روزنامه قانون
1397/03/28
پرواز دگرخواهانه یگانه جامعه شناسی ایران
این روزها جامعه شناسی ایران یک فرد را از دست نداده است بلکه وزنه ای سنگین و معیاری دقیق را از کف داده است. سخن گفتن از جامعهشناسی که آنچه می گفت از جامعه و با جامعه و برای جامعه بود و هیچ گاه منافع شخصی و شرافت علمی و رسالت اجتماعی اش در نقش های دانشگاهی و اجرایی گم نشد، سخت است. سخت است از این جهت که شاگردانش از او آموخته اند که اجتماعی بنگرند و اجتماعی بنویسند و اجتماعی زندگی کنند. محمد امین قانعی راد، با آن کاریزمای ویژه اش و آن نگاه پرنفوذش چه آنگاه که بر مسند ریاست انجمن بود و چه آنگاه که در کلاس درس بود، یک فرد نبود، اما دلم می خواهد بگویم که او یک فرد بود! انگار همان جامعه شناسی معرفتی را که تخصصش بود و به ما میآموخت نمی توان بi کار بست برای تحلیل خدمات ارزنده اش به جامعه شناسی ایران. از تثبیت و رونق جامعه شناسی به مثابه علم و به مثابه یگانه راه توسعه تا مراقبت های دقیق فکری و معنوی از دانشجویان و فرزندانش در دانشگاه، او را معلمی ساخته بود در تراز یک روشنفکر آگاهی بخش و مسئولیت پذیر. آنگاه که جامعه را بیمار می یافت به شلاق علمش می نواخت و آنگاه که دانشگاه را بیمار می یافت به شلاق جامعه اش می نواخت. نمی توانم در این لحظه که پدری عزیز و روحی بزرگ را از دست داده ایم، با اتکا بر نظریات دقیق جامعه شناسانه که اتفاقا حاصل تلاش کم نظیر ایشان است، مساله را تبیین کنم تا بگویم چه ساختاری و چه نهادی باید شکل بگیرد و چه فرآیندی در جامعه باید اتفاق افتد تا اینچنین کنشگری دوباره تولید شود تا سکان جامعه شناسی ایران را به عهده بگیرد. آنچه همیشه در ذهن دکتر قانعی راد اجتماعی است برای من و شاگردانش در این لحظه بهشدت شخصی و همدلانه است. او تراز بود، آنچه میدید با آنچه میخواست عملی کند فاصله کمی داشت. قلم که به دست میگرفت دقیق بود و جدی، سخن که بر زبان میراند افق های دور ایران را مدنظر داشت. برای دانشگاه برنامه های جدی داشت و نهاد علم را بایسته تر برای توسعه میدانست. در نقدهایش و سخنرانی هایش رعایت انصاف را میکرد اما این همدلی هیچگاه از ظرافت و تیزی نگاهش نکاست. این اواخر دغدغه حفظ سرمایه های اجتماعی و رویکردهای جامعه محور و مردم مدار در او شدت یافته بود. قدم که میزد گویی تئوریهای توسعه علم و دانشگاه را در ذهنش مرور میکرد. راست قامت بود نه از نوع راست قامتانی که قامتشان از کجی معرفتشان است. قامت او برازنده تفکرش بود و افق های دور را مینگریست. در مقالات و کتابهایش کینه توزانه برخورد نمیکرد. هرکجا او بود امر اجتماعی پررنگ بود. انگار جزیره ای شده بود قائم به خویشتن اما در آرزوی پیوند با ساحل آرامش جامعه. به قول نوربرتالیاس، جامعه شناس آلمانی، در مرگ این محتضران هستند که با اندیشه های جبرانی در پی رفع کسالت و خشونت مرگ میباشند، اما محمد امین ما، هم رسول جامعه بود و هم امین دانشگاه، میدانست تا کجا باید بماند، و کِی باید برود، چه با بودنش که رونق و تثبیت جامعه شناسی بود، چه با رفتنش که تلنگری بود بر روح فسرده جامعه شناسان و احیانا تمام آنچه دانشگاه مینامیم. در سوگ او نمیتوان نظریه پردازی کرد، این کار بماند برای آینده و ثبت دقیق نظرات و خدماتش و دانشجویان و همفکرانی که راهش را ادامه خواهند داد. در سوگ این تراز جامعه شناسی ایران، آرزوی ما بازگشت رویه ایست که او خود آرزویش را داشت، گفت و گو و بازسازی جامعه از طریق پیوندهای علمی و ارزشی. راهش پر رهرو باد.
سایر اخبار این روزنامه
جنبش دانشگاه!
تَر ک بر مهر سکوت
بورس رکورد ۵۰ ساله را شکست
بحران سوژه های تکراری
طالبان صلح!
اختلافنظر قوه قضاییه و وزارت اطلاعات در پرونده دریاصفهانی
خشت اول پلاسكوي جديد كج است
مقاومت براي ادامه امضافروشي
اتحاد ملی از مجرایحداکثرسازی ضریب همبستگی تحقق می یابد
نیاز مبرم به شادی ملّی
پرواز دگرخواهانه یگانه جامعه شناسی ایران
نگاه جامعه به قرباني تجاوز اصلاح شود
نقش موثر عوامل اجتماعي در بروز جرائم