روزنامه مردم سالاری
1396/10/18
حرفهای زیبا میزنیم اما متفاوت با آرمانها حرکت میکنیم
اگر بخواهیم مسیر حرکت ایران در تجارت، صادرات و همکاری با بازار جهانی را آسیب شناسی کنیم، کدام مولفههای اصلی را باید بیشتر مدنظر قرار داد؟ دکتر حیدر مستخدمین حسینی با تجربه عضویت در هیئت مدیره سازمان صنایع ملی ایران و کارشناسی و تدریس بانکداری و همچنین با سابقه معاونت وزارت اقتصاد و دارایی در دولتهای هشتم تا یازدهم طی سالهای گذشته از جنبههای گوناگون به مساله بازرگانی و تاثیرات تراز تجاری ایران بر قدرت اقتصاد کشور پرداخته است. دکتر مستخدمین حسینی در گفتوگو با «مردمسالاری آنلاین» با مرور جنبههای گوناگون سیاست و رویکرد دولتها به بازرگانی و صادرات، رویکرد کشور طی دهههای اخیر را دچار ضعف شدید میداند و مولفههای کلیدی متفاوت و متنوعی را برای تحقق همکاری با بازار جهانی مطرح میکند:انقلاب اسلامیچه مولفههایی از قوت و ضعف نقش آفرینی و حضور بازرگانی ایران را برجسته تر نشان میدهد؟
ابتدا این را میگویم که در شرایط فعلی، اقتصاد ایران وضعیت خوبی ندارد و سرحال نیست؛ اقتصاد ما بیمار است و بیماری آن هم عود کرده است؛ دلیل این عود کردن بیماری که من قبل تر هم درباره وضعیت اقتصادی این را گفته ام که «اقتصاد ایران را باید به CCU برد و تحت مراقبتهای ویژه قرار داد» در چند نکته و مولفه کلیدی قابل فهم است:
اولین نکته این است که ما در حوزه اقتصاد ایران که پرسش شما درباره مواجهه اقتصاد ایران با بازار جهانی هم ذیل آن جای میگیرد، باید در نظر داشته باشیم که اقتصاد ایران تا به امروز یک استراتژی مناسب که ابعاد جامع و عملیاتی متناظر به واقعیتها داشته باشد، به خود نگرفته است؛ یعنی تحت شرایط مختلف جهت گیریهای اقتصادی را تغییر دادهاند و با تغییر جهت گیریهای کلان در اقتصاد کشور شرایط بازرگانی و تجارت چه در داخل و چه در مواجهه با بازار جهانی دچار تغییرات اساسی و جدی شدهاند که عمدتا بیشتر آنها هم ناشی از یک اراده و یک سیاستگذاری درست و منطقی نبوده است.
بنابراین اگر بخواهیم یک الگو و رویکرد روشن را برای پرهیز از تکرار این وقفهها در تجارت و بازرگانی ایران در نظر بگیریم، باید یک استراتژی کاملا روش مند را تدوین کنیم که تجارت کنندگان داخلی که هم مسائل بسیاری در بعد داخلی دارند و هم طیف وسیع و متنوعی از مسائل جدی را در تعامل با بازار جهانی پیش روی خود دارند تکلیف خود را در موارد مختلف بدانند. دیروز صبح من در جلسهای حضور داشتم و دیدم که مسئولین در مورد واردات خودرو گله داشتند از دولت و میگفتند مدتهاست که جلوی واردات خودرو را گرفته اند، در حالی که شرکتهای واردکننده خودرو وجوهی را از مردم جمعآوری کردهاند و مدتها هم سپری شده و مشمول جرایم شدهاند و باید جریمهها را به مردم و خریداران پرداخت کنند، در صورتی که اساس مساله یک اتفاق ناخواستهای بوده است. توجه داشته باشید که ما مسائل و اتفاقاتی از این دست را بسیار زیاد داریم که یکباره تغییری صورت میگیرد و بسیاری از فعالیتها در بخش بازرگانی را دچار اشکالات و موانع میکند. کسانی که به حوزه بازرگانی ورود پیدا میکنند و ارتباط کاری پیدا میکنند با خارج از کشور یعنی وقتی رفته اند صحبت کرده اند و اتمام حجت کرده اند بعد برمیگردند و میبینند در داخل جلوی واردات خودرو یا در موارد دیگر بسیاری از اقلام کالا ممنوع شده اند، این بهرصورت یک لطمه اساسی به حوزه بازرگانی ما میزند. من در این مورد اصلا با گزاره اینکه آیا واردات خودرو درست است یا غلط است کاری ندارم، بلکه میخواهم بگویم وقتی تصویر روشن و واضح از بازار جهانی و بازرگانی و رویکردهای رسمیوجود نداشته باشد، میتواند چنین تبعات و اشکالاتی را هم به دنبال داشته باشد که بازرگانان خارجی و فعالین بازار بین المللی هم اعتماد خودشان به بازار ایران و بازرگانان ایرانی را از دست میدهند و نتیجه این میشود بی اعتمادی بازار جهانی به ایران. البته ما متاسفانه از این دست موارد را در حوزه صادرات کشور هم داریم و از جمله در صادرات محصولات کشاورزی (گوجه فرنگی، سیب زمینی، محصولات باغداری و...) هم شاهد بودهایم که مذاکرات صورت میگیرد و یکباره در وسط کار جلوی صادرات اقلام مواد غذایی و محصولات کشاورزی گرفته میشود. نتیجه این رفتارها هم تبدیل پل اعتماد به دیوار بیاعتمادی است.
بنابراین، نکته و مولفه اولیه در حوزه ارتباط و همکاری با بازار جهانی و به ویژه در بازرگانی و صادرات کشور در این هست که اصل اعتمادسازی به هیچ عنوان خدشه دار نشود. این اصل مهم زمانی تحقق پیدا میکند که یک استراتژی دقیق و مدون با شفافیت همه جانبه برقرار باشد و همه بازرگانان ایرانی بدانند که شیوه و مسیرشان در همکاری با بازار جهانی چگونه است. مثلا فرض کنید اگر بحث صادرات محصولات کشاورزی یا در مثالهای دیگر محصولات نفت و پتروشیمییا فولاد یا فرآوردههای بخش معدن اگر در هر مورد شرایط ویژه ای پیش آمد که دولت بنا به مجموعه ملاحظاتی یکباره تصمیم بگیرد که جلوی صادرات این اقلام محصولات و تولیدات کشور را بگیرد به نفع تثبیت و تحکیم شرایط داخلی، خوب است که اجازه بدهد صادرکننده کار خودش را انجام بدهد و اقلام مورد نیاز را به کمک شبکه بازرگانی و مجموعه تاجران دیگری مدیریت بکند تا اعتماد در بازار جهانی به مجموعه فعالین حوزه صادرات ایران بالا برود.
طی سالهای گذشته و زمانی که اتحاد جماهیر شوروی تجزیه شد و به جمهوریهای کوچک تر تبدیل شد، بسیاری از آنها به طیف وسیع و متنوعی از اقلام تولیدات و محصولات آماده صادرات ایران در زمینه مواد غذایی، پوشاک، خودرو، نفت و همین طور بسیاری اقلام دیگر نیاز داشتند که از جمله ترکمنستان در هدف گذاری بازار کشاورزی واقعا مستعد بود و تاجران ما میتوانستند اقلام بسیار وسیع و متنوعی را به آذربایجان بفرستند، اما وقتی ورود به بازار آذربایجان شروع شد از بسیاری جنبهها اعتماد بازار این کشور به ما صدمه دید بخاطر اینکه بر روی جعبهها اقلام درشت و چشمگیر و آرمها وجود داشت اما در تعداد و همین طور در کف جعبهها اقلام نادرست بود و از حیث کیفیت و استانداردها واقعا اعتمادسوزی اتفاق افتاد که تجربه تلخی برای اقتصاد
ایران بود!
نکته دوم این است که ما در حوزه بازرگانی و تجارت خارجی کشور باید واقعا «اعتماد سازی» را با همه اقتضائات و زمینههای آن معیار و هدف بدانیم و مسیر و منطق صادرات را در ذهن مان داشته باشیم که متاسفانه امروز فاقد این پیش زمینه هستیم: در حال حاضر در دانشگاه ما مدیریت بازرگانی به مثابه یک رشته تدریس میشود اما بیشتر متمرکز بر واردات است و ما در حوزه صادرات حتما باید کار کنیم و مدارس آموزش صادرات و هنرستانهای صادرات داشته باشیم و در مورد آموزش عالی هم رویکردها و آموزشهایی را داشته باشیم که مسائل و فنون و آموزشهای مرتبط با حوزه صادرات را در جامعه نهادینه کنند تا بتوانیم به نقطه ای برسیم که این پل ارتباطی بازرگانان ایرانی و بازرگانان خارجی فقط روی محور واردات متمرکز نباشد. ما در زمینه واردات بسیار استاد هستیم و مسلط به همه رموز و تکنیکها هستیم که جزء واردکنندگان خوب دنیا هستیم، اما در حوزه صادرات هم باید قدم برداریم و در این زمینه باید قبول کنیم که آموزش رسمیو علمیو داناییهای مورد نیاز در این حوزه را در جامعه ترویج کنیم. باید تلاش کنیم برای تاسیس مدارس صادراتی که ابتدا با واحدهای درسی مناسب بتوانند همچون مساله واردات اقلام مورد نیاز کشور، واقعا بتوانند صادرات هدفمند را در شرایط فعلی برنامه ریزی کنند تا به تولید و رونق اقتصادی در کشور هم کمک موثر داشته باشیم. مساله واردات در نفس خود پدیده مذمومینیست، اما تمرکز و گسترش واردات در شرایط امروز به نظرم نمیتواند اولویت باشد، بلکه وقتی شرایط اقتصاد ایران تقویت شد و جایگاه و اقتضائات تولید داخل تثبیت شد و امکان رقابت واقعی شکل گرفت، آن زمان میتوانیم واردات جنس مشابه و با کیفیت مشابه برای رقابت در بازار داخلی را داشته باشیم که آن زمان واقعا اشکالی هم ندارد اما امروز شرایط و مقتضیات بخش تولید در ایران متناسب و مستعد پذیرش چنین رقابتی در داخل نیست و باید قدمهای بسیاری را برای تقویت تولید و صادرات ایران برداریم.
مولفه مهم دیگر در توجه به صادرات و تعامل و همکاری با بازار جهانی این است که رویکرد و هدف گذاری تولیدکنندگان ما هم از ابتدای تولید به این سمت و سو باشد؛ ما الان در بخش تولید بسیاری از اقلام را در کشور تولید میکنیم. اگر در مورد وضعیت بازار و تولیدات مورد نیاز جامعه بخواهیم بررسی موردی داشته باشیم، برای مثال تا حدود بیست سال قبل در لبنیات بسیاری از فرآوردهها را وارد میکردیم و همین طور در صنایع غذایی برای مثال ماکارونی را وارد میکردیم. اما امروز و زمانی که آنقدر کارخانه لبنیات داریم که به مازاد محصولات رسیدهایم و در حال حاضر کارخانههای خوب لبنیات کشور نوآوریهای وسیعی در ارائه محصولات تازه دارند، میتوانند علاوه بر مصرف داخلی در حوزه صادرات هم حضور فعالانه داشته باشند و حتی در مورد ابرقدرتها مثل روسیه واقعا توانسته ایم با صادرات محصولات لبنی به آنها نفوذ کنیم. وقتی تاثیرات این مساله را بررسی کنیم، میبینیم به نوعی رشد اقتصادی و تاثیرگذاری بیشتر ما در حوزه دریای خزر را هم به دنبال داشته است. نظیر این مساله در بسیاری از صنایع دیگر و از جمله مواد غذایی تولید ایران هم وجود دارد و آنها به مازاد تولید رسیده اند؛ میتوانیم به مورد صنایع کاشی و سرامیک اشاره کنیم که نیاز کشور به کاشی و سرامیک هست و البته بیش از صدهزار متر مربع ذخیره کاشی و سرامیک را همین الان در انبارهای کشور داریم که بخشی از این دپوی وسیع در انبارها مربوط به رکود است و بخشی هم به عدم سازمان دهی صادرات و ارائه محصول به بازار جهانی. نظیر همین مساله را در واحدهای تولید فولاد کشور هم میبینیم، در زمینه صنعت بسته بندی و عرضه آب معدنی هم میبینیم، در تولید مواد غذایی و به ویژه تولید ماکارونی هم میبینیم و بالاخره حتی در زمینه فرش یا برای مثال در زمینه صنایه پلاستیک که تعدادشان هم زیاد است و این صنایع را در نقاط مختلف کشور شاهد هستیم که گسترش پیدا کرده اند یا صنایع لوستر و بسیاری اقلام دیگر از تولیدات ایران که به طور کلی در جایی قرار گرفته ایم که وضعیت خوبی داریم و در بین کشورهای همسایه جایگاه خوب و مناسبی را به لحاظ تولید توانسته ایم سامان دهی بکنیم، اما این تولیدات نیازی نیست که بازار مصرف و تقاضای خود را فقط معطوف به داخل کشور تعریف بکنند و میتوانند رویکرد صادرات محور را در پیش بگیرند. باید بپذیریم که متاسفانه در این مورد داریم بسیار کند عمل میکنیم و به لحاظ همان ضعفهایی که داریم نتوانسته ایم جایگاه تولیدات خود را در بازار کشورهای همسایه مشخص کنیم. در همسایگی ایران هم شاهد هستیم که کشوری مثل افغانستان برای تولید محصولات و پوشش بازار خود در مورد هر یک از اقلامیکه ما آن را در سطح بسیار وسیع تولید میکنیم باید از یک کشور دیگری وارد بکند، در صورتی که ما در همسایگی این کشور قرار داریم!
تولیدکنندگان ما باید در قالب سرمایهگذاری مشترک که در وهله نخست بین خودشان باشد، یک صادرات وسیع و بسیار پویا به بازار افغانستان و بازارهای منطقه را آغاز کنند. درعین حال در افغانستان هم سرمایهگذارانی هستند که آمادگی سرمایهگذاری در تولید هر یک از اقلام کالای مورد نیاز بازار خودشان را دارند و میتوانند در تولیدات ایران سرمایهگذاری را آغاز کنند. اما متاسفانه ما بسیار ضعیف عمل میکنیم و آنها به سمت سرمایهگذاری در تولید کشورهای دیگر میروند. ما نباید اهمیت استفاده از این فرصتها را نادیده بگیریم و میتوانیم در صورت داشتن یک رویکرد درست حتما بخش قابل توجهی از این سرمایهگذاری را در اختیار تولیدکنندگان ایرانی قرار بدهیم و خود آنها هم باید با بررسی دقیق شرایط پیشگام بشوند برای جذب این سرمایهگذاری و ورود به بازار افغانستان در قالب یک برنامه و استراتژی صادرات محور.
این مساله و عرصههای مستعد مشابه بسیاری را در مورد سایر همسایگان ایران از جمله در بازار عراق، بازار کویت، بازار امارات، بازار ترکمنستان و حتی در مورد بازار ترکیه هم داریم؛ پیوند سرمایهگذاری مشترک بین داخل و سرمایهگذاران فعال در کشورهای منطقه میتواند حتی در مورد سرمایهگذاران ترکیه هم دنبال بشود و ما سرمایهگذاران ترکیه را در ایران میبینیم که برای مثال در شهرک کاسپین در صنایع بهداشتی ما سرمایهگذاری کلانی را هم داشته اند و قدرت بالایی برای حضور و مشارکت در تولید همه بخشها دارند.
نکته و مولفه دیگری که امروز قابل بررسی و حائز اهمیت است، این مساله را باید در نظر بگیریم که وقتی به طور فردی در حوزه تولید و پخش کار میکنیم بسیاری از موقعیتها در بازار منطقه و بازار جهانی را از دست میدهیم و فرصتهای بسیار مناسب را به رقبای غیرایرانی واگذار میکنیم. یکی از مسائلی که در تقویت حوزه بازرگانی و تجارت خارجی ایران حتما باید دنبال بشود این است که تولیدکنندگان ایران در هر صنف و هر مجموعه از اقلام و کالاها بتوانند اتحادیههای تولیدی تشکیل بدهند و اگر تشکیل این اتحادیهها و شرکتهای متمرکز در حوزه صادرات انجام بشود، ما هم با بازار کشورهای همسایه و بعد یک قدم آنسوتر با بازارهای اروپایی و همه بازار جهانی که زمینههای اولیه وجود دارد میتوانیم ارتباط فعالانه و همکاری سازنده را داشته باشیم. در این مورد هم متاسفانه وزارت صنعت، معدن و تجارت قوی برخورد نکرده است و هم وزارت اقتصاد ما که حوزه جذب سرمایهگذاری خارجی را باید دنبال کند. برای مثال شاهد هستیم از نفراتی در آن مجموعه شرکت استفاده میکند که متاسفانه تجربه کاری در زمینه مسائل مرتبط با سرمایهگذاری خارجی نداشته اند و بعضا در حوزه فرهنگی توانمند بودند، اما الزامات و مختصات این حوزه را نمیشناسند!
مساله و نکته دیگری که باید حتما ذیل ایران و بازار جهانی در نظر گرفت، این است که ما در جذب سرمایهگذاری خارجی واقعا به دنبال یک سرمایه مشخص از مجموعه ایرانیانی که در حوزههای اقتصادی و تولیدی کشورهای مختلف فعالیت دارند، باشیم و بخواهیم این افراد و مسیر سرمایهگذاری اینها را به ایران برگردانیم. متاسفانه فراموش کرده ایم و اصلا نداریم!
نکته و مولفه دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد برای تقویت پل ارتباطی بازرگانان ایرانی با بازار جهانی، اولویت دادن به پیمان نامههای منطقه ای و به ویژه پیمان نامههای پولی و ارزی و همین طور در زمینه همکاریهای بانکی و بیمه ای با کشورهای منطقه است که زمینه بسیار وسیع تری برای تحقق سرمایهگذاریهای مشترک در بخش تولید ایران فراهم میکند. اینها بخشی از همکاریهای منطقه ای است که متاسفانه در این مورد هم ما دچار فراموشی شده ایم و کار نکرده ایم.
باید متاسفانه این را بگوییم که دولت در این مولفههای مهم و موثر در رابطه و همکاری با بازار جهانی بسیار ضعیف عمل میکند؛ دولت باید پیشتاز باشد و حمایت و سیاستگذاری کند تا بتواند به دنبال خودش بخش خصوصی را وارد این ظرفیتها و توانمندیها بکند و به جایگاه کشور در بازار جهانی و نقش آفرینی صادرات و بازرگانی ایران در منطقه و جهان کمک بکند. پیمان نامههای منطقهای مشخصا میتواند جلوی بسیاری از ابعاد و زمینههای تحریمها را بگیرد و باید بررسی کنیم که کارنامه ما طی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب تا به امروز در این زمینهها چگونه بوده است؟ به نظر میرسد که اگر بخواهیم برای مثال دفتر مشق دولتها طی چهار دهه در بازرگانی را مطرح کنیم، میبینیم که این دفتر سفید است و در این زمینهها قدمیبرنداشته ایم!
با مجموعه موانعی که مورد اشاره قرار گرفت، تقویت بازرگانی و صادرات ایران از مختصات فعلی را آیا باید به تدوین یک سند جامع و راهبردی تازه منوط کرد یا تعاملات پویاتر اتاقهای بازرگانی میتواند از جهاتی مسیر بازار جهانی را برای ما تسهیل کند؟
من فکر میکنم در مورد بازنگری در مسائل و عواملی که دست ما را بسته اند و حضور و همکاری صادرکنندگان و تجار ایرانی در بازار جهانی را محدود کرده اند، باید و میتوانیم در ازای نقشهایی که دولت بر عهده نگرفته است برخی وظایف و پیشبرد یکسری از این حوزهها را در سطح اتاقهای بازرگانی دنبال بکنیم. طی دوره قبل یک پیشنهادی درباره حضور من در استانداری سمنان مطرح شد که البته نهایتا بحث منابع طلایی مطرح شد و من تصمیم گرفتم از صحنه کناره گیری کنم؛ اما ذیل برنامههایی که در مورد استان سمنان نوشته بودم، یکی همین بود که بستر همین پیمانها و همکاریهای اقتصادی را بتوانیم در استان سمنان دنبال بکنیم و سرمایهگذارانی را در کشورهای منطقه مدنظر داشتم که آنها را به سمنان دعوت کنیم و بالعکس؛ این مساله در حوزه استانی میتوانست حتی بدون نیاز به مبادلات دلاری سامان دهی بشود و میتوانست یک جایگاه مشخص را برای فعالیتهای اقتصادی و جذب سرمایهگذاری در استان سمنان به همراه داشته باشد. این شیوه میتواند برای همه استانها و برای همه کشور پیگیری بشود و مسیر مراودات و همکاریهای موثر و فعالانه با بازار جهانی را هم تسهیل بکنند.
در این مورد هم که برای حوزه صادرات و بازرگانی ایران نیاز به یک سند راهبرد تازه و جداگانه باشیم، توجه کنید که ما سیاستهای کلان و اسناد بالادستی در اقتصاد و صنایع کشور را تا همین الان هم کم نداریم و از جمله سند چشم انداز بیست ساله یا سیاستهای اقتصاد مقاومتی که اتفاقا هر دو مورد را رهبری امضاء و ابلاغ کرده اند مسائل این حوزه را هم مدنظر داشته اند؛ منتهی مساله اینجاست که بسیاری از مسائل را ما در حرفهای زیبا میگوییم و تمام آرمانها و آرزوهایمان را مینویسیم اما جهت گیریها با عمل و مسائلی که در سیاستهای جزیره ای دنبال میشوند کاملا متفاوت پیش میروند!
این باور بودن که باعث میشود شما بتوانید یک هدف را دنبال کنید و محقق بشود یک کلید اصلی و موثر در فهم چرایی وضعیت موجود در اقتصاد و مدیریت ماست؛ امروز چون درآمدهای نفتی هست دولتها تا به امروز مساله صادرات و تاکید روی حضور تولیدات غیرنفتی در بازار جهانی را اساسا جدی نگرفته اند. همین امروز هم وقتی از صادرات غیر نفتی صحبت میکنیم، بلافاصله اولین حرفی که میشنوید این است که دلار را ببریم بالا که با افزایش قیمت دلار انجام صادرات به صرفه میشود در حالی که در تجارب کشورهای دنیا و از جمله برای مثال در مورد ترکیه مسیرهای متفاوتی را میبینید که یکی از متناسب ترین آنها میتواند جایزههای ریالی به صادرکنندگان باشد و نه اینکه تصور کنیم با افزایش قیمت دلار، به قیمت تمام شده واردات فشار بیاوریم و از جمله مواد اولیه ای که در تولید و برخی اقلام هدف در صادرات هم داریم افزایش قیمت اتفاق بیفتد که نهایتا همان آش و همان کاسه میشود. باز هم مدتی سپری میشود و صادرکننده اعلام میکند برای من صرفه واقعی ندارد و باز دلار را به سود صادرات بالا ببرید و یک سیکل معیوبی تحمیل میشود به اقتصاد و بازرگانی ما که انگار از علم اقتصاد هیچ چیزی را بلد نیستیم و خود این هم یک نوع بیماری است!
اقتصاد ما مریض است و اگر این را پذیرفتیم، مریض را میبریم تحت مراقبتهای ویژه بستری میکنیم؛ در غیر اینصورت با تصمیمات موسمیهیچ چیز بهبود پیدا نمیکند. بهر صورت حوزه بازرگانی یک پل ارتباطی است و همانطور که پل را برای تردد در مسیر نصب میکنند تا مبدا و مقصد را به هم وصل کند در بازرگانی هم باید همین گونه باشد تا بازرگانان ایرانی و خارجی ارتباط و همکاری متقابل داشته باشند. اگر الان و بعد از برجام یکی از مسائلی که مطرح میشود این است که میگوییم سفر هیئتهای اقتصادی و همکاریهای تجاری، واقعیت این بوده که ما پول داده ایم و از ایتالیا و فرانسه و آلمان جنس خریده ایم اما آنها هنوز خریدی از ما نداشتهاند و هنوز اتفاقی در اقتصاد و تولید ایران نیفتاده است!
سهم و تاثیر عدم آمادگی و از جمله نبود بیزینس پلان و برآورد کارشناسی از پروژهها را در عدم تحقق سرمایهگذاری که از سفر هیئتهای اقتصادی انتظار داشتیم، چقدر میدانید؟
من اتفاقا همین مسائل را طی دو سال گذشته چند نوبت مطرح کرده ام و صریح و روشن هم بیان کرده ام که وقتی الان با این وضعیت یک سرمایهگذار خارجی بیاید نه فقط بیزینس پلان پروژهها به شکل کارشناسی شده و به زبانهای مختلف، بلکه حتی سیاستهای ارزی را هم نداریم و نمیتوانیم یک برآورد و تحلیل مشخص از وضعیت ارزی ایران در اختیار آنها قرار بدهیم که بگوییم اصلا مقررات ارزی ما چیست؟
همین الان اگر از بانک مرکزی تقاضا کنیم که برای مثال، من را یک سرمایهگذار خارجی فرض کنید و یک نسخه از مقررات و قوانین ارزی را حالا نه به انگلیسی و فرانسه، حتی به همین زبان فارسی به من بدهید که مطالعه و محاسبه کنم با چه شرایط و احتمالاتی در سرمایهگذاری پروژههای کوچک و بزرگ ایران مواجه میشوم متاسفانه چنین چیزی ندارند که در اختیار من و شما قرار بدهند!
مجموعه این عوامل باعث میشود نتوانیم به هدف اعلام شده در مورد سفر هیئتهای اروپایی و جذب سرمایهگذاری خارجی برسیم و فرصتها را از دست میدهیم؛ به این دلیل ساده که اقتصاد نفتی اصلا باعث میشود ما به اهمیت صادرات برای گسترش تولید و رونق اقتصادی و به تاثیر همکاری با بازار جهانی و اهمیتی که جذب سرمایهگذاری خارجی در تولید و صادرات ایران میتواند داشته باشد، فکر نکنیم. دولت منابع نفتی را دارد و استحصال و فروش نفت خام هم ادامه دارد که خیلی کم زحمت تر از توسعه صادرات است و بودجه کشور را هم با کم و زیاد بهای نفت پوشش میدهد. این مدیریت در کشور اشتباه و هزینه بر است و باعث میشود کسی دنبال این نباشد که توانمندی کشور چیست و ظرفیتهای تولید و صادرات خارج از نفت خام چیست، چون واقعا
زحمت دارد.
باید در نظر بگیریم که آمریکا، اروپاییها و ژاپن یا حتی ترکیه و مالزی زحمت کشیدند تا توانستند از تولید و صادرات شان حمایت کنند و سهم شان از بازار را گسترش بدهند. ما میخواهیم بدون زحمت به همان جایگاه رفیعی که آنها رسیده اند برسیم و این شدنی نیست!
نیاز به بازنگری در نرخ سود بانکی و همگرایی سیاستهای ارزی و بانکی با نیاز صادرکنندگان به نظر شما چقدر در تقویت بازرگانی ما حائز اولویت است؟
باید قبول کنیم که بخشی از بیمار بودن اقتصاد ایران بخاطر بانک محور بودن آن است و چون بانک محور شده همه سیاستهای اقتصادی خرد و کلان را از ریشه مناسبات بانکی میبیند. نظام بانکی ما هم در وضعیت فعلی بخش عمده قوانین خود را از سالهای 1351 و تازه ترین قوانین خود را از سال 1362 دارد و شرایط اقتصادی و بازرگانی بینالمللی در دوره جدید در بانکداری امروز ما لحاظ نشده است. بدترین رویکردی که بانک و بانکداری ما میتواند نسبت به تولید و صادرات داشته باشد و تا زمانی که این نگاه عوض نشود واقعا هیچ اتفاق خوب و مثبتی در تولید و صادرات ایران نمیتواند بیفتد.
در مورد ارز هم با وضعیت فعلی برخی اشتباهات که از دوره قبل شروع شده و ادامه پیدا کرده است، واقعا تعادل در گشایش و ساماندهی LC برای تجارت ما را به هم زده است و وقتی میبینید اتفاقاتی که در سالهای گذشته پیش آمد برای بسیاری چقدر گران تمام شد، اینها پاسخگوی نیاز امروز نیست و باید بازنگری در این زمینهها را قبول کنیم!
سایر اخبار این روزنامه
جزییات انتشار «وصیت نامه سیاسی» آیتاللههاشمیرفسنجانی(ره)
ابتکار ایران در تشکیل ناوگروه رزمینیروهای دریایی اقیانوس هند
ایوانکاترامپ مظنون جدید «راشاگیت»
افزایش قیمت حاملهای انرژی منتفی شد
سینمای ایران حقیر شده است
فاجعه در دریا
حرفهای زیبا میزنیم اما متفاوت با آرمانها حرکت میکنیم
شرط رفع فیلتر تلگرام
برف المپیکزمستانی روی آتش خاوردور
الزام شهرداری تهران به تعیین مکانی برای تجمعات اعتراضی