ابتذال در سینما را ۳ دهه قبل پیش‌بینی کردم

جوان آنلاین: «سال ۷۷ در جشن ۱۰۰ سالگی سینما، بیانیه‌ای خواندم و جمله‌ای گفتم که بعد‌ها خیلی برجسته شد؛ آن روز گفتم صدای پای ابتذال می‌آید و هشدار دادم که دیری نمی‌پاید که این ابتذال پیکره سینمای ایران را بگیرد.» مجید مجیدی، فیلمساز شناخته شده کشورمان در کارگاه انتقال تجربه شصت‌ونهمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوانان ضمن طرح انتقاداتی درباره وضعیت امروز سینمای ایران گفت: ایمان دارم استعداد‌های درخشانی در دل این کشور وجود دارد. من استعداد‌هایی را در گوشه‌گوشه این مملکت دیده‌ام که بعد‌ها فیلمسازان خوبی شده‌اند. اعتقاد دارم شما می‌توانید جزو ذخایر و گنج‌های سینمای ایران باشید، سینمایی که مهجور مانده، سینمایی که روزی با عشق و علاقه در صف فیلم‌های آن می‌ماندیم تا فیلم‌های دهه ۶۰، ۷۰ و حتی برخی فیلم‌های دهه ۸۰ را ببینیم.     صدای پای ابتذال وی ادامه داد: اگر یادتان باشد در جشن ۱۰۰ سالگی سینما که در سال ۷۷ دبیر آن بودم، بیانیه‌ای خواندم. آنجا جمله‌ای گفتم که بعد‌ها خیلی برجسته شد؛ آن روز گفتم صدای پای ابتذال می‌آید و هشدار دادم که دیری نمی‌پاید که این ابتذال پیکره سینمای ایران را بگیرد. امروز پلتفرم‌ها آثار مخربی از جهت هنری و ساختاری دارند که نسبتی با سینما، مردم، زندگی مردم و اندیشه و فرهنگ هویت بومی ما ندارد.  این کارگردان باسابقه گفت: من باج نمی‌دهم، اما معتقدم سینمای ایران در آینده قرار است به دست شما گره‌گشایی شود و بذر جدیدی از سینمای جوانان در آن زده می‌شود. سینمای جوانان این امیدواری را داده که می‌تواند پشتوانه سینمای ایران باشد. من می‌دانم شما در چه محرومیتی برای فیلمسازی به سر می‌برید، اما این رنج جزئی از ذات هنر است و می‌تواند شما را به مرتبه بالاتری برساند. امید من به شما جوانان و نسل جدید شهرستان‌هاست.     سینمای بی‌هویت وی گفت: در مواجهه با برخی از فیلم‌های ایرانی می‌گویم فقط کره ماه آن را ندیده، چون همه جای دنیا آن را دیده‌اند. اما فیلم به محض اینکه ایدئولوژیک شود اصلاً حرکت نمی‌کند. بنابراین وجوه فطرت بشری مهم است، اصلاً پیامبران برای همین آمدند. پیامبران آمدند تا وجوه فطرت بشری را احیا کنند. هنر هم برای همین است، اما در کشور ما همه چیز سلیقه‌ای است. مدیران به محض اینکه می‌آیند، می‌خواهند آدم‌ها را شکل دهند، همه چیز را سیاسی کنند و نتیجه آن هم می‌شود همین سینمای بی‌هویت.  مجیدی درباره ساخت فیلم «محمد (ص)» هم خاطرنشان کرد: فیلم مصطفی عقاد تماماً درباره جنگ است، انگار که پیامبر اسلام در تمام طول عمر خود در حال جنگ بوده که این جفا به پیامبر اسلام است. پیامبری که رحمه‌للعالمین است، تنها دو فیلم درباره او ساخته شده است. نباید نگاه سیاسی اسباب این شود که اصل را با فرع قاطی کنیم. ممکن است به خیلی چیز‌ها اعتقاد داشته باشیم، اما باید یاد بگیریم این‌ها را از هم تفکیک کنیم. نباید پیامبر اسلام را با نگاه سیاسی تحلیل کنیم. باید آزاداندیش باشیم و با نگاه باز درباره این موضوع قضاوت کنیم.     سینمای تلخ و گزنده دهه ۷۰  این کارگردان سینما گفت: آن زمان که می‌خواستم «بچه‌های آسمان» را بسازم، آن را همه جا رد کردند. از فارابی، تلویزیون و حوزه هنری تا جا‌های دیگر به من می‌گفتند، مگر این فیلم می‌شود؟ این یک کار ۱۰ دقیقه‌ای است، این چه قصه‌ای است! حتی دوستان خودم می‌گفتند این چه قصه‌ای است، اما سه سال روی آن ایستادم. می‌دانستم که یک فیلم خوب می‌شود، چون آن را زیست کرده بودم. آن حس عزتمندی را دیده بودم. در دوره‌ای در دهه ۷۰ موجی از سینمای تلخ و گزنده اجتماعی مد شده بود که اتفاقاً می‌خواستم مقابل آن نوع سینما، فیلم دیگری بسازم. کانون پرورش فکری هم با شرط و شروط و با واسطه‌ای پیش آمد، چون می‌گفتند «بچه‌های آسمان» به درد یک فیلم کوتاه می‌خورد. با این حال برعکسش هم اتفاق افتاده است، فیلم‌هایی بودند که همه می‌گفتند بساز، اما خودم به آن‌ها باور نداشتم و نساختم.  این فیلمساز اظهار کرد: با همه این توصیفات، اما مراقب باشید که این باورمندی به خودشیفتگی منجر نشود. نکته دیگر این است که در فیلمسازی به‌ویژه در نگارش فیلمنامه، گروهی عمل کنید. این موضوع به خلاقیت شما کمک می‌کند. سه، چهار نفره درباره یک فیلمنامه بحث کنید و بنویسید. ریسک نکنید و تنهایی ننویسید، چون یک فیلم را گروهی از آدم‌ها می‌سازند.     دوری از شعارزدگی و نزدیکی به فطرت انسانی کارگردان «بچه‌های آسمان» با بیان اینکه به رج زدن در سینما اصلاً معتقد نیست و این روش را توصیه نمی‌کند، مطرح کرد: از دلایلی که من سراغ بازیگران چهره نمی‌روم، این است که آن‌ها به تکرار می‌افتند. دوست دارم آدم‌ها در فیلم‌هایم بکر‌بکر باشند، چون فیلم تماماً حس است و باید بتوانید حس‌ها را به خوبی منتقل کنید. تجربه بازیگری من هم در کارم تأثیر داشته، چون می‌دانم بازیگری که جلوی دوربین است، چه فشاری را تحمل می‌کند. با این حال یکی از راهکار‌های ما در فیلمسازی این بود که برخی سکانس‌ها را در تمرین می‌گرفتیم، مثلاً در «بید‌مجنون» پرستویی نمی‌دانست چه پلان‌هایی اصلی و کدام تمرین است، حتی یک جا‌هایی او را فریب می‌دادیم و نمی‌گرفتیم! وی در مورد اینکه برخی فیلم‌های او را مستندگونه می‌دانند، گفت: هیچ مستندی واقعی نیست، آن فیلمی مستند است که در آن تصرف کنید. دلیلی ندارد الزاما آن چیزی که واقعی است در فیلم باشد، چون ذات سینما ساخت واقعیت است، پس آنچه آن را نجات می‌دهد، یگانه شدن شما با فیلم است. همه اجزا در فیلم بسیار مهم است.  مجیدی درباره لزوم نیفتادن به ورطه شعارزدگی در فیلمسازی توضیح داد: فطرت انسانی، زبان ابدی و ازلی است. واژه‌هایی مثل «محبت»، «گذشت»، «فداکاری» و «ایثار» وجوه معرفتی درباره همه است، ما نمی‌توانیم بگوییم انسان‌هایی در گوشه دنیا هستند که محبت و عشق را نمی‌فهمند یا وجود خداوند را درک نمی‌کنند، همه این‌ها در وجود ما تعبیه شده است. وقتی به این زبان نزدیک می‌شویم این زبان، زبانی همه‌گیر و جهانی است، اما همین موارد به محض اینکه از وجوه فطری بیرون می‌آید و تبدیل به ایدئولوژی می‌شود، همانجاست که زننده می‌شود، پس به وجوه معرفتی و فطرت انسانی نزدیک شوید.  این کارگردان سینما با اشاره به اینکه من در فیلم «رنگ خدا» اشتباه بزرگی کردم که آن هم براساس همین مسائل ایدئولوژیک بود، خاطرنشان کرد: نام فیلم رنگ خداست، اما در ترجمه به من گفتند نام آن را رنگ بهشت بگذاریم. به من گفتند رنگ خدا خیلی شعاری است، اما در اکران عمومی در فرانسه یکی از منتقدان سرشناس لوموند گفت نقد جدی به اسم این فیلم دارم و حیرت می‌کنم که چرا چنین نامی گذاشتید، وقتی اسم فارسی آن اینقدر زیباست، چرا در ترجمه نام آن را رنگ بهشت گذاشتید.