در دانشگاه‌ها چه خبر است؟

در روزهاي اخير، در ميانه شلوغي اخبار مربوط به انتخابات، از گوشه و كنار خبرهايي مي‌رسد مبني بر بازنشستگي زودهنگام برخي اساتيد يا عدم تمديد قرارداد و قطع حقوق برخي ديگر. در يك مورد مشهور، دكتر سيد حسين سراج‌زاده، استاد نام آشناي علوم اجتماعي و رييس پيشين انجمن جامعه‌شناسي متني را در شبكه‌هاي اجتماعي منتشر كرده و نوشته كه وسط جلسه دفاع دكترا او را به دفتر مي‌خوانند و بي‌مقدمه و بدون هيچ گونه اطلاع قبلي، حكم بازنشستگي زودهنگامش را به او ابلاغ مي‌كنند. دكتر سراج‌زاده در همين متن خبر بازنشستگي زودهنگام دكتر رسول رسولي‌پور، عضو هيات علمي گروه فلسفه دانشگاه خوارزمي را هم مطرح مي‌كند. هر دو استاداني بسيار خوشنام، موثق و مورد علاقه و احترام دانشجويان و اساتيد. 
واقعا در دانشگاه‌ها چه خبر است؟ چرا تصميم‌گيرندگان اينقدر هول و ولا دارند كه اين انسان‌هاي شريف و خدوم و محترم را هر چه زودتر از دانشگاه بيرون كنند؟ چرا بايد حكم بازنشستگي يك استاد، بدون آگاهي قبلي و اين‌طور به او ابلاغ شود؟ در يك سيستم اداري كه براي ارسال يك درخواست بايد هفته‌ها و ماه‌ها دوندگي كرد و منتظر ماند و از اين اتاق به آن اتاق رفت و دم اين و آن را ديد، چطور مي‌شود كه به يك استاد مي‌گويند، همين امروز و حالا، شماره حسابت را بده تا كارهاي بازنشستگي‌ات را انجام دهيم، آن هم در حالي كه در تقويم دانشگاهي، ترم تازه به پايان رسيده و تا سال تحصيلي جديد، سه ماه مانده و اداره‌هاي دانشگاه، تا سه ماه ديگر كار چنداني ندارند و مي‌توانند سر فرصت اين كارها را انجام دهند. 
روايت دكتر سراج‌زاده خيلي عجيب است. ايشان نوشته: «بلافاصله تصوير حكم را با تلگرام و اطلاعات درخواستي را هم با تلگرام و پيامك فرستادند»! با تلگرام؟ اين شتابزدگي و تعجيل براي چيست؟ مگر خداي نكرده و زبانم لال، با مجرمي خطرناك طرف هستند كه مي‌خواهند هر چه زودتر او را به سزاي اعمالش برسانند؟ از نوشتن اين تعابير براي دكتر سراج‌زاده كه نمونه ادب و شرافت هستند، شرم دارم. شخصيتي متين و با عملكردي درخشان و كارنامه‌اي پربار. وضعيت مشابهي براي دكتر رسول رسولي‌پور پيش آمده. ايشان هم از استادان محبوب و محترم دانشگاه خوارزمي هستند كه به نوشته دكتر سراج‌زاده «به شهادت قاطبه همكاران از فضل و كمال علمي و اخلاقي والايي برخوردار است، چند دوره با راي اعضاي هيات علمي رييس دانشكده ادبيات بوده، در سطح ملي و بين‌المللي در رشته خودش (فلسفه دين) شناخته شده است، براي تدريس در ساير دانشگاه‌ها از جمله دانشگاه تهران از او دعوت مي‌شود، دانشجويان از عملكرد آموزشي او فوق‌العاده راضي هستند و خلاصه اگر در دانشگاهي معيارهاي علمي و اخلاق حرفه‌اي حاكم باشد، وجودش براي رشته خودش و دانشگاه باعث افتخار و آبرو است».
باز وضعيتي مشابه براي دكتر حسين شيخ‌رضايي، استاد فلسفه و مطالعات علم در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران پديد آمده است. او هم يكي از پركارترين و باسوادترين و محترم‌ترين استادان فلسفه در ايران است كه سال‌هاست به كار علمي مشغول است و در كنار كار دانشگاهي و نگارش و ترجمه كتاب‌ها و مقالات تخصصي، به نشر فكر و انديشه و آموزش عمومي فلسفه و علوم انساني هم كمك كرده و اقداماتي ارزشمند در اين زمينه‌ها صورت داده است. حالا به يك‌باره خبر مي‌رسد كه قرارداد او بعد از هفده سال همكاري ديگر تمديد نمي‌شود و حتي امكان همكاري او تا پايان سال نيز منتفي است. از قرار اطلاع، بعد از انواع و اقسام اختلال‌ها در تبديل وضعيت كه بيش از سه سال طول كشيده، در سه روز كاري متوالي، پرونده او در روزهاي پاياني خرداد تعيين تكليف شده است. اين سرعت و پيگيري بي‌سابقه است. جالب‌تر اينكه در اين ماجرا رويه‌ها و آيين‌نامه‌هاي خود وزارت علوم نيز رعايت نشده است، از جمله اينكه هر گونه استعلامي كه بخواهد به قطع همكاري منجر شود، مستلزم آن است كه پرونده در شوراي تحقيق بررسي شود. علاوه بر اين، بعد از درگذشت رييس‌جمهور پيشين، آقاي مخبر معاون اول در متني به سازمان‌هاي اجرايي ابلاغ كرده است كه هر گونه تغيير در نيروي انساني تا بعد از اتمام انتخابات مجاز نيست.


هفته پيش شاهد بوديم كه در يكي از جلسات انتخاباتي كانديداهاي رياست‌جمهوري، محمد فاضلي، استاد اخراجي دانشگاه بهشتي، در واكنش به قطع ميكروفنش توسط صدا و سيما كه مي‌خواست به اظهارات شهاب اسفندياري درباره ماجراي اخراج او از دانشگاه پاسخ بدهد، اعتراض و جلسه را با ناراحتي ترك كرد. بسياري به شيوه برخورد دكتر فاضلي انتقاد كردند و گفتند از يك استاد دانشگاه انتظار صبر و تحمل بيشتري مي‌رود و دكتر فاضلي نبايد اين‌طور عصباني مي‌شد. نگارنده قضاوتي نمي‌كند، اما چند نفر از اين منتقدان از رويه‌ها و روندهاي برخورد با اين استادان اطلاع دارند؟ وقتي با استادان محبوب و باسواد و خدوم دانشگاه چنين برخوردهايي مي‌شود و حتي به ايشان اجازه دفاع از خودشان هم داده نمي‌شود، انتظار داريم چه واكنشي نشان بدهند؟ 
از اين مهم‌تر، اين اندازه شتابزدگي و عجله در اخراج دانشگاه‌ها براي چيست؟ چه اتفاقي افتاده يا قرار است بيفتد كه تصميم‌گيرندگان اين اندازه تعجيل مي‌كنند؟ آيا علت جز اين است كه تصميم‌گيرندگان، نگران نتايج انتخابات پيش رو هستند و مي‌خواهند قبل از اينكه تغييراتي اساسي در دولت رخ ‌دهد، هر چه سريع‌تر دانشگاه‌ها و دانشجويان را از شماري از استادان متعهد و مورد احترام براي جامعه و دانشگاهيان محروم و ايشان را خانه‌نشين كنند؟