قطع امید آبادان از فوتبال 

فوتبال آبادان برای بقا دست به دامان رئیس‌جمهور تازه از راه رسیده شده و این نشان از قطع امید این تیم از فوتبال و مسئولان آن دارد.  بدون شک اگر چند سال قبل چنین چیزی را در آبادان یا هر شهر دیگر ایران به زبان می‌آوردی، مورد تمسخر قرار می‌گرفتی و کمتر کسی حتی در بدبینانه‌ترین حالت ممکن تصور انحلال نفت آبادان را می‌کرد، چه برسد به اینکه بخواهد برای بقا و عدم انحلال به هر ریسمانی چنگ بزند و دست به دامان رئیس دولت شود، آن‌هم رئیسی که تازه از گرد راه رسیده است!  اینکه نفت آبادان به جای یاری جستن از فدراسیون فوتبال یا حتی وزارت ورزش دستش را مقابل رئیس‌جمهور دراز می‌کند، نشان‌دهنده وخامت اوضاع است و اینکه فوتبال از بیرون سایر رشته‌ها را و از داخل خود این رشته را می‌سوزاند. نه اینکه بخواهیم منکر رسیدگی بیش از اندازه به فوتبال باشیم، نه. هنوز هم بر این باوریم که فوتبال برای آقایان مسئول تافته‌جدابافته است و همه نگاه‌شان به این رشته است، اما نه به شکلی که باعث سروسامان گرفتن فوتبال شود که اگر اینطور بود امروز تیم باسابقه‌ای، چون نفت آبادان که محبوبیت آن در خوزستان و آبادان شهره است اینگونه برای عدم انحلال به هر ریسمانی چنگ نمی‌زد.  در واقع توجه خاص آقایان به فوتبال به‌گونه‌ای است که خودشان سود می‌برند، نه فوتبال. این را روند پرونده مس رفسنجان به خوبی ثابت کرده است. پرونده تیمی کوچک از یک شهرستان که اتفاقاً یک‌صدم تیم‌هایی، چون نفت آبادان هم قدمت، هوادار و محبوبیت ندارد، اما چنان آقایان مسئول را مجذوب خود کرده بوده که هر روز پای نفرات جدید به آن باز می‌شود. نفراتی که اتفاقاً از بدنه فدراسیون فوتبال و جزو مدیران و مسئولان این رشته هستند.  جای بسی تأسف است که بعد از نیست و نابود شدن تیم‌های باسابقه‌ای، چون راه‌آهن، نفت تهران و پاس، حالا شاهد نابودی تیم باسابقه نفت آبادان باشیم. تیمی که سالیان سال است در آبادان نه یک تیم فوتبال که جزئی از زندگی مردم است. مردمی که حالا باید به تماشای بی‌کفایتی آقایان مدیر و مسئول در قبال تکه‌ای از زندگی خود باشند که رو به نابودی است و دارد نفس‌های آخر خود را می‌کشد. فقط به این دلیل که آقایان مسئول و صاحب‌منصب در فوتبال ایران به دنبال داستان‌های خود هستند، نه حل و فصل گوشه‌ای از مشکلات این رشته پرطرفدار و محبوب که اگر غیر از این بود درست در روز‌هایی که آقایان به دنبال راه فراری برای باشگاه‌های متخلفی که زیاده از سقف قرارداد ریخت و پاش کرده‌اند، شاهد تقلای نفت آبادان برای بقا نبودیم. تیمی که با پوست و گوشت و خون مردم آبادان اجین شده، اما امروز به لطف بی‌توجهی و بی‌کفایتی مسئولان عنقریب است که ریق رحمت را سر بکشد و به سرنوشت نفت تهران، راه‌آهن یا در نهایت پاسی که روانه همدان شد، دچار شود.  نفت آبادان خوب می‌داند که نه از فدراسیون آبی برایش گرم می‌شود و نه از وزارت ورزش که اگر غیر از این بود امروز کارش به اینجا کشیده نمی‌شد که به هر ریسمانی برای بقا چنگ بزند. به همین دلیل هم هست که ملتمسانه دست به دامن رئیس جدید دولت دراز کرده، چراکه اگر آقایان در فدراسیون فوتبال یا حتی وزارت ورزشی که متولی کل ورزش است قصدی برای حمایت داشتند، کار نفت به اینجا نمی‌کشید. اما پرواضح است که تجربه تلخ نفت تهران و راه‌آهن باعث ترسیدن چشم آبادانی‌ها شده که برای حل این مشکل بزرگ رو به سمت دولت و رئیس تازه‌وارد آورده‌اند، بی‌آنکه حتی بدانند نگاه و رویکرد رئیس تازه وارد به مقوله فوتبال و ورزش چیست. اما آنچه که آن‌ها را بر آن داشته تا به جای فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش سراغ رئیس‌جمهور بروند و برای او نامه بزنند، بی‌شک این است که خوب می‌دانند نفت آبادان چیزی برای آقایان ندارد که بخواهند خودشان را الاف آن کنند! آقایانی که نگاه ویژه‌ای به فوتبال دارند، اما تا زمانی که برایشان صرف داشته باشد و بی‌شک نفت آبادان که آه ندارد با ناله سودا کند و تمام سرمایه‌اش هوادارانش هستند، سودی ندارد که کسی دنبال حل و فصل مشکلات آن بیفتد و این تأسف‌بارترین نگاه در فوتبال ایران است که نمی‌توان منکر آن شد.