روزنامه بهار
1396/11/18
بایدهای تکراری!
«باید سخن جوانان را شنید»، «باید ارز را کنترل کنیم»، «نهادهای غیردولتی و نیروهای مسلح باید بنگاههای اقتصادی را رها کنند»، «باید به آینده امیدوار باشیم»، «سی درصد خودروهای ساخت داخل باید صادر شود»، «باید برای فرهنگ کاری کنیم»، «باید در زمینه رسانههای مکتوب کمکهایی انجام شود»، «باید مشکل کمبود نقدینگی را به شکلی حل کنیم»، «باید به دنبال حل مشکلات دانشگاهها باشیم»...میدانم که شروع ملالانگیزی را برای این مطلب انتخاب کردهام. اما برای نمایانساختن میزان ملالانگیزی سخنان دیروز رئیسجمهور در نشست خبریاش جز این شروع ملالانگیز راهی را نمیشناختم. تکتکِ «باید»های بالا را دیروز رئیسجمهور محترم بر زبان راندهاند و من ماندهام که چهکسی باید بشنود و چه کسی باید فکری به حالِ فلانچیز بکند و چه کسی باید به دنبال حل مشکلات فلانجا باشد؟ چه زمانی قرار است این کارها انجام شود. من ماندهام که سخنان رئیسجمهور محترم در پنجمینسال زمامداری چرا اینقدر شبیه است به سخنان ایشان در اولین روزهایی که به عنوان رئیسجمهور انتخاب شده بودند؟ در این پنجسال آیا برای اینکه فکری به حال «باید»ها کنند زمان نداشتهاند؟ اگر در این مدت نشده آیا پس از این خواهد شد؟ از اساس ماندهام که این جلسات پرسش و پاسخ به چه کار میآیند وقتی قرار است همه چیز به آینده حواله شود؟ بله. همانطور که جناب روحانی فرمودهاند باید به آینده امیدوار بود. اما به کدام آینده؟ آینده مگر چیزی غیر از تداوم اکنون است؟ آیا قرار است از فردا همهچیز روی دور تند قرار بگیرد و قرار است همه کسانی که تا امروز چنان کار کردهاند که پس از پنجسال رئیسجمهور جز حواله دادن به آینده چیز چندانی برای گفتن نداشته باشد، کمر همت به حل مشکلات ببندند؟
چه عالی و درخشان اگر اینگونه شود! ولی مسئله این است که دو صد گفته چون نیم کردار نیست. آیا بهتر این نیست که رئیسجمهور محترم و دیگر ارکان دولت به جای اینکه در گفتار آینده را روشن بنمایانند، کارهای کوچک و روشنی انجام دهند که همه در عمل ببینند آینده به احتمال فراوان امیدبخش خواهد بود؟ آیا بهتر نیست که به جای اینکه در کنار بایدهای کلی، ناامیدانه از این بگویند که اگر سازمان برنامه قول یکمیلیون شغل در سال آینده را داده از خودشان بپرسید چرا این قول را دادهاند!، دقیق و مشخص از این سخن بگویند که نقشه راهشان برای حل مشکل اشتغال چیست و اکنون در کجای این مسیر قرار دارند و اگر تا به حال نقشه راه مشخصی نداشتهاند و قرار است از این به بعد کاری بکنند کارستان، آیا بهتر نیست به جای کلیگوییهای باید بایدی، دقیق و مشخص نقشه راه آینده را ترسیم کنند و بگویند در چه مدت زمانی میتوانیم این مسیر را عملی کنیم؟ و اگر بخشهایی از حاکمیت همراه این نقشه راه نیستند آیا بهتر نیست که به جای کنایه زدن به نهادهای موازی و نیروهای مسلحی که بنگاههای اقتصادی را در اختیار گرفتهاند از این بگویند که اگر آن بنگاهها از اختیار آنها خارج شود چه راهکارهای قانونی و عملی پیشبینی کردهاند که بازدهی بنگاهها بالاتر برود؟
بایدهای تکراری نتیجهای جز ترویج بیباوری ندارد. رئیسجمهور محترم به مردم توصیه میکنند که سرمایه خود را به بازار ارز نبرند که این بازار مطمئن نیست، ولی نمیفرمایند که راه جایگزین چیست؟ وقتی چنبره بروکراسی اداری در عمل به اضمحلال تولید خصوصی یاری میرساند، سرمایههای مردم چه چاره دارند جز اینکه یا به سمت سودهای بانکی بروند یا به سمتِ بازارهای ارز و سکه یا به سمتِ خرید ملک؟ رئیسجمهور محترم بهتر بود از این سخن بگویند که برای پویاسازی بروکراسی اداری چه کردهاند؟ از این بگویند که مدیران زیردستشان چه ایدههای رهاییبخشی برای خروج از بنبست در بخشهای اقتصاد، فرهنگ، سیاست، سلامت و... داشتهاند و این ایدهها تا به حال چه نتایجی به بار آورده. اگر هم ایدهای نداشتهاند، بهتر بود از این بگویند که چه مدتزمانی لازم است تا اتاقهای فکر تشکیل شود و عزم جمعی در ارکان حاکمیت شکل بگیرد تا به سمت خروج از وضع موجود حرکت کنیم. با سخن گفتن از اینکه امسال دولت کمبود بودجهاش کمتر از سال پیش بوده جز افزودن بر داغ دل مردم نتیجهای حاصل نمیشود. چرا که همه ما به چشم میبینیم که امسال به نسبت سال پیش، سطح رفاه آشکارا پائین آمده است. با بایدهای تکراری کام مردم شیرین نخواهد شد که هیچ، تلخی مضاعف به بار خواهد آمد. امیدوارم اگر قرار است نشستهای خبری رئیسجمهور پر از باید باشد و حواله دادن به آینده روشن، ایشان دیگر نشست خبری برگزار نکنند، تا نه وقت خبرنگاران را بگیرند و نه وقت خودشان را و نه وقت مردم را. امیدوارم نشست بعدی رئیسجمهور پر از «انجام شد» باشد، نه پر از «باید انجام شود».