامحسین بنان یکی از غزل‌های استاد باستانی پاریزی را با مطلع «یاد آن شب که صبا بر سر ما گل می‌ریخت/ بر سر ما ز در و بام و هوا گل می‌ریخت» خوانده‌است. از دیگر نمونه‌های علاقه باستانی پاریزی به ادبیات، دوستی و معاشرت او با محمدعلی جمالزاده، پدر داستان کوتاه فارسی است. نامه‌ها و مکاتبات این دو چهره شاخص تاریخ و ادبیات ایران در قالب کتابی منتشر شده‌است. باستانی پاریزی علاوه بر مقالات و کتاب‌های متعدد تاریخی و کرمان‌شناسی، آثار فراوانی هم در باب پژوهش‌های تاریخی در حوزه ادبیات فارسی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به این آثار اشاره کرد: «گذر سعدی از آبادان»، «چند شخصیت تاریخی در مثنوی معنوی» و «شاهنامه آخرش خوش است».   قلم باستانی، شبیه چسب «اُهو» استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، زنده‌یاد باستانی پاریزی را با تعبیر «فریاد لحظه‌های تاریخ» توصیف می‌کند و زنده‌یاد محمدعلی اسلامی ندوشن درباره این چهره بزرگ تاریخ و ادبیات ایران گفته‌است: «دکتر باستانی با حافظه قوی و ذهن بیدار و با آن لهجه گرم کرمانی می‌توانست مجلس را به دست گیرد. در نزد او تاریخ مرغزاری بود که همه نوع گیاهی در آن می‌رویید؛ از مرغ و سنبل، و همه نوع مرغی در آن به نوا می‌آمد، از بلبل تا زاغ. روانش آرمیده باد». زنده‌یاد استاد ایرج افشار، ایران‌شناس برجسته نیز در وصف استاد باستانی پاریزی این‌طور گفته‌است: «قلم باستانی مورخ و تازه‌یاب، چیزی است شبیه به چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوق‌العاده دارد که صد مطلب را در یک مقاله خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چل‌تکه‌دوزی».  همین طرفه‌اندیشی است که خوانندگان کتاب‌هایش در هر شهر و روستا و ده‌کوره به تحسین واداشته شده‌اند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافته‌ام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشته‌های او را به هر گوشه وطن که بروید می‌خوانند و در مجلس‌های شبانه نقل می‌کنند.»