روزنامه وطن امروز
1397/05/01
غارت پترودلار
پویان شریعت: به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان فصل جدیدی از تحولات سیاسی در این کشور و همسایگان متحدش را رقم زد. سعودیها که تا قبل از این هم، چندان از قوه عاقله و رفتار سیاستمدارانه سود نمیبردند، بعد از روی کار آمدن سلمان با شیبی نسبتاً تند در مسیری دور از عقلانیت قرار گرفتند؛ مسیری که نهتنها راه دشوار و پرهزینهای در برابر سران ریاض قرار داد، بلکه باعث بروز اقدامات نسنجیدهای همچون تجاوز به خاک یمن شد.مدتی بعد از به قدرت رسیدن ملک سلمان، با تغییر ولیعهد به دستور آمریکاییها و به قدرت رسیدن غیررسمی بنسلمان در عربستان، منش و روشی کاملاً دیوانهوار در رفتار سران سعودی مشاهده شد. به اعتقاد برخی کارشناسان نوعی خودزنی در رفتار آلسعود از زمان آغاز این دوره مشاهده شد به طوری که اکنون میتوان پیشبینی کرد عمر نظام سعودی حتی بدون دشمن خارجی، شاید به یک دهه هم نخواهد رسید؛ آیندهای که اندیشکدههای معتبر غربی به صورت رسمی و غیررسمی به آن اعتقاد دارند.
یکی از جدیترین چالشهای اخیر رژیم سعودی، بحران این کشور با متحد قدیمی یعنی قطر است. اتفاقات اخیر میان عربستان و قطر در واقع اثبات این مدعا بود که حکام سعودی در حوزه سیاست خارجی، ناکارآمدی بینظیری از خود بروز میدهند. نگاهی به آغاز و سرنوشت بحران میان عربستان و قطر بیش از همه این مساله را نشان میدهد. بیش از یک سال پیش، ریاض به همراه قاهره، ابوظبی و منامه اقدام به محاصره شدید دوحه کردند تا قطر را وادار به همراه شدن با سیاستهای خود کنند. فشاری که شامل شروطی نظیر پایین آوردن یا قطع سطح همکاری دیپلماتیک قطر با ایران و تعطیلی پایگاه نظامی ترکیه در قطر و... بود.
در این بین روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و کارکرد کوتاهمدت دلارهای نفتی سعودی برای همراهی آمریکاییها، عربستان را در چنان تکبری فرو برده بود که هیچگاه تصور نمیکرد چالش موجود میان ریاض و دوحه، فصل جدیدی از مشکلات جدی آنها در آینده خواهد بود اما هر چه از آغاز این بحران میان ریاض و دوحه گذشت، نهتنها قطر به خواستههای عربستان تن نداد، بلکه پایگاه نظامی ترکیه در خاک این کشور تکمیل و تقویت شد و رسانههای قطری بویژه شبکههای الجزیره و العربی همچنان به انتقاد از عربستان پرداختند. انتقاد شبکههای قطری در حالی ادامه پیدا کرد که ولیعهد سعودی نهتنها به هدف این حملات مبدل شد، بلکه سنت دیرینه عدم انتقاد از مقامات سعودی شکست. پروژه نقد پادشاه و ولیعهد سعودی در شرایطی در اولویت رسانههای عربزبان قرار گرفت که افشای جنایات و جرائم سران ریاض در یمن با وجود عضویت پیشین قطر در ائتلاف تجاوز کلید خورد.
در این میان واشنگتن که به اندازه کافی از ریاض استفاده ابزاری کرده بود، در مقام حمایت از قطر برآمد تا شدت حملات به عربستان افزایش پیدا کند. بر اساس اخبار منتشر شده از وزارت دادگستری آمریکا مشخص شد قطر با کمک لابیهای فعال در آمریکا تبلیغات پرهزینهای را علیه عربستان و امارات به راه انداخته و سرانجام مقامات آمریکایی به تعریف و تمجید از قطر در مبارزه با تروریسم پرداختند. از سوی دیگر، دوحه به جای اینکه سطح روابط خود با تهران را کاهش دهد، برای کاستن فشارهای وارده از سوی متحدان خلیجی خود بیش از پیش به ایران نزدیک شد و در آنجا بود که مواد غذایی و دیگر نیازهای ضروری در اختیار قطر قرار گرفت. این در حالی است که واکنش ایران در قبال بحران مذکور به تامین نیازهای ضروری قطر ختم نشد و تهران حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای قطری گشود، بنابراین قطر بیش از پیش به ایران نزدیک شد که همین امر برخلاف تصور سعودیها بود.
در نهایت با گذشت یکسال از آغاز منازعه عربستان و قطر، هیچ گام مثبتی جهت انزوای قطر برداشته نشده و حتی هزینه این چالش بیش از آنکه بر گردن قطر باشد، به سر عربستان بار شده است. در واقع مساله قطر مانند سوریه و یمن، زخم تازهای را برای حکام نابلد سعودی باز کرده است. مروری بر صحنه سوریه و یمن نشان میدهد عربستان در هر حوزهای که بنا را بر جنگ، درگیری و چالش سخت یا سیاسی گذاشته است، به سرعت و با قدرت شکست خورده، این در حالی است که سران سعودی حاضر به پذیرش شکستهای تحمیلی بر ریاض نیستند. به عنوان مثال عربستان در سرنگون کردن نظام سوریه مفتضحانه ناکام مانده است در حالی که «عادل الجبیر» وزیر خارجه سعودی بر این گفته خود پافشاری میکرد که بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه یا با مذاکره یا با جنگ باید به حاشیه برود. در یمن هم که جنگ وارد چهارمین سال خود شده و حتی کمترین موازنه میدانی یا سیاسی به نفع عربستان پدیدار نشده است؛ مگر اینکه ریاض کشتار، آوارگی و بیماریهای مردم یمن و تخریب زیرساختهای این کشور را دستاورد و پیروزی برای خود تلقی کند!
محمد بنسلمان بحران قطر را «بسیار، بسیار، بسیار کوچک» میخواند، در حالی که نتوانسته به این بحران پایان دهد و دوحه را به پذیرفتن سیاستها و خواستههای ریاض وادار کند و اگر چنین است، پس چگونه میتواند با بحرانهای بزرگی همچون یمن، عراق، سوریه، لبنان، اردن، مصر و لیبی که هر کدام چندین برابر قطر دشواری دارند، دست و پنجه نرم کند! ولیعهد بخوبی میداند اگر در عرصه سیاست خارجی شکستهای وارد آمده بر عربستان را بپذیرد، در میدان رقابت داخلی که بستری بسیار دشوارتر از حوزه خارجی به شمار میرود، ضربه آخر را دیر یا زود دریافت میکند و آنگاه نه فقط وی، بلکه خاندان سعود باید هزینه گزافی بابت آن پرداخت کنند.
به عبارت دقیقتر در دوران ولیعهدی محمد بنسلمان، عربستان بازنده بلندپروازیها و جنگهای منطقهای خود شده و به علت در پیش گرفتن سیاستهای نسنجیده و نابخردانه، همراهی کشورهای عربی و اسلامی را یکی پس از دیگری از دست میدهد و تنها برنده این سیاستهای اشتباه، شرکتهای اسلحهسازی و آژانسهای تبلیغاتی آمریکا هستند. این در حالی است که کاسب کهنهکار کاخ سفید در ازای حفاظت از تاج و تخت شاهانه نظام سعودی، خزانه عربستان را در جیب آمریکا میریزد که این موضوع نهتنها نتوانسته از مشکلات ریاض بکاهد، بلکه خود بحرانی جدید برای حکام سعودی به شمار میرود؛ این موضوع نتوانسته مشکلات ریاض را بکاهد و فقط جنبه جیببری از سعودیها را به نمایش میگذارد.